@asheghanehaye_fatima
دوستت دارم
تو را به عنوان چیزهای تاریکی که باید دوست داشت
دوست دارم
در خفا, بین سایه و روح
دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمی شکوفد
اما
نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحه ای که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند می شود
دوستت دارم
بی انکه بدانم چگونه ، کی، و چرا
تو را بی شایبه دوست دارم
بی هیچ پیچیدگی و غروری
چرا که راهی جز این نیست.
#پابلو_نرودا
#شاعر_شیلی 🇨🇱
ترجمه :
#مریم_آقاخانی
دوستت دارم
تو را به عنوان چیزهای تاریکی که باید دوست داشت
دوست دارم
در خفا, بین سایه و روح
دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمی شکوفد
اما
نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحه ای که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند می شود
دوستت دارم
بی انکه بدانم چگونه ، کی، و چرا
تو را بی شایبه دوست دارم
بی هیچ پیچیدگی و غروری
چرا که راهی جز این نیست.
#پابلو_نرودا
#شاعر_شیلی 🇨🇱
ترجمه :
#مریم_آقاخانی
@asheghanehaye_fatima
میخواهم در خواب
تماشایت کنم
میدانم که شاید هیچوقت اتفاق نیفتد
میخواهم تماشایت کنم در خواب
با تو بخوابام
یا به خوابات بیایم
وقتی امواج نرم تاریکی در سرم
غلت میزنند
دوست دارم با تو قدم بزنم
در آن جنگل روشن پرتردید
با برگهای سبز--آبی
و خورشید گریان
و سه ماه
به سمت آن غار
که باید بر آن نزول کنی
که بزرگترین وحشت توست
دوست دارم آن شاخهی نقرهای را به تو بدهم
آن گل کوچک سفید را
کلمهای را که میتواند
در میانهی رویا
تو را در برابر اندوه حفظ کند
با تو تا بالای پلهها بیایم
و بعد دوباره قایقی شوم
که تو را به سلامت بر میگرداند
دوست دارم شعلهای شوم
در دو دست گود
در جایی که کنار من خوابیدهای
بهراحتی وارد آن میشوی
و آن را نفس میکشی
دوست دارم هوایی شوم
که تنها برای یک لحظه
درتو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
I would like to watch you sleeping,
which may not happen.
I would like to watch you, sleeping.
I would like to sleep
with you, to enter
your sleep as its smooth dark wave
slides over my head
and walk with you through that lucent wavering forest of bluegreen leaves
with its watery sun & three moond
towards the cave where you must descend, towards your worst fear
I would like to give you the silver
branch, the small white flower, the one
word that will protect you
from the grief at the center
of your dream, from the grief
at the center. I would like to follow
you up the long stairway
again & become
the boat that would row you back
carefully, a flame
in two cupped hands
to where your body lies
beside me, and you enter
it as easily as breathing in
I would like to be the air
that inhabits you for a moment only.
I would like to be that unnoticed &
that necessary.
●○●شاعر: #مارگارت_آتوود |"Margaret Atwood"| کانادا، زادهی ۱۹۳۹|
●○●برگردان: #مریم_آقاخانی
میخواهم در خواب
تماشایت کنم
میدانم که شاید هیچوقت اتفاق نیفتد
میخواهم تماشایت کنم در خواب
با تو بخوابام
یا به خوابات بیایم
وقتی امواج نرم تاریکی در سرم
غلت میزنند
دوست دارم با تو قدم بزنم
در آن جنگل روشن پرتردید
با برگهای سبز--آبی
و خورشید گریان
و سه ماه
به سمت آن غار
که باید بر آن نزول کنی
که بزرگترین وحشت توست
دوست دارم آن شاخهی نقرهای را به تو بدهم
آن گل کوچک سفید را
کلمهای را که میتواند
در میانهی رویا
تو را در برابر اندوه حفظ کند
با تو تا بالای پلهها بیایم
و بعد دوباره قایقی شوم
که تو را به سلامت بر میگرداند
دوست دارم شعلهای شوم
در دو دست گود
در جایی که کنار من خوابیدهای
بهراحتی وارد آن میشوی
و آن را نفس میکشی
دوست دارم هوایی شوم
که تنها برای یک لحظه
درتو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
I would like to watch you sleeping,
which may not happen.
I would like to watch you, sleeping.
I would like to sleep
with you, to enter
your sleep as its smooth dark wave
slides over my head
and walk with you through that lucent wavering forest of bluegreen leaves
with its watery sun & three moond
towards the cave where you must descend, towards your worst fear
I would like to give you the silver
branch, the small white flower, the one
word that will protect you
from the grief at the center
of your dream, from the grief
at the center. I would like to follow
you up the long stairway
again & become
the boat that would row you back
carefully, a flame
in two cupped hands
to where your body lies
beside me, and you enter
it as easily as breathing in
I would like to be the air
that inhabits you for a moment only.
I would like to be that unnoticed &
that necessary.
●○●شاعر: #مارگارت_آتوود |"Margaret Atwood"| کانادا، زادهی ۱۹۳۹|
●○●برگردان: #مریم_آقاخانی
@asheghanehaye_fatima
دوستت دارم
تو را به عنوان چیزهای تاریکی که باید دوست داشت، دوست دارم
در خفا، بین سایه و روح.
دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمیشکوفد
اما
نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحهیی که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند میشود.
دوستت دارم
بیآنکه بدانم چگونه، کی
و چرا
تو را بیشائبه دوست دارم
بیهیچ پیچیدگی و غروری
چرا که راهی جز این نیست...
#پابلو_نرودا | Pablo Neruda | شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |
برگردان: #مریم_آقاخانی
دوستت دارم
تو را به عنوان چیزهای تاریکی که باید دوست داشت، دوست دارم
در خفا، بین سایه و روح.
دوستت دارم
به عنوان گیاهی که هرگز نمیشکوفد
اما
نور گلها را در خود پنهان کرده است
ممنونم بابت رایحهیی که در من پنهان است
که از عشق است
که از زمین بلند میشود.
دوستت دارم
بیآنکه بدانم چگونه، کی
و چرا
تو را بیشائبه دوست دارم
بیهیچ پیچیدگی و غروری
چرا که راهی جز این نیست...
#پابلو_نرودا | Pablo Neruda | شیلی، ۱۹۷۳--۱۹۰۴ |
برگردان: #مریم_آقاخانی
دوست دارم هوایی شوم
که تنها برای یک لحظه
درتو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
#مارگارت_آتوود
برگردان: #مریم_آقاخانی
@asheghanehaye_fatima
که تنها برای یک لحظه
درتو ساکن میشود
دوست دارم چیزی شوم
که به چشم نمیآید
اما لازم است.
#مارگارت_آتوود
برگردان: #مریم_آقاخانی
@asheghanehaye_fatima