@asheghanehaye_fatima
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد، ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم! روبراهی؟
#مژگان_عباسلو
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد، ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است
عالیجناب شعرهایم! روبراهی؟
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
این معجزهی توست که پاییز قشنگ است
هر شاخهی با برگ گلاویز قشنگ است
هر خشخش خوشبختی و هر نمنم باران
تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است
کمصبرم و کمحوصله دور از تو، غمی نیست
پیمانهی من پیش تو لبریز قشنگ است
موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن پرهیز قشنگ است
بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فوارهام، افتادن من نیز قشنگ است
بنشین و ببین زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همینست، غمانگیز قشنگ است ...
#مژگان_عباسلو
این معجزهی توست که پاییز قشنگ است
هر شاخهی با برگ گلاویز قشنگ است
هر خشخش خوشبختی و هر نمنم باران
تا یاد توام هرکس و هرچیز قشنگ است
کمصبرم و کمحوصله دور از تو، غمی نیست
پیمانهی من پیش تو لبریز قشنگ است
موجی که نپیوست به ساحل به من آموخت
در عین توانستن پرهیز قشنگ است
بنشین و تماشا کن از این فاصله من را
فوارهام، افتادن من نیز قشنگ است
بنشین و ببین زردم و نارنجی و قرمز
پاییز همینست، غمانگیز قشنگ است ...
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
دوستداشتنت
پیراهن منست
میپوشم و از یاد میبرم
که جهان جای غمگینیست
و تو از هیچ جنگی برنمیگردی
دوستداشتنت
پیراهن منست
میپوشم و به یاد میآورم
زنی خیالبافم
که تو را هرگز نخواهد دید.
#مژگان_عباسلو
دوستداشتنت
پیراهن منست
میپوشم و از یاد میبرم
که جهان جای غمگینیست
و تو از هیچ جنگی برنمیگردی
دوستداشتنت
پیراهن منست
میپوشم و به یاد میآورم
زنی خیالبافم
که تو را هرگز نخواهد دید.
#مژگان_عباسلو
@SherGianianIran
سفر بهانهی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم،دلم که آهن نیست
نگو بزرگ شدم، گریه کارِ کوچکهاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه... حتماً نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغِ خانهی مهتاب بی تو روشن نیست
مرا ببخش اگر گریه میکنم وقتی
نوشتهای که غزل جای گریهکردن نیست
زنی که فال مرا میگرفت امشب گفت:
پرنده فکر عبور است، فکرِ ماندن ....
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
سفر بهانهی خوبی برای رفتن نیست
نخواه اشک نریزم،دلم که آهن نیست
نگو بزرگ شدم، گریه کارِ کوچکهاست
زنی که اشک نریزد قبول کن زن نیست
خبر رسیده که جای تو راحت است آنجا
قرار نیست خبرها همیشه... حتماً نیست
حسود نیستم اما خودت ببین حتی
چراغِ خانهی مهتاب بی تو روشن نیست
مرا ببخش اگر گریه میکنم وقتی
نوشتهای که غزل جای گریهکردن نیست
زنی که فال مرا میگرفت امشب گفت:
پرنده فکر عبور است، فکرِ ماندن ....
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
من از تبار تیشهام ، با من غمی هست
در ریشهام احساس درد مبهمی هست
بـر گیسوانـم بـوسـه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست
وقتی مرا با خاک یکسان خواست، یعنی
در نقشــهی جغرافیــای من بمی هست
سهــم من از شادی شبیه آفتـاب است
او هم نمیداند که حتا شبنمی هست!
جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا در آن دنیـــا امید مرهمــی هست؟
#مژگان_عباسلو
من از تبار تیشهام ، با من غمی هست
در ریشهام احساس درد مبهمی هست
بـر گیسوانـم بـوسـه زد روزی خداوند
در سرنوشتم راه پر پیچ و خمی هست
وقتی مرا با خاک یکسان خواست، یعنی
در نقشــهی جغرافیــای من بمی هست
سهــم من از شادی شبیه آفتـاب است
او هم نمیداند که حتا شبنمی هست!
جز زخم، این دنیا نخوردم تلخ و شیرین
آیا در آن دنیـــا امید مرهمــی هست؟
#مژگان_عباسلو
📌
کاش به زنی که عاشق است
میآموختند که چگونه انتقام بگیرد!
غمگینم که عشق
این همه مهربان است...
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
کاش به زنی که عاشق است
میآموختند که چگونه انتقام بگیرد!
غمگینم که عشق
این همه مهربان است...
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
همهچیز کنار تو لطیف است
پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بیرحمی که بر زبان میآوری
صدایت
شب آرامیست
که جنگل را در بر میگیرد
و آخرین شعلههای آتش را
در من خاموش می کند…
#مژگان_عباسلو
همهچیز کنار تو لطیف است
پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بیرحمی که بر زبان میآوری
صدایت
شب آرامیست
که جنگل را در بر میگیرد
و آخرین شعلههای آتش را
در من خاموش می کند…
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
تب کرده ام
هذیان برایت مینویسم
مغزم پراست از فکرهای اشتباهی
بگذار حالت رابپرسم
گرچه دیر است؛
#عالیجناب شعرهایم ، روبه راهی؟
...🚶...
#مژگان_عباسلو
#فاطیما
تب کرده ام
هذیان برایت مینویسم
مغزم پراست از فکرهای اشتباهی
بگذار حالت رابپرسم
گرچه دیر است؛
#عالیجناب شعرهایم ، روبه راهی؟
...🚶...
#مژگان_عباسلو
#فاطیما
همهچیز کنار تو لطیف است
پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بیرحمی که بر زبان میآوری
صدایت
شب آرامیست
که جنگل را در بر میگیرد
و آخرین شعلههای آتش را
در من خاموش می کند…
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
پونههای لب رودخانه
سنگی که در آب می اندازی
و کلمات بیرحمی که بر زبان میآوری
صدایت
شب آرامیست
که جنگل را در بر میگیرد
و آخرین شعلههای آتش را
در من خاموش می کند…
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبوته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است:
#عالیجناب_شعرهایم! روبراهی؟!
#مژگان_عباسلو
تب کرده ام پیراهنم ویروس دارد
گلبوته هایش داغ نامحسوس دارد
من دیده ام در تب می افتد ماه در حوض
ساعت هم آنجا گردش معکوس دارد
باور کنید آقا اجازه! دست من نیست
این عشق تنها با جنون تکمیل می شد
از برف شبهای زمستانی بپرسید
وقتی می آمد مدرسه تعطیل می شد
سر زد شبیه آفتاب از پشت دیوار
مهتاب را در آسمانت خط خطی کرد
تا من به چشمت ماه پیشانی بیایم
قلب تو را مانند بمب ساعتی کرد
از روستاهای خیالی می گذشتیم
آنجا زنی با خاطراتش شال می بافت
با بافه ای از جنس رویاهای رنگین
هر شب برای یک مسافر فال می بافت
تب کرده ام، هذیان برایت می نویسم
مغزم پر است از فکرهای اشتباهی!
بگذار حالت را بپرسم گرچه دیر است:
#عالیجناب_شعرهایم! روبراهی؟!
#مژگان_عباسلو
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بگذار سر به سینهی من در سکوت، دوست!
گاهی همین قشنگترین شکل گفتگوست
بگذار گیسوان تو با دستهای من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست
دلواپس قضاوت مردم نباش، عشق
چیزی که دیر میبرد از آدم آبروست!
آزار میرسانم اگر خشمگین نشو
از دوستان هر آنچه به هم میرسد، نکوست
من را مجال دلخوشیِ بیشتر نداد
ابرم که آفتاب دمی در کنار اوست
آغوش وا کن، ابر مرا در بغل بگیر!
بارانیام! شبیه بهاری که پیش روست
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima
گاهی همین قشنگترین شکل گفتگوست
بگذار گیسوان تو با دستهای من
سربسته باز شرح دهند آنچه مو به موست
دلواپس قضاوت مردم نباش، عشق
چیزی که دیر میبرد از آدم آبروست!
آزار میرسانم اگر خشمگین نشو
از دوستان هر آنچه به هم میرسد، نکوست
من را مجال دلخوشیِ بیشتر نداد
ابرم که آفتاب دمی در کنار اوست
آغوش وا کن، ابر مرا در بغل بگیر!
بارانیام! شبیه بهاری که پیش روست
#مژگان_عباسلو
@asheghanehaye_fatima