عاشقانه های فاطیما
807 subscribers
21.2K photos
6.48K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
#نیما_یوشیج


نیما یک جایی ، در یکی از نامه‌هایش
برای عالیه می‌نویسد :
« ... اگر زندگانی
برای باور کردن و دوست داشتن است ،
من مدت‌ها
باور کرده‌ام و دوست داشته‌ام .
مدت‌ها راست گفته‌ام و دروغ شنیده‌ام .
حال بس است ... »


این بخش را چند ساعت پیش خوانده‌ام
و هنوز دارم به آن آخرش فکر می‌کنم .

به اینکه نیما ،
آن مردی که آدم‌های زیادی از بزرگی و
صبوری و عجیب بودنِ او گفته‌اند ،
تووی نامه‌ای ، در مواجهه با عشقی ،
یک جای زندگی‌اش ،
تووی روزهایی که
ما نمی‌دانیم چه بر او گذشته ،
کم آورده است .

این را به وضوح برای عالیه نوشته .

خواسته است که دنیا
دیگر بازی‌اش ندهد .
خواسته است بس شود
این تلاش برای دوست داشته شدن .

و بعد جای دیگری از نامه
قلب خود را
به گلی کم طاقت تشبیه کرده است
و دوباره از عالیه پرسیده است :
« چرا مثل این ابر منقلب نباشم ؟
مثل این ابر گریه نکنم ؟
مثل این ابر متلاشی نشوم ؟! »
‌ ‌

‌ ‌
نام نیما را جست‌و‌جو می‌کنم
و در صفحه‌ی مرورگر
به عکس‌هایش خیره می‌شوم .
انگار پیر به دنیا آمده است .
اکثرا لبخندی نرم روی لب دارد .
گاه به جایی خیره است و
گاه تکیه‌زده است ،
و یا دستش را تکیه‌گاهِ سر کرده و
غرقِ خیال است ...
‌ ‌
نیما پیش از عالیه
دو بارِ دیگر عاشق شده بود .
این را در صفحه ویکی‌پدیا می‌خوانم
و یادم به بخشی از حرف‌هایش
برای عالیه می‌افتد که گفته بود
من این را قبول ندارم که آدم
تنها یک‌بار عاشق می‌شود .
عشق می‌آید و می‌رود ، دوباره می‌آید ...
‌ ‌

نامه‌های نیما را زیاد خوانده‌ام .
در دوره‌های مختلف .

هیچ‌وقت آنطور کلیشه و احساسیِ مطلق
نیستند .
نیما میانه‌ی عشق و احساس
دستِ منطق را
می‌گیرد و می‌نشاند وسطِ حرف‌هایش .

از چیزی که در حالِ تجربه‌ی آن است
تحلیل می‌نویسد .
اتفاق‌ها را تشبیه می‌کند .
اگر شیرجه زده باشد در دریای احساس ،
لااقل سرش را
بیرونِ آب نگاه داشته است و
هنوز چیزهایی را آن بیرون می‌بیند ...
‌ ‌
یادم می‌آید جای دیگری
نیما خطاب به عالیه نوشته بود :
« تو روشنیِ قلبِ منی .
خودم را به هدر نداده‌ام . »

در ویکی‌پدیای نیما ، در بخش شناسنامه ،
روبه‌روی نام همسر نوشته شده است :
#عالیه_جهانگیر


‌ ‌
امشب بعد از تمامِ این نامه‌خوانی‌ها
پیش خودم گفتم :
کاش آدم‌ها روشنیِ قلبشان را
به موقع پیدا کنند
تا خود را هدر ندهند ... .
همین ... !

#زهرا_منصف