@asheghanehaye_fatima
من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم،
اما
همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم. آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون می دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند.
در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی ام را تحقیر می کرد، بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده تر از اینها بوده است،
من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!
سقوط
#آلبر_كامو
من از آن تافته های جدابافته نبودم که هر توهینی را ببخشایم،
اما
همیشه در آخر کار آن را از یاد می بردم. آن کس که تصور میکرد که من از او نفرت دارم چون می دید که با لبخندی صمیمی به او سلام می گویم غرق در شگفتی می شد و نمی توانست باور کند.
در این حال، بر حسب خلق و خوی خودش، یا بزرگواریم را تحسین و یا بی غیرتی ام را تحقیر می کرد، بی آنکه فکر کند که انگیزه من ساده تر از اینها بوده است،
من همه چیز حتی نام او را از یاد برده بودم!
سقوط
#آلبر_كامو
ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﻢ ﺭﺍﺯ ﺑﺰﺭﮔﯽ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯾﺘﺎﻥ ﻓﺎﺵ ﮐﻨﻢ: ﺩﺭ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﺭﻭﺯ ﻗﯿﺎﻣﺖ ﻧﻤﺎﻧﯿﺪ، ﺍﯾﻦ ﺩﺍﻭﺭﯼ ﻫﻤﻪﺭﻭﺯﻩ ﺭﻭﯼ ﻣﯽﺩﻫﺪ.
سقوط
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
سقوط
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
گفت که من یک جورهایی عجیب و غریب هستم. شاید هم برای همین از من خوشش می آید و عاشقم شده و البته شاید یک روز به همین دلیل از من متنفر شود. دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به زبان آوردن چیزی بیش از آنی است که واقعا احساس میکند.
📚بيگانه
#آلبر_كامو
گفت که من یک جورهایی عجیب و غریب هستم. شاید هم برای همین از من خوشش می آید و عاشقم شده و البته شاید یک روز به همین دلیل از من متنفر شود. دروغ گفتن فقط این نیست که حرفی بزنیم که راست نیست. دروغ گفتن، گفتن چیزی بیش از آن است که راست است و حقیقت دارد، و در مورد قلب آدمی، به زبان آوردن چیزی بیش از آنی است که واقعا احساس میکند.
📚بيگانه
#آلبر_كامو
.
باور كن كه چيزی به نام رنج عظيم،
تأسف عظيم و يا خاطرهی عظيم وجود ندارد!
همه چيز فراموش میشود
حتی يک عشق بزرگ...
✏ #آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
باور كن كه چيزی به نام رنج عظيم،
تأسف عظيم و يا خاطرهی عظيم وجود ندارد!
همه چيز فراموش میشود
حتی يک عشق بزرگ...
✏ #آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
در مورد انسان امروزی یک جمله برای آنها کافیست. او زنا می کرده و روزنامه می خوانده است...بعد از این تعریف گویا اگر جسارت نشود چیزی برای گفتن نمی ماند.
کتاب : سقوط
#آلبر_كامو
در مورد انسان امروزی یک جمله برای آنها کافیست. او زنا می کرده و روزنامه می خوانده است...بعد از این تعریف گویا اگر جسارت نشود چیزی برای گفتن نمی ماند.
کتاب : سقوط
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
جوان كه بودم از مردم چيزى مىخواستم كه نمىتوانستند بدهند: دوستى پيوسته، عاطفه مدام.
حال ياد گرفته ام از آن ها چيزى بخواهم كمتر از آنچه مىتوانند بدهند: همنشينى بىكلام!
#آلبر_كامو
جوان كه بودم از مردم چيزى مىخواستم كه نمىتوانستند بدهند: دوستى پيوسته، عاطفه مدام.
حال ياد گرفته ام از آن ها چيزى بخواهم كمتر از آنچه مىتوانند بدهند: همنشينى بىكلام!
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
.
من میدانستم نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه.
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم.
سرم خالی است و دلم به هم میخورد.
و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است.
نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم.
کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم.
چه سخت است،
چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
.
من میدانستم نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه.
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم.
سرم خالی است و دلم به هم میخورد.
و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است.
نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم.
کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم.
چه سخت است،
چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
در لحظهای خاص از درد یا بیداد، هیچکس نمیتواند برای هیچکس کاری بکند؛ رنج تنهاست...
#آلبر_كامو
در لحظهای خاص از درد یا بیداد، هیچکس نمیتواند برای هیچکس کاری بکند؛ رنج تنهاست...
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
احساس میكردم كه فهميدهام كه برای چه مادرم در پايان زندگی تازه نامزد كرده بود و برای چه بازی زندگی را دوباره از سر گرفته بود... او كه بسيار به مرگ نزديک شده بود، حتما احساس آزادی كرده بود و آماده شده بود تا همه چيز را از نو آغاز كند.
هيچكس، هيچکس حق نداشت برای مرگ او اشک بريزد.
و من نيز احساس میکردم آمادهام همه چيز را از نو آغاز كنم.
#آلبر_كامو | كتاب: بيگانه
احساس میكردم كه فهميدهام كه برای چه مادرم در پايان زندگی تازه نامزد كرده بود و برای چه بازی زندگی را دوباره از سر گرفته بود... او كه بسيار به مرگ نزديک شده بود، حتما احساس آزادی كرده بود و آماده شده بود تا همه چيز را از نو آغاز كند.
هيچكس، هيچکس حق نداشت برای مرگ او اشک بريزد.
و من نيز احساس میکردم آمادهام همه چيز را از نو آغاز كنم.
#آلبر_كامو | كتاب: بيگانه
خيلي ساده ناگهان حس كردم
به چيز غير ممكني
احتياج دارم...
من احتياج به ماه دارم،
يا به خوشبختي،
يا به ابديّت،
شايد به يك چيز كه جنون باشه
كه در هر حال متعلق
به اين دنيا نباشه.
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
به چيز غير ممكني
احتياج دارم...
من احتياج به ماه دارم،
يا به خوشبختي،
يا به ابديّت،
شايد به يك چيز كه جنون باشه
كه در هر حال متعلق
به اين دنيا نباشه.
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
خیلی ساده ناگهان حس كردم به چيزِ غيرِممكنی احتياج دارم. من احتياج به ماه دارم يا به خوشبختی يا به ابديّت. شايد به یک چيز كه جنون باشد، كه در هر حال متعلق به اين دنيا نباشد.
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
زاگرس مدت زيادى خاموش به پاتريس خيره ماند و تنها چيزى كه گفت اين بود:
"هر كس كه عاشق تو بشود بايد خود را براى رنجى فراوان آماده سازد..."
#خوشبخت_مردن
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
"هر كس كه عاشق تو بشود بايد خود را براى رنجى فراوان آماده سازد..."
#خوشبخت_مردن
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
من میدانستم نومیدی هست، اما نمیدانستم یعنی چه.
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
من هم مثل همه خیال میکردم که نومیدی بیماری روح است.
اما نه، بدن زجر میکشد. پوست تنم درد میکند، سینهام، دست و پایم. سرم خالی است و دلم به هم میخورد. و از همه بدتر این طعمی است که در ذهنم است. نه خون است، نه مرگ، نه تب، اما همۀ اینها با هم. کافی است زبانم را تکان بدهم تا دنیا سیاه بشود و از همۀ موجودات نفرت کنم. چه سخت است، چه سخت است انسان بودن!
#کالیگولا
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
من با تو سرچشمه ای از زندگی را بازيافته ام كه گمش كرده بودم. شايد آدم برای اينكه خودش باشد به بودن كسی نياز دارد. معمولا همين طور است. من به تو نياز دارم تا بيشتر خودم باشم. اين چيزی ست كه می خواستم امشب با ناشی گری ام در عشق به تو بگويم...
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima
#آلبر_كامو
@asheghanehaye_fatima