از همين قاب مستطيلي شکل
ديده ام ايستگاه آخر را..
شيشه ها را بخار مي گيرد
تا نبينم نگاه آخر را...
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
ديده ام ايستگاه آخر را..
شيشه ها را بخار مي گيرد
تا نبينم نگاه آخر را...
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_tatima
پشت در
روبروی آینه
بعد هر نگاه
کنار میز چای عصر
در مسیر کوچههای اشتباه
هزار مرتبه سوال
چقدر روزمرگی کنم؟
چقدر زندگی کنم
که زندگی کنم؟
#احسان_افشاری
پشت در
روبروی آینه
بعد هر نگاه
کنار میز چای عصر
در مسیر کوچههای اشتباه
هزار مرتبه سوال
چقدر روزمرگی کنم؟
چقدر زندگی کنم
که زندگی کنم؟
#احسان_افشاری
اینجا کسی برای کسی
بی قرار نیست!
من در کنار پنجره ام
او کنار کیست؟!
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
بی قرار نیست!
من در کنار پنجره ام
او کنار کیست؟!
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با پرسشی بزرگ ولی مضحک
چشم از تمام از منظره ها بستم
او سایه ی من است در این بازی؟
یا این منم که سایه ی او هستم؟
#احسان_افشاری 🖊
#او #Her 📽
@asheghanehaye_fatima
چشم از تمام از منظره ها بستم
او سایه ی من است در این بازی؟
یا این منم که سایه ی او هستم؟
#احسان_افشاری 🖊
#او #Her 📽
@asheghanehaye_fatima
من چه خاکی
سرِ آن خاطرهها بگذارم ؟
تو اگر سایه
به دیوارِ کسی بگذاری ؟
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
سرِ آن خاطرهها بگذارم ؟
تو اگر سایه
به دیوارِ کسی بگذاری ؟
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
از قرنطینه به تبعید بِبَر، مُختاری
تو که نمرود ترین آتش این بازاری!!
تو فقط خاطره ای باش و به من فکر نکن
من خوشم بر لب این پنجره با سیگاری...
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
تو که نمرود ترین آتش این بازاری!!
تو فقط خاطره ای باش و به من فکر نکن
من خوشم بر لب این پنجره با سیگاری...
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
من اگر پشتِ خنده می گریم
من اگر رو به گریه می خندم
به خدا تا زمان ِ آمدنت
در ِ تابوت را نمی بندم...
آسمان برف میزند با من
برف هایش چقدر غمگین است
متولد شدن،بزرگ شدن
زیر ِ بهمن چقدر سنگین است...
صورتم را به باد بخشیدم
ساعتم را به خواهرم دادم
رفته بودم ستاره صید کنم
نردبان لیز خورد افتادم...
هیچکس هیچ چیز یادش نیست
اینکه از کِی کجا بزرگ شدیم
ما که دلسوز ِ بره ها بودیم
خودمان رفته رفته گرگ شدیم...
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima
من اگر رو به گریه می خندم
به خدا تا زمان ِ آمدنت
در ِ تابوت را نمی بندم...
آسمان برف میزند با من
برف هایش چقدر غمگین است
متولد شدن،بزرگ شدن
زیر ِ بهمن چقدر سنگین است...
صورتم را به باد بخشیدم
ساعتم را به خواهرم دادم
رفته بودم ستاره صید کنم
نردبان لیز خورد افتادم...
هیچکس هیچ چیز یادش نیست
اینکه از کِی کجا بزرگ شدیم
ما که دلسوز ِ بره ها بودیم
خودمان رفته رفته گرگ شدیم...
#احسان_افشاری
@asheghanehaye_fatima