@asheghanehaye_fatima
دوست داشتن دلیلی کافی برای ماندن نبود، وگرنه می ماند. رفتن هم دلیلی بر دوست نداشتنش نبود، اگر به رفتن برخاست.
او می خواست بگوید در وهله ی نخست، نبودِ هر چیز بهتر از بودنش است وَ بودنی که به اندازه ی کافی بزرگ یا کوچک نباشد، نقطه ی عطفِ هیچ اتفاقی نخواهد بود.
او می خواست این ها را بگوید که نگفت..
من از چشم هایش که "دوست داشت" وَ از پاهایش که "رفت" این ها را فهمیدم..
#سیدمحمد_مرکبیان
دوست داشتن دلیلی کافی برای ماندن نبود، وگرنه می ماند. رفتن هم دلیلی بر دوست نداشتنش نبود، اگر به رفتن برخاست.
او می خواست بگوید در وهله ی نخست، نبودِ هر چیز بهتر از بودنش است وَ بودنی که به اندازه ی کافی بزرگ یا کوچک نباشد، نقطه ی عطفِ هیچ اتفاقی نخواهد بود.
او می خواست این ها را بگوید که نگفت..
من از چشم هایش که "دوست داشت" وَ از پاهایش که "رفت" این ها را فهمیدم..
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
از اینکه تنهاترت میکنم متاسفم اما زخمهایت را بپوشان. زخمهایت را از چشمِ معشوق، رفیق، همسایه بپوشان. چرا که هرگاه بخواهند دست بر زخمهایت میگذارند. چرا که بعدِ آن، زخمهای عریانت، تو را از پا میاندازند...
#سیدمحمد_مرکبیان
از اینکه تنهاترت میکنم متاسفم اما زخمهایت را بپوشان. زخمهایت را از چشمِ معشوق، رفیق، همسایه بپوشان. چرا که هرگاه بخواهند دست بر زخمهایت میگذارند. چرا که بعدِ آن، زخمهای عریانت، تو را از پا میاندازند...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
دلبستگی ریشه در همهی وجودِ معشوق دارد.
تُنِ صدایش که بیشتر وقتها به آن عادت کردهای و کافیست مغزت سکوت کند تا اوج و فرودهایش را لمس کنی.
حرکتِ ظریف انگشتانش به هنگامِ گوش دادن به موسیقیِ دلخواهش...
نگاهش که تو را در جهان زیباتر میکند.
تحملِ شانههایش...
آخرین تصویر از آن فاجعه...
اولین تصویر از نخستین دیدار...
شکلِ مهربانِــــ آرزو کردن به وقتِ سرخوشی...
ریشهی دلبستگی که به جهان میرسد،
شورِ باز پیش رفتن و نیفتادن درپاهایت بیدار میشود.
دلبستگی را بدنام کردهاند
وگرنه دوست داشتن و داشته شدن به حتم فاصلهها را پُر نکند،
انسانها را به هم نزدیک میکند.
#سیدمحمد_مرکبیان
دلبستگی ریشه در همهی وجودِ معشوق دارد.
تُنِ صدایش که بیشتر وقتها به آن عادت کردهای و کافیست مغزت سکوت کند تا اوج و فرودهایش را لمس کنی.
حرکتِ ظریف انگشتانش به هنگامِ گوش دادن به موسیقیِ دلخواهش...
نگاهش که تو را در جهان زیباتر میکند.
تحملِ شانههایش...
آخرین تصویر از آن فاجعه...
اولین تصویر از نخستین دیدار...
شکلِ مهربانِــــ آرزو کردن به وقتِ سرخوشی...
ریشهی دلبستگی که به جهان میرسد،
شورِ باز پیش رفتن و نیفتادن درپاهایت بیدار میشود.
دلبستگی را بدنام کردهاند
وگرنه دوست داشتن و داشته شدن به حتم فاصلهها را پُر نکند،
انسانها را به هم نزدیک میکند.
#سیدمحمد_مرکبیان
Mahe Ghashangam
Ali Yasini
🎧 آهنگ #جدید علی یاسینی به نام ماه قشنگم
🔎 #علی_یاسینی
آفتاب تکیه داده به شانهات
آینده به اِتکای خندهات پیشِ روم ایستاده
آنچه در تو
نشانِ ماندن در من است
خلاصه شده در سه حرف
عشق ...
وَ تمام ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
🔎 #علی_یاسینی
آفتاب تکیه داده به شانهات
آینده به اِتکای خندهات پیشِ روم ایستاده
آنچه در تو
نشانِ ماندن در من است
خلاصه شده در سه حرف
عشق ...
وَ تمام ...
#سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
به خوابی عمیق فرو بُرو
و در ذهنات
به بیخوابی من نپرداز.
بگذار کمی
جادههای پوشیده از درخت را رؤیاپردازی کنم
و دشتهای پهناور را
سوار بر اسب وحشیام.
من، زنی هستم که فردا صبح
باید عاقل و آگاه باشد.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
و در ذهنات
به بیخوابی من نپرداز.
بگذار کمی
جادههای پوشیده از درخت را رؤیاپردازی کنم
و دشتهای پهناور را
سوار بر اسب وحشیام.
من، زنی هستم که فردا صبح
باید عاقل و آگاه باشد.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
با خاطراتِ زیادی زندگی میکنیم
که اگر دستِ خودشان بود
تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند ؛
اما ما نگهشان میداریم ،
مدام مرورشان میکنیم ...
همان یک لحظهی کوچک
که روزی قلبمان را
به نفس نفس انداخت ؛
همان خاطرههای کوچکِ ناچیزِ دوستداشتنی
که مسکن زخمهای روزمرگیاند !
@asheghanehaye_fatima
#سیدمحمد_مرکبیان
که اگر دستِ خودشان بود
تا حالا هزار بار از خاطرمان رفته بودند ؛
اما ما نگهشان میداریم ،
مدام مرورشان میکنیم ...
همان یک لحظهی کوچک
که روزی قلبمان را
به نفس نفس انداخت ؛
همان خاطرههای کوچکِ ناچیزِ دوستداشتنی
که مسکن زخمهای روزمرگیاند !
@asheghanehaye_fatima
#سیدمحمد_مرکبیان
مردی که دهان دارد
اما حرف نمیزند
لب دارد
اما نمیبوسد
مردی که بینیاش هیچچیزی را نمیبوید
با گوشهایش چیزی را نمیشنود.
مردی
با چشمان غمگین
و بازوانِ بلند
که نمیداند
چگونه به آغوش بکشد.
مترسکیست
که گنجشکهای من را
فریب داده.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
اما حرف نمیزند
لب دارد
اما نمیبوسد
مردی که بینیاش هیچچیزی را نمیبوید
با گوشهایش چیزی را نمیشنود.
مردی
با چشمان غمگین
و بازوانِ بلند
که نمیداند
چگونه به آغوش بکشد.
مترسکیست
که گنجشکهای من را
فریب داده.
#مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
تو را زير بالشام پنهان میكنم
شبيه كتابى ممنوعه
چراغها خاموش میشوند
و صداها میخوابند
سپس تو را بيرون میآورم
و حريصانه میبلعم
■شاعر: #مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕●از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
شبيه كتابى ممنوعه
چراغها خاموش میشوند
و صداها میخوابند
سپس تو را بيرون میآورم
و حريصانه میبلعم
■شاعر: #مرام_المصری | سوریه، ۱۹۶۲ |
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
📕●از کتاب: «چون گناهی آویخته در تو» | نشر: #چشمه
@asheghanehaye_fatima
اعتراف میکنم غمگینم
دیرزمانیست که پنجرهی روحم را نگشودهام
اقرار میکنم، غمگینم
مثال مادر یک زندانی
مثال همسر بیوهی یک شهید
و مثال یک یتیم کوچک.
من اقرار میکنم
در زمانی که اندوهِ ما را انکار میکنند
و مجبورمان میکنند بیلبوردهایی باشیم
برای لذت و قدرت.
اعتراف میکنم غمگینم
و هیچ نمیخواهم جز
توقف رودخانهی خون
■ #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima
دیرزمانیست که پنجرهی روحم را نگشودهام
اقرار میکنم، غمگینم
مثال مادر یک زندانی
مثال همسر بیوهی یک شهید
و مثال یک یتیم کوچک.
من اقرار میکنم
در زمانی که اندوهِ ما را انکار میکنند
و مجبورمان میکنند بیلبوردهایی باشیم
برای لذت و قدرت.
اعتراف میکنم غمگینم
و هیچ نمیخواهم جز
توقف رودخانهی خون
■ #مرام_المصری
■برگردان: #سیدمحمد_مرکبیان
@asheghanehaye_fatima