عاشقانه های فاطیما
افسوس! که باز از در تو دور بماندیم هیهات! که از وصل تو مهجور بماندیم گشتیم دگر باره به کام دل دشمن کز روی تو، ای دوست، چنین دور بماندیم ماتم زدگانیم، بیا، زار بگرییم بر بخت بد خویش، که از سور بماندیم خورشید رخت بر سر ما سایه نیفکند بی روز رخت در شب دیجور…
من مفهومِ عشق را
از چشمانِ تو آموختم
که نگاهِ بی ریایِ تو
در آغوش می کشید
هر آنچه را هستم ،
آنگاه که اشک از چشمانم
شرم ناک فرو می افتاد
به زلالیِ دستانت بسانِ مادری
از گونه هایم پاک می کردی
و آهسته آهسته لالایی عشق را
نجوا می کردی
تو می دانی چه حرف ها
در دهانم فرو می برم
که کلام را شایسته ی از تو گفتن نیست
حالا لب دوخته ام
که چشمانم گویایِ هزار
ناگفته ی بی انتهاست
و چشمان تو بی گفتگو می داند وُ
می خواند آنچه را که باید داند
#عارف_اخوان
@asheghanehaye_fatima
از چشمانِ تو آموختم
که نگاهِ بی ریایِ تو
در آغوش می کشید
هر آنچه را هستم ،
آنگاه که اشک از چشمانم
شرم ناک فرو می افتاد
به زلالیِ دستانت بسانِ مادری
از گونه هایم پاک می کردی
و آهسته آهسته لالایی عشق را
نجوا می کردی
تو می دانی چه حرف ها
در دهانم فرو می برم
که کلام را شایسته ی از تو گفتن نیست
حالا لب دوخته ام
که چشمانم گویایِ هزار
ناگفته ی بی انتهاست
و چشمان تو بی گفتگو می داند وُ
می خواند آنچه را که باید داند
#عارف_اخوان
@asheghanehaye_fatima
تو کجا بودی؟
وقتی حلقهی تنگ آهنین
تن میسایید بر مچ دستانم
و سرانگشتانم مدهوش جراحت
تنها نام تو را
بر بومِ پنهان هوا نقش میزد،
تو کجا بودی؟
وقتیِ دیوارِ سختِ اوین
هم نوا با دل
ذکرِ یادت را از دریچهای باریک
بر شبانههای تاریک میسرود
تو کجا بودی؟
ملالی نیست
همیشه خاطره هماره عشق
با این همه درد هنوز هم
هستند بیشمار دقایق ناب
که آونگش را برای شادمانیات
بوسیدهام
حیرت نکن پیوسته عزیز
گرچه فاصله بسیار وُ راه دور
اما باز هم ... هروقت ... هر آن
دلت یاد این خانه به دوش افتاد
کافیست دقالباب عیاران کنی
در انتظارت سال هاست
هزار چلّه نشسته ام
#عارف_اخوان
@asheghanehaye_fatima
وقتی حلقهی تنگ آهنین
تن میسایید بر مچ دستانم
و سرانگشتانم مدهوش جراحت
تنها نام تو را
بر بومِ پنهان هوا نقش میزد،
تو کجا بودی؟
وقتیِ دیوارِ سختِ اوین
هم نوا با دل
ذکرِ یادت را از دریچهای باریک
بر شبانههای تاریک میسرود
تو کجا بودی؟
ملالی نیست
همیشه خاطره هماره عشق
با این همه درد هنوز هم
هستند بیشمار دقایق ناب
که آونگش را برای شادمانیات
بوسیدهام
حیرت نکن پیوسته عزیز
گرچه فاصله بسیار وُ راه دور
اما باز هم ... هروقت ... هر آن
دلت یاد این خانه به دوش افتاد
کافیست دقالباب عیاران کنی
در انتظارت سال هاست
هزار چلّه نشسته ام
#عارف_اخوان
@asheghanehaye_fatima