شب
آنگاه که زبان خواب، نافهم میشود
گربهای جست میزند در گلویمان.
با پنجههایش کلمات را به بازی میگیرد
و ستارهها را.
– میبینی
مهم نیست چنگم بزنی.
زمان کش میآید، در آغوش میکشد
حجم انعطافپذیرم را.
@asheghanehaye_fatima
#ماری_کلر_بانکوار
آنگاه که زبان خواب، نافهم میشود
گربهای جست میزند در گلویمان.
با پنجههایش کلمات را به بازی میگیرد
و ستارهها را.
– میبینی
مهم نیست چنگم بزنی.
زمان کش میآید، در آغوش میکشد
حجم انعطافپذیرم را.
@asheghanehaye_fatima
#ماری_کلر_بانکوار
ایکاش میتوانستم خاطراتت را لمس کنم
در سردابهای بیچراغ، تاریک
وقتی که ذره ذرهی جسمیتشان لمسپذیر میشود.
ایکاش میتوانستم آنها را
با خاطرات خویش بیامیزمشان
کاری شبیه به
لمس اجزاء یک کابوس
در تنم
در
پوستهی حقیقی اصوات
در هرچه محال.
@asheghanehaye_fatima
#ماری_کلر_بانکوار
در سردابهای بیچراغ، تاریک
وقتی که ذره ذرهی جسمیتشان لمسپذیر میشود.
ایکاش میتوانستم آنها را
با خاطرات خویش بیامیزمشان
کاری شبیه به
لمس اجزاء یک کابوس
در تنم
در
پوستهی حقیقی اصوات
در هرچه محال.
@asheghanehaye_fatima
#ماری_کلر_بانکوار
تو ساقهی علف
تو، گیاهی و در سر بذر بسیار داری
که بر حسب اتفاق در گلدانی جوانه زدی، بر بالکنی،
در حیرتام از تو و دلبستهام به حضورت.
وحشی
پر راز و رمز
از زمین بزرگی حکایت میکنی که تو را پروردهست
زمینی که بر آن شهرنشین شدهام
کتابهایم را بر قفسهها میچینم
و قدم بر خستگیهایش میگذارم
بر تاریخچهی کهناش.
اصل ما یکیست:
عطر شیرهی تو.
آن وقتی که بابل هنوز ساخته نشده بود
ما هم.
حتا پیشتر از آدم و حوا
هرچیزی ممکن است.
■●شاعر: #ماری_کلر_بانکوار | Marie-Claire Bancquart | فرانسه، ۲۰۱۹-۱۹۳۲ |
■●برگردان: #نفیسه_نوابپور
@asheghanehaye_fatima
تو، گیاهی و در سر بذر بسیار داری
که بر حسب اتفاق در گلدانی جوانه زدی، بر بالکنی،
در حیرتام از تو و دلبستهام به حضورت.
وحشی
پر راز و رمز
از زمین بزرگی حکایت میکنی که تو را پروردهست
زمینی که بر آن شهرنشین شدهام
کتابهایم را بر قفسهها میچینم
و قدم بر خستگیهایش میگذارم
بر تاریخچهی کهناش.
اصل ما یکیست:
عطر شیرهی تو.
آن وقتی که بابل هنوز ساخته نشده بود
ما هم.
حتا پیشتر از آدم و حوا
هرچیزی ممکن است.
■●شاعر: #ماری_کلر_بانکوار | Marie-Claire Bancquart | فرانسه، ۲۰۱۹-۱۹۳۲ |
■●برگردان: #نفیسه_نوابپور
@asheghanehaye_fatima
تو ساقهی علف
تو، گیاهی و در سر بذر بسیار داری
که بر حسب اتفاق در گلدانی جوانه زدی، بر بالکنی،
در حیرتام از تو و دلبستهام به حضورت.
وحشی
پر راز و رمز
از زمین بزرگی حکایت میکنی که تو را پروردهست
زمینی که بر آن شهرنشین شدهام
کتابهایم را بر قفسهها میچینم
و قدم بر خستگیهایش میگذارم
بر تاریخچهی کهناش.
اصل ما یکیست:
عطر شیرهی تو.
آن وقتی که بابل هنوز ساخته نشده بود
ما هم.
حتا پیشتر از آدم و حوا
هرچیزی ممکن است.
#ماری_کلر_بانکوار | Marie-Claire Bancquart | فرانسه، ۲۰۱۹-۱۹۳۲ |
برگردان: #نفیسه_نوابپور
@asheghanehaye_fatima
تو، گیاهی و در سر بذر بسیار داری
که بر حسب اتفاق در گلدانی جوانه زدی، بر بالکنی،
در حیرتام از تو و دلبستهام به حضورت.
وحشی
پر راز و رمز
از زمین بزرگی حکایت میکنی که تو را پروردهست
زمینی که بر آن شهرنشین شدهام
کتابهایم را بر قفسهها میچینم
و قدم بر خستگیهایش میگذارم
بر تاریخچهی کهناش.
اصل ما یکیست:
عطر شیرهی تو.
آن وقتی که بابل هنوز ساخته نشده بود
ما هم.
حتا پیشتر از آدم و حوا
هرچیزی ممکن است.
#ماری_کلر_بانکوار | Marie-Claire Bancquart | فرانسه، ۲۰۱۹-۱۹۳۲ |
برگردان: #نفیسه_نوابپور
@asheghanehaye_fatima