Olivier Valsecchi
عکاس فرانسوی متولد 1979 است. او در مدرسه عکاسی ETPA در تولوز فرانسه در رشته عکاسی تحصیل کرده است. در نوجوانی به تولید موسیقی می پرداخت. علاقه او به عکاسی از زمانی شروع شد که شروع به عکس گرفتن برای نشان دادن آستین های رکوردش کرد. والسکی قبل از اینکه تصمیم بگیرد در مدرسه عکاسی ETPA ثبت نام کند و تکنیک خود را تقویت کند، به مدت ده سال فقط سلف پرتره انجام داد. روند کار او کاملاً بر اساس شهود شخصی او است، از برنامه ریزی تا ثبت تصویر. آثار او حول محور مضامین مرگ، تولد، تولد دوباره و زایمان است.
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
@asheghanehaye_fatima
عکاس فرانسوی متولد 1979 است. او در مدرسه عکاسی ETPA در تولوز فرانسه در رشته عکاسی تحصیل کرده است. در نوجوانی به تولید موسیقی می پرداخت. علاقه او به عکاسی از زمانی شروع شد که شروع به عکس گرفتن برای نشان دادن آستین های رکوردش کرد. والسکی قبل از اینکه تصمیم بگیرد در مدرسه عکاسی ETPA ثبت نام کند و تکنیک خود را تقویت کند، به مدت ده سال فقط سلف پرتره انجام داد. روند کار او کاملاً بر اساس شهود شخصی او است، از برنامه ریزی تا ثبت تصویر. آثار او حول محور مضامین مرگ، تولد، تولد دوباره و زایمان است.
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
@asheghanehaye_fatima
🚩 گاهی برای شنیده شدن صدایت باید پیامت را به واسطه بدنت نشان بدهی. و این مسیری است که عکاس لیورا کی از آرویزونا، در یک پروژه عکاسی با عنوان «فمینیسم» پیش گرفته است. این عکاس 27 ساله، پیامهایی را ضد خشونت علیه زنان روی بدنهای برهنه نقاشی میکند و از آنها عکس میگیرد. البته لیورا سوژههای عکاسی را تشویق میکند که خود پیامشان را انتخاب کنند. لیورا این پروژه را نوعی «توانمندسازی بیواسطه» میداند و میگوید: «مکالمه با زنانی دارای تجربههای متفاوت بسیار لذتبخش است. ما چای نوشیدیم و ساعتها حرف زدیم. و حس اینکه میتوانی به راحتی تجربهات را با دیگری به اشتراک بگذاری بسیار شگفتانگیز است.»
لیورا در سال 2010 به آریزونا نقل مکان کرد. او در مصاحبهای میگوید: «اولین بار بود که در یک ایالت قرمز (جمهوریخواه) زندگی میکردم و کنار آمدن با برخی مسائل برایم دشوار بود. مثلا همان زمان لوایحی ارائه شده بودند که حقوق باروری زنان را محدود میکردند. من شروع کردم به تماس گرفتن با نمایندگان و امضا کردن پتیشن و هر کار دیگری که از دستم برمیآمد.» در ادامه تلاشها، لیورا تصمیم گرفت خشم و کلافگی خود از وضع موجود در آریزونا را از طریق عکاسی ابراز کند.
او دراینباره میگوید: «هدفم این بود که خشمگین و عصصبانی بودن تماموقتم را متوقف کنم. هنر بخشی از روش من برای پرداخت احساسات است. پس اولین عکاسی خود را با دو زن که دوستانم بودند آغاز کردم. پشت برهنهشان را که رویش نوشته بود «پس حق حیات من چه میشود» به دوربین کردند و تصاویر را ثبت کردم. تصاویر را برای سازمان UniteWomen فرستادم و آنها از من خواستند عکسهای بیشتری بگیرم. او در وبسایت خود نوشته است: «من یک فمینیستم چون نمیتوانم در دنیایی زندگی کنم که مرا بر اساس اندام تناسلیام تعریف، محدود و طبقهبندی میکند. دنیایی که در آن زنان به مثابه شی جنسی انگاشته میشوند، فرهنگ تجاوز رواج دارد و این بیعدالتیها توسط عمده مردم نادیده گرفته میشود.»
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
#لیورا_کی
@asheghanehaye_fatima
در ادامه عکسهایی از این عکاس👇
لیورا در سال 2010 به آریزونا نقل مکان کرد. او در مصاحبهای میگوید: «اولین بار بود که در یک ایالت قرمز (جمهوریخواه) زندگی میکردم و کنار آمدن با برخی مسائل برایم دشوار بود. مثلا همان زمان لوایحی ارائه شده بودند که حقوق باروری زنان را محدود میکردند. من شروع کردم به تماس گرفتن با نمایندگان و امضا کردن پتیشن و هر کار دیگری که از دستم برمیآمد.» در ادامه تلاشها، لیورا تصمیم گرفت خشم و کلافگی خود از وضع موجود در آریزونا را از طریق عکاسی ابراز کند.
او دراینباره میگوید: «هدفم این بود که خشمگین و عصصبانی بودن تماموقتم را متوقف کنم. هنر بخشی از روش من برای پرداخت احساسات است. پس اولین عکاسی خود را با دو زن که دوستانم بودند آغاز کردم. پشت برهنهشان را که رویش نوشته بود «پس حق حیات من چه میشود» به دوربین کردند و تصاویر را ثبت کردم. تصاویر را برای سازمان UniteWomen فرستادم و آنها از من خواستند عکسهای بیشتری بگیرم. او در وبسایت خود نوشته است: «من یک فمینیستم چون نمیتوانم در دنیایی زندگی کنم که مرا بر اساس اندام تناسلیام تعریف، محدود و طبقهبندی میکند. دنیایی که در آن زنان به مثابه شی جنسی انگاشته میشوند، فرهنگ تجاوز رواج دارد و این بیعدالتیها توسط عمده مردم نادیده گرفته میشود.»
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
#لیورا_کی
@asheghanehaye_fatima
در ادامه عکسهایی از این عکاس👇
🚩 آثار لمسها روی بدن انسان باقی میماند
ما این بار سنگین را با خود حمل کنیم
لیورا پیش از عکاسی به طور مفصل با زنان سوژه عکس گفتوگو و مشورت میکرد، تجربههایشان از خشونت جنسی و جنسیتی و میشنید و سپس درباره پیامی که قرار بود روی بدن نقش ببندد به توافق میرسیدند. هر کدوم از مدلها پیامی منطبق با تجربه زیسته خود انتخاب کردند. آنچه که به طور عینی تجربه کرده بودند و عمیقا آزارشان داده بود. خشونت خانگی و خانوادگی، خشونت جنسی، محدودیت حقوق باروری، آزار کلامی و روانی و ... . لیورا میگوید این موضوع بسیار اهمیت دارد چرا که فرد باید حس کند بدنش برای کاری مورد استفاده قرار میگیرد که به آن باور و اعتقاد دارد.
مدلهای عکاسی از گروههای نژادی و ملیتی متنوع هستند و اشکال متنوعی از بدن زنانه را نمایندگی میکنند. البته تعدادی مرد هم میان آنها دیده میشود. برخی از آنها برای حفاظت از خود در برابر آزارهای مجازی ترجیح دادهاند چهرهشان در تصویر نمایان نباشد و برخی دیگر با چهره ظاهر شدهاند. واکنشها به این مجموعه عکسها عموما مثبت بوده اما لیورا میگوید بعضا مورد حمله و نقد هم قرار گرفته است. یکی از نقدها همین بوده که چرا هویت سوژهها مشخص نیست در حالی که این تصمیم به درخواست خود مدلها گرفته شده است.
از جمله پیامهایی که روی بدنهای برهنه تصاویر لیورا نقش بسته میتوان به این موارد اشاره کرد: «حق تصمیمگیری»، «رضایت به رابطه جنسی به معنای رضایت برای روابط آینده نیست»، «دامن کوتاه به معنی رضایت جنسی نیست»، «مستی برابر با رضایت جنسی نیست»، «لبخند به معنای رضایت نیست»، «تجاوز تجاوز است، بدون هیچ بهانهای»، «لبخند خشونت را پنهان میکند»، «حق امنیت»، «عشق نباید دردناک باشد»، «خشونت همیشه ضربه یک مشت نیست»، «حق باروری من به تو مربوط نیست»، «بدن من برای قانونگذاری تو ساخته نشده است»، «سوت نزن! من سگ نیستم» و ... . پیامهایی صریح که فرهنگ تجاوز را نشانه رفته و چالشهای زنان برای به دست آوردن خودمختاری جنسی و جسمی به تصویر میکشد.
لورا مینویسد: «من به قدرت فمینیسم باور و ایمان دارم. اگرچه هنوز مسیری طولانی برای آموختن پیش رو دارم اما معتقدم اگر متحد شویم، میتوانیم تا دوردستها پیشروی کنیم. دلم میخواهد بتوانم ابعاد متعددی از چالشهای زنان را در کار هنریام انعکاس بدهم. دوست دارم آدمها خودشان را در عکسهایم پیدا کنند. سرکوب و انسانزدایی از زنان، همه ما را تحت تاثیر قرار میدهد و من عمیقا تمایل دارم این ظلم و بیعدالتی را تا جای ممکن بازتاب بدهم. اما ما به خیزشی جمعی نیاز داریم تا به رهبران سیاسی نشان بدهیم که بیاعتنایی به مصائب خود را برنمیتابیم. ما نمیگذاریم دیدگاههای شخصی متحجرانه و سوگیرانه آنها به قوانین آسیبزا برای زنان تبدیل شود»
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
#لیورا_کی
@asheghanehaye_fatima
ما این بار سنگین را با خود حمل کنیم
لیورا پیش از عکاسی به طور مفصل با زنان سوژه عکس گفتوگو و مشورت میکرد، تجربههایشان از خشونت جنسی و جنسیتی و میشنید و سپس درباره پیامی که قرار بود روی بدن نقش ببندد به توافق میرسیدند. هر کدوم از مدلها پیامی منطبق با تجربه زیسته خود انتخاب کردند. آنچه که به طور عینی تجربه کرده بودند و عمیقا آزارشان داده بود. خشونت خانگی و خانوادگی، خشونت جنسی، محدودیت حقوق باروری، آزار کلامی و روانی و ... . لیورا میگوید این موضوع بسیار اهمیت دارد چرا که فرد باید حس کند بدنش برای کاری مورد استفاده قرار میگیرد که به آن باور و اعتقاد دارد.
مدلهای عکاسی از گروههای نژادی و ملیتی متنوع هستند و اشکال متنوعی از بدن زنانه را نمایندگی میکنند. البته تعدادی مرد هم میان آنها دیده میشود. برخی از آنها برای حفاظت از خود در برابر آزارهای مجازی ترجیح دادهاند چهرهشان در تصویر نمایان نباشد و برخی دیگر با چهره ظاهر شدهاند. واکنشها به این مجموعه عکسها عموما مثبت بوده اما لیورا میگوید بعضا مورد حمله و نقد هم قرار گرفته است. یکی از نقدها همین بوده که چرا هویت سوژهها مشخص نیست در حالی که این تصمیم به درخواست خود مدلها گرفته شده است.
از جمله پیامهایی که روی بدنهای برهنه تصاویر لیورا نقش بسته میتوان به این موارد اشاره کرد: «حق تصمیمگیری»، «رضایت به رابطه جنسی به معنای رضایت برای روابط آینده نیست»، «دامن کوتاه به معنی رضایت جنسی نیست»، «مستی برابر با رضایت جنسی نیست»، «لبخند به معنای رضایت نیست»، «تجاوز تجاوز است، بدون هیچ بهانهای»، «لبخند خشونت را پنهان میکند»، «حق امنیت»، «عشق نباید دردناک باشد»، «خشونت همیشه ضربه یک مشت نیست»، «حق باروری من به تو مربوط نیست»، «بدن من برای قانونگذاری تو ساخته نشده است»، «سوت نزن! من سگ نیستم» و ... . پیامهایی صریح که فرهنگ تجاوز را نشانه رفته و چالشهای زنان برای به دست آوردن خودمختاری جنسی و جسمی به تصویر میکشد.
لورا مینویسد: «من به قدرت فمینیسم باور و ایمان دارم. اگرچه هنوز مسیری طولانی برای آموختن پیش رو دارم اما معتقدم اگر متحد شویم، میتوانیم تا دوردستها پیشروی کنیم. دلم میخواهد بتوانم ابعاد متعددی از چالشهای زنان را در کار هنریام انعکاس بدهم. دوست دارم آدمها خودشان را در عکسهایم پیدا کنند. سرکوب و انسانزدایی از زنان، همه ما را تحت تاثیر قرار میدهد و من عمیقا تمایل دارم این ظلم و بیعدالتی را تا جای ممکن بازتاب بدهم. اما ما به خیزشی جمعی نیاز داریم تا به رهبران سیاسی نشان بدهیم که بیاعتنایی به مصائب خود را برنمیتابیم. ما نمیگذاریم دیدگاههای شخصی متحجرانه و سوگیرانه آنها به قوانین آسیبزا برای زنان تبدیل شود»
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
#لیورا_کی
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
Photo
Portrait de Marjorie Ferry,1932
By Tamara de Lempicka
”پرتره مارجری فری“ { ۱۹۳۲ }
اثری از #تامارا_دو_لمپیکا
زن جوانی که در بالکن مرمرین قدم میزند، فریبنده به نظر میرسد ، اما در عین حال با ملایمت در یک ملحفه ساتن پیچیده شده است.
او می تواند بازیگری باشد که اولین بازی خود را در دوران طلایی هالیوود انجام داد - الههی بلوندِ مشتاق که گرتا گاربو ، ژان هارلو یا کارول لومبارد را به چالش کشید. مارجری فری یک خوانندهی کاباره انگلیسی بود که در پاریس اجرا میکرد که با ملاقات با یک سرمایهدارِ ثروتمند ، همسر او شد.
در سال ۱۹۳۲ به یکی از نقاشان موفق پرتره آن زمانِ پاریس - Tamara de Lempicka سفارش داد اثری (پرترهای) را از مارجری خلق کند. چند سال پیش ، هنرمند لهستانی ، که به دلیل برهنهسازیهای شهوانی خود مشهور بود، به برجستهترین زن در میان نقاشان برجسته مدرنیست تبدیل شده بود. لمپیکا که به عنوان یک فرد اجتماعی مشهور شد ، در اوایل دههی ۱۹۳۰، در اوج شهرت بود. جنبههای حرفهای و اجتماعی زندگی او پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشت و مرکز جاذبه یک استودیوی هنری دکو با تجهیزات ویژه در خیابان Meixin ، 7 در منطقه 14 پاریس بود. او شیوه زندگی مستقل خود را رهبری میکرد، که در آن زمان دستاورد نسبتأ کمی برای یک زن محسوب میشد.
پس از سفری کوتاه به نیویورک در اوایل دههی سی ، لمپیکا اولین نقاش پرتره مورد تقاضا در بین ثروتمندان اروپایی و آمریکایی بود که از مدرنیسم حاکم بر هنر بینالمللی پس از جنگ پیروی کردند. او میتواند در صورت صلاحدید دستورات را بپذیرد یا از آنها امتناع کند. مشتریان بینالمللی Lempicka گستردهتر از رقیب اصلی او ، Kees van Dongen بود. اگرچه او رویکرد شدیدتر و بی پرواتری نسبت به کار داشت ، اما فاقد ارتباطات آمریکایی بود.
از اواخر دهه ۱۹۲۰ ، لمپیکا در علامت تجاری کلاسیک بالا نقاشی کرده است ، که در تمام جنبه های این پرتره جسورانه Marjorie Ferry جسورانه مشهود است. محیطِ روی آن به احتمال زیاد خیالی است ، گویی مناظر فیلمی درباره یونان باستان است. یک نرده سنگی منحنی صیقلی و چهار ستون صعودی مدل او را برمی دارند و او را به ارتفاع المپوس میبرند، جایی که مارجوری فری در سراسر جهان نگاه میکند. تصمیم هنرمند برای بریدن بالای سر مدل یک حرکت سینمایی است، اما یک تکنیک جسورانه و نادر در نقاشی پرتره است. بنابراین ، بیننده زن را بلندتر می داند. مراقبتهایی که لمپیکا، پارچه را پوشانده است نیز اشاراتی مستقیم به آثار کلاسیک یونان باستان است.
تامارا دو لمپیکا با ترکیب ویژگیهای سبکی کوبیسم فرانسه ، پوریسم پس از جنگ و نئوکلاسیسیسم با مطالعات او در مورد استادان اولیه ایتالیایی و نشان دادن درک روندهای واقع گرایانه معاصر در آلمان ، سبک جسورانه جهانی و کلاسیک خود را ایجاد کرده است. او از اینگرس الهام گرفت ، که کلاسیکگرایی نمونه او در اواسط قرن نوزدهم، باعث شد پیکاسو پس از جنگ جهانی اول به نقاشی مجسمه ای بازگردد.
تامارا در ورشو و در خانوادهای بسیار ثروتمند یهودی متولد شد. او آموختن نقاشی را در مدرسه شبانهروزی در لوزان، سوئیس فراگرفت. در پی انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، خانوادهاش از سن پترزبورگ به پاریس نقل مکان کردند. تامارا در پاریس با آندره لوت و موریس دنیس آشنا شد و تحت تأثیر سبک نقاشی کوبیسم، فوویسم و هنر انتزاعی قرار گرفت. وی در سال ۱۹۲۵، نخستین نمایشگاه انفرادی آثارش را در میلان، ایتالیا افتتاح کرد. آثار نمایشگاه بسیار متأثر از سبک آرت دکو بود و شامل پرترههای انفرادی و نقاشی بدنهای برهنه زنانه میشد که بسیار با حال و هوای اروتیک حاکم بر محافل هنری آن روزها هماهنگ بود...
تامارا دو لمپیکا؛ { ماریا گروسکی }؛ نقاشِ لهستانی و در اوج دوران هنریاش، پرآوازهترین نقاش در سبک آرت دکو بود. آفرینش پرترههایی که درونمایههایی تنکامانه و اغواکننده داشت، باعث شهرت وی شد. از آثار مشهورش خودنگاره (تامارا در بوگاتیِ سبز) را میتوان نام برد.
زادروز ۱۶ مهٔ ۱۸۹۸ —درگذشت ۱۸ مارس ۱۹۸۰
#هنر
#هنرنقاشی
#نقاشی
@asheghanehaye_fatima
By Tamara de Lempicka
”پرتره مارجری فری“ { ۱۹۳۲ }
اثری از #تامارا_دو_لمپیکا
زن جوانی که در بالکن مرمرین قدم میزند، فریبنده به نظر میرسد ، اما در عین حال با ملایمت در یک ملحفه ساتن پیچیده شده است.
او می تواند بازیگری باشد که اولین بازی خود را در دوران طلایی هالیوود انجام داد - الههی بلوندِ مشتاق که گرتا گاربو ، ژان هارلو یا کارول لومبارد را به چالش کشید. مارجری فری یک خوانندهی کاباره انگلیسی بود که در پاریس اجرا میکرد که با ملاقات با یک سرمایهدارِ ثروتمند ، همسر او شد.
در سال ۱۹۳۲ به یکی از نقاشان موفق پرتره آن زمانِ پاریس - Tamara de Lempicka سفارش داد اثری (پرترهای) را از مارجری خلق کند. چند سال پیش ، هنرمند لهستانی ، که به دلیل برهنهسازیهای شهوانی خود مشهور بود، به برجستهترین زن در میان نقاشان برجسته مدرنیست تبدیل شده بود. لمپیکا که به عنوان یک فرد اجتماعی مشهور شد ، در اوایل دههی ۱۹۳۰، در اوج شهرت بود. جنبههای حرفهای و اجتماعی زندگی او پیوندی ناگسستنی با یکدیگر داشت و مرکز جاذبه یک استودیوی هنری دکو با تجهیزات ویژه در خیابان Meixin ، 7 در منطقه 14 پاریس بود. او شیوه زندگی مستقل خود را رهبری میکرد، که در آن زمان دستاورد نسبتأ کمی برای یک زن محسوب میشد.
پس از سفری کوتاه به نیویورک در اوایل دههی سی ، لمپیکا اولین نقاش پرتره مورد تقاضا در بین ثروتمندان اروپایی و آمریکایی بود که از مدرنیسم حاکم بر هنر بینالمللی پس از جنگ پیروی کردند. او میتواند در صورت صلاحدید دستورات را بپذیرد یا از آنها امتناع کند. مشتریان بینالمللی Lempicka گستردهتر از رقیب اصلی او ، Kees van Dongen بود. اگرچه او رویکرد شدیدتر و بی پرواتری نسبت به کار داشت ، اما فاقد ارتباطات آمریکایی بود.
از اواخر دهه ۱۹۲۰ ، لمپیکا در علامت تجاری کلاسیک بالا نقاشی کرده است ، که در تمام جنبه های این پرتره جسورانه Marjorie Ferry جسورانه مشهود است. محیطِ روی آن به احتمال زیاد خیالی است ، گویی مناظر فیلمی درباره یونان باستان است. یک نرده سنگی منحنی صیقلی و چهار ستون صعودی مدل او را برمی دارند و او را به ارتفاع المپوس میبرند، جایی که مارجوری فری در سراسر جهان نگاه میکند. تصمیم هنرمند برای بریدن بالای سر مدل یک حرکت سینمایی است، اما یک تکنیک جسورانه و نادر در نقاشی پرتره است. بنابراین ، بیننده زن را بلندتر می داند. مراقبتهایی که لمپیکا، پارچه را پوشانده است نیز اشاراتی مستقیم به آثار کلاسیک یونان باستان است.
تامارا دو لمپیکا با ترکیب ویژگیهای سبکی کوبیسم فرانسه ، پوریسم پس از جنگ و نئوکلاسیسیسم با مطالعات او در مورد استادان اولیه ایتالیایی و نشان دادن درک روندهای واقع گرایانه معاصر در آلمان ، سبک جسورانه جهانی و کلاسیک خود را ایجاد کرده است. او از اینگرس الهام گرفت ، که کلاسیکگرایی نمونه او در اواسط قرن نوزدهم، باعث شد پیکاسو پس از جنگ جهانی اول به نقاشی مجسمه ای بازگردد.
تامارا در ورشو و در خانوادهای بسیار ثروتمند یهودی متولد شد. او آموختن نقاشی را در مدرسه شبانهروزی در لوزان، سوئیس فراگرفت. در پی انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، خانوادهاش از سن پترزبورگ به پاریس نقل مکان کردند. تامارا در پاریس با آندره لوت و موریس دنیس آشنا شد و تحت تأثیر سبک نقاشی کوبیسم، فوویسم و هنر انتزاعی قرار گرفت. وی در سال ۱۹۲۵، نخستین نمایشگاه انفرادی آثارش را در میلان، ایتالیا افتتاح کرد. آثار نمایشگاه بسیار متأثر از سبک آرت دکو بود و شامل پرترههای انفرادی و نقاشی بدنهای برهنه زنانه میشد که بسیار با حال و هوای اروتیک حاکم بر محافل هنری آن روزها هماهنگ بود...
تامارا دو لمپیکا؛ { ماریا گروسکی }؛ نقاشِ لهستانی و در اوج دوران هنریاش، پرآوازهترین نقاش در سبک آرت دکو بود. آفرینش پرترههایی که درونمایههایی تنکامانه و اغواکننده داشت، باعث شهرت وی شد. از آثار مشهورش خودنگاره (تامارا در بوگاتیِ سبز) را میتوان نام برد.
زادروز ۱۶ مهٔ ۱۸۹۸ —درگذشت ۱۸ مارس ۱۹۸۰
#هنر
#هنرنقاشی
#نقاشی
@asheghanehaye_fatima
مقام سوم جشنواره هنرهای زیبای عکاسی در بخش نود آرت (2016)
عکاس: Kako Abraham
توضیحات اثر:
زن باید به خودش برسد، غذا بپزد و خانه را تمیز نگه دارد، باید بچه داری کند و به جانوری که همسرش است نیز سرویس بدهد. اون حق ندارد "فاحشه" باشد بلکه باید تنها با یک مرد بخوابد.
این مجموعه ، نگاه فمینیستی عکاس را به نقش زن در خانواده نشان می دهد. عکاس، مرد را یک جانور شاخدار تصویر کرده و در هر قاب، از یک مدل زن استفاده نموده است.
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
@asheghanehaye_fatima
عکاس: Kako Abraham
توضیحات اثر:
زن باید به خودش برسد، غذا بپزد و خانه را تمیز نگه دارد، باید بچه داری کند و به جانوری که همسرش است نیز سرویس بدهد. اون حق ندارد "فاحشه" باشد بلکه باید تنها با یک مرد بخوابد.
این مجموعه ، نگاه فمینیستی عکاس را به نقش زن در خانواده نشان می دهد. عکاس، مرد را یک جانور شاخدار تصویر کرده و در هر قاب، از یک مدل زن استفاده نموده است.
#هنر
#عکاسی
#هنرعکاسی
@asheghanehaye_fatima
#چاد_نایت آمریکایی(1976) مجسمه ساز سه بعدی
در ادامه چندین سازه از شاهکار های چَد نایت که در هنرهای دیجیتال مهارت دارد را میبینیم . وی مجسمه هایش را در شباهتی عجیب با واقعیت می سازد و بسیاری از تصاویری که وی خلق می کند ظاهری بسیار طبیعی دارند.
#هنر
#مجسمه_سازی
@asheghanehaye_fatima
در ادامه چندین سازه از شاهکار های چَد نایت که در هنرهای دیجیتال مهارت دارد را میبینیم . وی مجسمه هایش را در شباهتی عجیب با واقعیت می سازد و بسیاری از تصاویری که وی خلق می کند ظاهری بسیار طبیعی دارند.
#هنر
#مجسمه_سازی
@asheghanehaye_fatima
#گوستاوو_سیلوا_نونیز یک نقاش هایپررئالیست است. او در خلق صحنه هایی از شناور بودن، شنا کردن یا حتی نشستن افراد در آب تخصص دارد. سطح رئالیسم در نقاشیهای او بسیار شگفتانگیز است، اما نونیز دوست دارد هنر خود را یک قدم جلوتر بردارد.
وقتی نقاشیهایش را تمام میکند، نونیز با آنها ژست میگیرد تا نوعی توهم نوری ایجاد کند. نتیجه این است که به نظر می رسد او در واقع با افراد روی بوم تعامل دارد. این بسیار شگفت انگیز است، و کار می کند زیرا نقاشی های او بسیار واقع گرایانه هستند. فقط آنها را بررسی کنید.
#هنر
#هنرنقاشی
#نقاشی
@asheghanehaye_fatima
وقتی نقاشیهایش را تمام میکند، نونیز با آنها ژست میگیرد تا نوعی توهم نوری ایجاد کند. نتیجه این است که به نظر می رسد او در واقع با افراد روی بوم تعامل دارد. این بسیار شگفت انگیز است، و کار می کند زیرا نقاشی های او بسیار واقع گرایانه هستند. فقط آنها را بررسی کنید.
#هنر
#هنرنقاشی
#نقاشی
@asheghanehaye_fatima