عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
دلم یک دوست می‌خواهد،
دلم یک شور می‌خواهد،
تنی داغ از هوای عشق
دلم یک #تـو
دلم آغوش می‌خواهد

#شیما_سبحانی



@asheghanehaye_fatima
تو به دوست داشتن من هم فکر می‌کنی؟
مثلا یک روز وقتی کسی دور و برت نیست و داری برای خودت قهوه دم می‌کنی و موسیقی مورد علاقه‌ات را می شنوی...
یا یک شب وقتی سرت را روی بالشت گذاشتی و خودت بودی و فکرهایت...
یا با دیدن زن و مردی کنار پیاده رو...

من زیاد به دوست داشتن تو فکر می کنم.
حتا گاهی خیلی بیشتر از یک وضعیت معمولی...

#شیما_سبحانی
كتاب: خيال‌بافی‌ها

@asheghanehaye_fatima
احساس من به تو
نه شبیه بوسه‌ای ممنوعه است
نه پرنده‌ای آزاد
و نه بوته‌ای محتاج به خاک
احساس من به تو
شبیه آرزویی برآورده است
شبیه پیچکی بی‌تاب که تا خدا می‌رود


#شیما_سبحانی



@asheghanehaye_fatima
با خودم عهد بسته‌ام
بار دیگری که به زمین سفر کنم
کوله‌پشتی‌ام پر از شکوفه و شراب باشد
برای اولین سلام خورشید را به خانه‌ام بیاورم
باغ را به قلب‌ام
به دالان ترانه سفر کنم
به آنجا که سهمی از خوشبختی و آزادی فراهم است
در آنجا واژه‌های عشق و امید را بردارم و برای زمین سوغات بیاورم
در باغچه‌ی خانه‌ام نرگس بکارم
و کسی را دوست بدارم
کسی را که باغ را می‌شناسد
و به قناری‌ها دانه می‌دهد
کسی که کوله‌پشتی‌اش پر از شکوفه و شراب باشد

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
اگر من می‌دانستم زندگی دایره‌ایست که باید در آن چرخید و رقصید و کامی از لذت‌هایش گرفت، هرگز نه می‌جنگیدم و نه کسی را از خود می‌رنجاندم و نه به هر اتفاق خوب با تردید نگاه می‌کردم.
و شعور را مثل ضرورت نان جزء جدانشدنیِ رفتارم می‌دانستم و کمی به خودم و آدم‌های زندگی‌م فضا می‌دادم تا آزادانه دقیقه‌های بودن‌شان را آنطور که دل‌شان می‌خواهد زندگی کنند، نه آنطور که من می‌خواهم.
و بطور قطع به آن‌هایی که درگیر حسد و بخل و کینه‌ بودند، اجازه‌ی حضور در زندگی‌م نمی‌دادم.
اگر من می‌دانستم زندگی آفرینشِ فضایی سرخوشانه از بودن است، به تمام بایدها پشت می‌کردم و رها می‌شدم.
رها و رها و رها...

#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
گریستم
اشکی نچکید
این یعنی تو سال‌هاست کوچ کرده‌ای

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima
هر لبخندی را که نمی‌شود قاب کرد. هر برق نگاهی که به دل نمی‌نشیند.
هر آغوشی که امن نیست.
دوست‌داشتن باید اصیل باشد.
آدم‌اش باید ریشه‌دار باشد.
تا در او بمانی و پای رفتن‌ نداشته باشی.
این‌که زندگی را در چشمانش ببینی.
این‌که حافظه‌ی عاطفی‌ات را پاک کند و از نو خاطره بسازد.
این‌که قدرت آدمیت‌اش تو را در کنارش نگه دارد.
این‌که تردیدت را کنار بگذاری.
این‌که دیگر به عقب برنگردی.
هرگز به عقب برنگردی.
این است جادوی عشق.


#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
بعضی احساسات می‌توانند شبیه اسم‌های جعلی‌ای باشند که آدم‌های خلاف‌کار روی خودشان می‌گذارند.
می‌توانند هر لحظه عوض شوند. گاهی به شکل غرور، گاهی نیاز، گاهی بیزاری و گاهی هم عشق.
بدترین چیز آن وقت است که نمی‌فهمی کدام‌شان واقعی‌ست و کدام‌شان جعلی.
و اگر همه‌ی این‌ها در وجود یک آدم جمع شوند و بخواهد تو را به مهره‌ی بازی‌‌اش تبدیل کند و گاهی تو را جای وزیر بنشاند و گاهی کنارت بزند و تعادل بازی را به هم بزند، آن وقت است که تو به دردسر می‌افتی و نمی‌دانی به این گیجی و گیرافتادن بگویی عشق یا ولع نگه‌داشتنِ کسی که تو را در این بازی گرفتار کرده!
آن وقت است که عشق حکم اسم جعلی‌ای را پیدا می‌کند که یک آدم خلاف‌کار روی خودش می‌گذارد.

#شیما_سبحانی


@asheghanehaye_fatima
.

به من نگویید عشق پوچ است
دیروز مردی را دیدم
پر از ولع زیستن
زیر پنجره‌ی اتاقم داشت شبدرها را می‌چید
دیروز مردی را دیدم
پر از حوصله
که بوی رودخانه می‌داد
می‌گفت،
دست‌هایت را به من بده
صدایش می‌لرزید
من غمگین بودم
او می‌خندید
می‌گفت،
عاشق که می‌شوی پرنده‌ای غمگین رها می‌شود
و آزادی از چنگال مرگ بیرون می‌زند
دیروز مردی را دیدم
پر از بوی شکفتن
و من با او
و من با عشق ترمیم شدم

#شیما_سبحانی

@asheghanehaye_fatima