عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
هرچه بیش تر می گریزم،
به تو نزدیک تر می شوم
هر چه رو برمی گردانم!
تو را بیش تر می بینم...
جزیره ای هستم در آب های شیدایی
از همه سو به تو محدودم
هزار و یک آینه،
تصویرت را می چرخانند
از تو ، آغاز می شوم
در تو، پایان می گیرم

#عمران_صلاحی
#شما_فرستادید
...🚶‍♂...

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
چرا تُو این همه خوبی
بیا کمی بد باش
نمی توانی ، می دانم ، نمی توانی ؛
امّا بیا کمی بد باش

تُویی که سبزه و گُل را
به آب عادت دادی ،
تُویی که با لبِ خود
این غمینِ تنها را
به مِی بشارت دادی

تُو را که می بینم
خیال می کنَم انسان
همیشه اینسان است ...
چرا همیشه بهاری
کمی زمستان باش
مرا به سَردی این
روزگار عادت دِه

چرا تُو این همه خوبی
بیا کمی بد باش


#عمران_صلاحی
#شما_فرستادید
تو بودی که آواز را چیدی از پشت مه
تو بودی که گفتی چمن می‌دَود
تو گفتی که از نقطه‌چین‌ها اگر بگذری
به اَسرار خواهی رسید
تو را نام بردم
و ظاهر شدی
تو از شعله‌ی گیسوان‌ات
رسیدی به من
من از نام تو
رسیدم به آن شهر پیچیده در گردباد
تو گفتی سلام
گل و سنگ برخاستند


#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima
صدایت را جرعه جرعه می نوشم
مستانه سبز می شوم و شاخ و برگ می دهم
جوانه ها دهان می گشایند
و نام تو را می خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب های صدا
چشمانم را می بندم
و تن به صدایت می سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می شود
تمام آبشاران را واداشته ای
با هیاهو بریزند
تا صدایم به گوشت نرسد
تمام جنگل ها را واداشته ای
برگ هاشان را به صدا درآورند
تا صدای مرا نشنوی
تمام پرندگان را
به آواز خواندن واداشته ای
تا صدای من گم شود
مدام حرف میزنی
تا من حرفی نزنم
می ترسم در حسرت تو بمیرم
و تابوتم بر نیل روان باشد
و امواج نیلگون
مرثیه خوان ناکامی من باشند
نمی خواهم افسانه سرایان
دلشان بسوزد
و روزی مرا
در افسانه ها به تو برسانند

#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima
فکرِ تو
عایقِ سرمای من است.

فکر کردم به صمیمیتِ تو،
گرم شدم.

خنده کن،
خنده که با خنده‌ی تو
آفتاب از تهِ دل می‌خندد

شرم در چهره‌ی من داشت
شقایق می‌کاشت
سفره انداخته بودیم و کنارش باهم
دوستی می‌خوردیم.

حرفِ تو
سنگِ بزرگی
جلویِ پایِ زمستان انداخت
باز هم حرف بزن.

#عمران_صلاحی


@asheghanehaye_fatima
صدایت را جرعه جرعه می نوشم
مستانه سبز می شوم و شاخ و برگ می دهم
جوانه ها دهان می گشایند
و نام تو را می خوانند
چه لبان شناوری داری
در آب های صدا
چشمانم را می بندم
و تن به صدایت می سپارم
نام کوچکم
در صدایت شکفته می شود
تمام آبشاران را واداشته ای
با هیاهو بریزند
تا صدایم به گوشت نرسد
تمام جنگل ها را واداشته ای
برگ هاشان را به صدا درآورند
تا صدای مرا نشنوی
تمام پرندگان را
به آواز خواندن واداشته ای
تا صدای من گم شود
مدام حرف میزنی
تا من حرفی نزنم
می ترسم در حسرت تو بمیرم
و تابوتم بر نیل روان باشد
و امواج نیلگون
مرثیه خوان ناکامی من باشند
نمی خواهم افسانه سرایان
دلشان بسوزد
و روزی مرا
در افسانه ها به تو برسانند

#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima
من دلم می‌خواهد
مثل نیلوفر آبی باشم
من دلم می‌خواهد
عصر با ماهی‌ها
بنشینیم
و کمی گپ بزنیم.
شهری از آب دلم می‌خواهد
خانه‌ای در آن شهر
و در آن خانه به هر پنجره‌ای
پرده از پارچه‌ی نازک آب.

من دلم می‌خواهد
دختران،دختر آبی باشند
دامن از موج بپوشند و برقصند سبک
روح من
انعطاف خزه را داشته باشد در آب
در زمینی که ز بیم
اشک هم حتی
سقط می‌باید کرد.
گریه در آب چه لذت بخش است
من که انباشته هستم از اشک
داخل آب اگر گریه کنم
تو نخواهی فهمید
من دلم می‌خواهد
خانه‌ای داشته باشم در آب
آب یعنی همه‌ی خوبی‌ها...

#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

آدم تا یک چیزی را ندیده راحت است، اما وقتی دید، دیگر بد عادت می شود و نمی تواند دست از آن بردارد. کاشک اصلا آن را ندیده بودم. حالا باید تا آخر عمرم با خاطره اش زندگی کنم.

کتاب : موسیقی عطر گل سرخ
#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima
بی‌صدا
فرو می‌ریزم
زیر حجمی از سکوت‌
یک بار دستِکم
مرا به نام کوچکم
صدا بزن

#عمران_صلاحی

@asheghanehaye_fatima