عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
Forwarded from دستیار
.


من همیشه
در جستجوی تو بوده‌ام

گاهی حتی
برای لحظه‌ای
در بازوان تو به خواب رفته‌ام
چون کودکی بر سینۀ مادر
در گهوارۀ گرمای تو
و در دامان سایه‌سار تو

تو، افسانه‌ای زیبا
از هزار و یک خیال


#رزه_آوسلندر


@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
.

من همیشه
در جستجوی تو بوده‌ام !

گاهی حتی
برای لحظه‌ای
در بازوان تو به خواب رفته‌ام
چون کودکی بر سینۀ مادر
در گهوارۀ گرمای تو
و در دامان سایه‌سار تو

تو، افسانه‌ای زیبا
از هزار و یک خیال



ُزه_آوسلِندر
#شاعر_آلمانی
@asheghanehaye_fatima



چه کسی می‌گوید
گذشته‌ها گذشته است؟
گذشته‌ی من و تو
درون یاخته‌هامان
هم‌چنان در کار روییدن است
گذشته‌ی من و تو
درختی‌ست بارور
که اشک‌ها و لب‌خند‌ها
آب‌یاری‌اش کرده‌اند
نه
گذشته‌ها
نگذشته است.

■●شاعر: #رزه_آوسلندر | اتریش |

■●برگردان: #حسین_منصوری
@asheghanehaye_fatima




باز یکدیگر را خواهیم دید
این بار در دریاچه
تو، آب
من، نیلوفر آبی
مرا می‌بری
تو را می‌نوشم
به هم تعلق خواهیم داشت
در چشم همگان...

حتی ستارگان
شگفت‌زده خواهند شد...

اینجا دو روح
به کالبد رویاهایی بازگشتند
که آن‌ها را برگزیده بودند...

رزه آوسلندر | شاعر آلمانی
برگردان: حدیث حسینی

#رزه_آوسلندر
#حدیث_حسینی

چه کسی می‌گوید
گذشته‌ها گذشته است؟
گذشته‌ی من و تو
درون یاخته‌هامان
هم‌چنان در کار روییدن است
گذشته‌ی من و تو
درختی‌ست بارور
که اشک‌ها و لب‌خند‌ها
آب‌یاری‌اش کرده‌اند
نه
گذشته‌ها
نگذشته است.

#رزه_آوسلندر | ۱۹۰۱ اتریش - ۱۹۸۸ آلمان |

برگردان: #حسین_منصوری


@asheghanehaye_fatima

باز یک‌دیگر را خواهیم دید
این‌بار در دریاچه
تو، آب
من، نیلوفر آبی
مرا می‌بری
تو را می‌نوشم
به‌هم تعلق خواهیم داشت
در چشم همگان...

حتا ستارگان
شگفت‌زده خواهند شد...

این‌جا دو روح
به کالبد رویاهایی بازگشتند
که آن‌ها را برگزیده بودند...

#رزه_آوسلندر | ۱۹۰۱ اتریش - ۱۹۸۸ آلمان |

برگردان: #حدیث_حسینی



@asheghanehaye_fatima
سرزمینت تو را ترک خواهد كرد
خواب به چشمانت نخواهد آمد
انسانها را از دست خواهی داد
با لبان بسته با لبان بیگانه سخن خواهی گفت
تنها یار و مونس تو تنهایی خواهد بود
تنها تنهایی تو را دوست خواهد داشت
تنها تنهایی تو را در آغوش خواهد کشید.

#رزه_آوسلندر



@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



باز یکدیگر را خواهیم دید
این‌بار در دریاچه
تو، آب
من، نیلوفر آبی
مرا می‌بری
تو را می‌نوشم
به‌هم تعلق خواهیم داشت
در چشم همگان...

حتی ستارگان
شگفت‌زده خواهند شد...

این‌جا دو روح
به کالبد رویاهایی بازگشتند
که آن‌ها را برگزیده بودند...




#رزه_آوسلندر | زاده‌ی ۱۹۰۱ در اتریش - درگذشته در ۱۹۸۸ آلمان |

■پناه‌جویان

بینی‌هاشان غریب
لب‌هاشان غم‌گین...
از قطارها پیاده می‌شوند و با ماهیان مضطرب چشم‌هاشان عاجزانه به اطراف می‌نگرند...
هیچ‌کسی به پیش‌بازشان نیامده است
بی‌صبرانه طلوع تاریکی را انتظار می‌کشند تا فاصله‌ها از میان برداشته شوند
آن‌گاه به دیدار بستگان‌شان می‌روند
در راه شیری
در حفره‌های ماه...
از اینان یکی ساز دهنی می‌نوازد
چه نغمه‌های عجیب و ناآشنایی
زیر و بم‌های غریب این ساز خبر از گام دیگری می‌دهد
گام تنهایی‌های بزرگ و
پرده‌های کوچک خاموشی.

#رزه_آوسلندر | ۱۹۰۱ اتریش



@asheghanehaye_fatima

باز یکدیگر را خواهیم دید
این‌بار در دریاچه
تو، آب
من، نیلوفر آبی
مرا می‌بری
تو را می‌نوشم
به‌هم تعلق خواهیم داشت
در چشم همگان...

حتى ستارگان
شگفت‌زده خواهند شد...

این‌جا دو روح
به کالبد رؤیاهایی بازگشتند
که آن‌ها را برگزیده بودند...

#رزه_آوسلندر



@asheghanehaye_fatima
تنها این را می‌دانم
که تو می‌پرسی
که چه می‌خواهم؟
من نمی‌دانم.

تنها این را می‌دانم
که خواب می‌بینم
که خواب در من زنده است
و من در ابرهایش
پرپر می‌زنم

تنها این را می‌دانم
که آدم‌ها را دوست دارم،
کوه‌ها، باغ‌ها و دریاها را.
می‌دانم که مردگان بسیار
در من زندگی می‌کنند.

من لحظه‌های خود را
می‌نوشم
و تنها این را می‌دانم
که بازیِ زمانه است
فراز و نشیب.

#رزه_آوسلندر


@asheghanehaye_fatima
کدام تکه‌ی جهان
ما را جدا کرد
کدام تکه‌ی جهان
ما را تنها برای چند روز
دوباره به هم می‌رساند
تا خطوط تازه‌ی شعر را آواز بخوانیم
تا دوباره پرواز را بیاموزیم
تا گذشته‌ی فراموش‌کار را
به یاد آوریم
تا دوباره همدیگر را
بدرود بگوییم

#رزه_آوسلندر
• برگردان:مصطفاصمدی

@asheghanehaye_fatima
■زورآزمایی

دیرزمانی
در تو نگریستم ای جهان
که چگونه جنبیدی،
و جنباندی مرا
و کوشیدی فرواندازی‌ام.

خشم تو
آخرین خِردم را
بیدار کرد
دیگر باور ندارمت
ای فریب‌کار
تو نه آزادی

بسیار در تو نگریستم
نمی‌گذارم گم‌راه شوم
و هم‌چنان
در راهِ واژه‌ام گام برمی‌دارم

بخوان
سیاه بر سفید
رؤیا و من
از اراده‌ی دمدمی تو
بسی نیرومندتریم.



#رزه_آوسلندر


@asheghanehaye_fatima
■چه‌کس

چه‌کس مرا یاد خواهد کرد
آن‌گاه که من رفته باشم؟

نه گنجشکانی که
دانه‌شان می‌دهم
نه برگ‌های جلو پنجره‌ام
و نه پارک شمالی
هم‌سایه‌ی سبز من

دوستان‌ام
ساعتی اندوه‌ناک‌اند
و آن‌گاه فراموش‌ام می‌کنند

من آرام خواهم گرفت
در دل زمین
که دگرگون‌ام می‌کند
و آن‌گاه فراموش.

■شاعر: #رزه_آوسلندر
■برگردان: #آذر_نعیمیان


@asheghanehaye_fatima
کدام تکه‌ی جهان
ما را جدا کرد
کدام تکه‌ی جهان
ما را تنها برای چند روز
دوباره به هم می‌رساند
تا خطوط تازه‌ی شعر را آواز بخوانیم
تا دوباره پرواز را بیاموزیم
تا گذشته‌ی فراموش‌کار را
به یاد آوریم
تا دوباره هم‌دیگر را
بدرود بگوییم

#رزه_آوسلندر


@asheghanehaye_fatima