Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
"برای کشیدنِ یک پرنده"
ژاک پرهور - شاعر فرانسوی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
کتاب: همچون کوچهای بیانتها
موسیقی: امیر کنجانی
#ژاک_پرهور
#احمد_شاملو
#امیر_کنجانی
@asheghanehaye_fatima
ژاک پرهور - شاعر فرانسوی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
کتاب: همچون کوچهای بیانتها
موسیقی: امیر کنجانی
#ژاک_پرهور
#احمد_شاملو
#امیر_کنجانی
@asheghanehaye_fatima
"برای کشیدنِ یک پرنده"
اول باید یه قفس کشید با درِ واز
بعد باید یه چیزِ خوشگل کشید
یه چیزِ ساده
یه چیزِ ملوس
یه چیزِ به دردخور واسه پرنده
بعد باید پرده رو بُرد گذاشت پاى یه درخت
تو باغى، بیشهاى، جنگلى، چیزى
و پشتِ درخت قایم شد
بىصدا درآوُردنی
بىجُم خوردنى…
گاه پرنده زود میاد
اما ممکنم هس که سالهاى سال بگذره
تا تصمیمشو بگیره.
نباید سَر خورد
باید حوصله کرد و
اگه لازم باشه باید سالاى دراز صبر نشون داد.
دیر و زود اومدنِ پرنده
دخلى به خوب و بدِ پرده نداره.
وقتى پرنده اومد – البته اگه بیاد –
باید نفسو تو سینه حبس کرد و
سرِ صبر گذاشت پرنده بره تو قفس و
اون تو که رفت
درِ قفسو آروم با نُکِ قلممو بست و
بعدش
میلههاى قفسو از دَم
دونه به دونه پاک کرد و
خیلى هم مواظب بود که قلممو
به هیچکدوم از پراى پرنده نگیره.
بعدش باید درختو کشید و
خوشگلترین شاخهشو واسه پرنده انتخاب کرد.
باید سبزِ برگا و
خنکى باد و
غبارِ آفتاب و
هیاهوى جونوراى علف
تو هُرمِ تابسّونم کشید و
اونوَخ باید حوصله کرد
تا پرنده تصمیم به خوندن بگیره.
اگه پرنده نخونه
نشونهى بَدیه
نشونهى اینه که پرده بَده
اما اگه خوند نشونهى خوبیه...
نشونهى اینه که مىتونین امضاش کنین.
پس، خیلى با ملاحظه
یکى از پراى پرنده رو مىکَنین و
اسمتونو یه گوشهى پرده مینویسین...
ژاک پرهور - شاعر فرانسوی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
کتاب: همچون کوچهای بیانتها
موسیقی: امیر کنجانی
#ژاک_پرهور
#احمد_شاملو
#امیر_کنجانی
@asheghanehaye_fatima
اول باید یه قفس کشید با درِ واز
بعد باید یه چیزِ خوشگل کشید
یه چیزِ ساده
یه چیزِ ملوس
یه چیزِ به دردخور واسه پرنده
بعد باید پرده رو بُرد گذاشت پاى یه درخت
تو باغى، بیشهاى، جنگلى، چیزى
و پشتِ درخت قایم شد
بىصدا درآوُردنی
بىجُم خوردنى…
گاه پرنده زود میاد
اما ممکنم هس که سالهاى سال بگذره
تا تصمیمشو بگیره.
نباید سَر خورد
باید حوصله کرد و
اگه لازم باشه باید سالاى دراز صبر نشون داد.
دیر و زود اومدنِ پرنده
دخلى به خوب و بدِ پرده نداره.
وقتى پرنده اومد – البته اگه بیاد –
باید نفسو تو سینه حبس کرد و
سرِ صبر گذاشت پرنده بره تو قفس و
اون تو که رفت
درِ قفسو آروم با نُکِ قلممو بست و
بعدش
میلههاى قفسو از دَم
دونه به دونه پاک کرد و
خیلى هم مواظب بود که قلممو
به هیچکدوم از پراى پرنده نگیره.
بعدش باید درختو کشید و
خوشگلترین شاخهشو واسه پرنده انتخاب کرد.
باید سبزِ برگا و
خنکى باد و
غبارِ آفتاب و
هیاهوى جونوراى علف
تو هُرمِ تابسّونم کشید و
اونوَخ باید حوصله کرد
تا پرنده تصمیم به خوندن بگیره.
اگه پرنده نخونه
نشونهى بَدیه
نشونهى اینه که پرده بَده
اما اگه خوند نشونهى خوبیه...
نشونهى اینه که مىتونین امضاش کنین.
پس، خیلى با ملاحظه
یکى از پراى پرنده رو مىکَنین و
اسمتونو یه گوشهى پرده مینویسین...
ژاک پرهور - شاعر فرانسوی
برگردان و دکلمه: احمد شاملو
کتاب: همچون کوچهای بیانتها
موسیقی: امیر کنجانی
#ژاک_پرهور
#احمد_شاملو
#امیر_کنجانی
@asheghanehaye_fatima