@asheghanehaye_fatima
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
تو به اندازهی قلبام
و به اندازهی دستام به من نزدیکی
#آتیلا_ایلهان
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
تو به اندازهی قلبام
و به اندازهی دستام به من نزدیکی
#آتیلا_ایلهان
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
که حتا یک لحظه هم از ذهنِ من بیرون نمیروی
راه رفتنات شبیهِ دویدن است
و لبخندِ تو
مانندِ چراغی که در تاریکی بتابد
روشنایی میافشانَد
وقتیکه زمان در تاریکیهای خالیِ خود
با ستارههای دوردستِ کائنات
- کائناتی که دگرگون شدهاند -
جاری میشود... میرود
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
همانگونه که با نامِ خودم همراهام
هر ساعت
هر دقیقه
هر ثانیه
و به همانسان با تو همراهام
قلبمان با غرورِ حاصل از باور کردنِ خوشبختی
آسوده است
سرمان به سانِ دینامیت
زیرِ بغلهای ما جا گرفته است
و بعد
روشناییِ حاصل از دیدارِ حقایق
- که بر پیشانیمان میدرخشد -
در هر زمان
و در چنین شرایطی
برای هر انسانِ فناپذیری میسر نمیشود
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
تو به اندازهی قلبام
و به اندازهی دستام به من نزدیکی
#آتیلا_ایلهان
@asheghanehaye_fatima
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
که حتا یک لحظه هم از ذهنِ من بیرون نمیروی
راه رفتنات شبیهِ دویدن است
و لبخندِ تو
مانندِ چراغی که در تاریکی بتابد
روشنایی میافشانَد
وقتیکه زمان در تاریکیهای خالیِ خود
با ستارههای دوردستِ کائنات
- کائناتی که دگرگون شدهاند -
جاری میشود... میرود
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
همانگونه که با نامِ خودم همراهام
هر ساعت
هر دقیقه
هر ثانیه
و به همانسان با تو همراهام
قلبمان با غرورِ حاصل از باور کردنِ خوشبختی
آسوده است
سرمان به سانِ دینامیت
زیرِ بغلهای ما جا گرفته است
و بعد
روشناییِ حاصل از دیدارِ حقایق
- که بر پیشانیمان میدرخشد -
در هر زمان
و در چنین شرایطی
برای هر انسانِ فناپذیری میسر نمیشود
برای به یاد آوردنات
نیازی به مرورِ خاطرهها نیست
تو به اندازهی قلبام
و به اندازهی دستام به من نزدیکی
#آتیلا_ایلهان
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■بادِ مخالف
امروز دوشنبه است
انگار که پنج درس در برنامهات داری
باز در آیینهی سالن موهای سرت را شانه زدهیی
خشمِ حاصل از کاری که بر خلافِ میلت انجام دادهای
باز پیشانیات را به رنگِ تیره درآورده است
ولی باید عجله کنی
دیر اگر برسی تراموا با شتابِ تمام به راه میافتد
و آن خانمْ مدیرِ عبوس
بهسانِ تابلوی ممنوع
چهره درهم میکشد
امروز دوشنبه است
دیروز یکشنبه بود
شاید که در خانه ماندی و نقاشیِ رقاصههای باله را کشیدی
صدای یک پیانو - از دوردست - به گوشت رسید
شاید که سرمست بودی
شاید که اندیشهیی در سر داشتی
و شاید موقعی که خاطرهها بهسانِ باران فرومیریختند
در هر گوشهکناری
به من برخورد کردی
من بهسانِ بادِ مخالف واردِ زندهگیات شدم
#آتیلا_ایلهان | Attilâ İlhan | ترکیه، ۲۰۰۵-۱۹۲۵ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
■بادِ مخالف
امروز دوشنبه است
انگار که پنج درس در برنامهات داری
باز در آیینهی سالن موهای سرت را شانه زدهیی
خشمِ حاصل از کاری که بر خلافِ میلت انجام دادهای
باز پیشانیات را به رنگِ تیره درآورده است
ولی باید عجله کنی
دیر اگر برسی تراموا با شتابِ تمام به راه میافتد
و آن خانمْ مدیرِ عبوس
بهسانِ تابلوی ممنوع
چهره درهم میکشد
امروز دوشنبه است
دیروز یکشنبه بود
شاید که در خانه ماندی و نقاشیِ رقاصههای باله را کشیدی
صدای یک پیانو - از دوردست - به گوشت رسید
شاید که سرمست بودی
شاید که اندیشهیی در سر داشتی
و شاید موقعی که خاطرهها بهسانِ باران فرومیریختند
در هر گوشهکناری
به من برخورد کردی
من بهسانِ بادِ مخالف واردِ زندهگیات شدم
#آتیلا_ایلهان | Attilâ İlhan | ترکیه، ۲۰۰۵-۱۹۲۵ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا