@asheghanehaye_fatima
■مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
به یاد بیاور که تاریکی چه زود بر زمین فرومینشست
باران چه نمنم میبارید
زمانیکه از مدرسه برمیگشتیم یا که از سرِ کار
چراغها در خانه روشن میشد
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
به یاد بیاور وقتی که ماه
به ما - همهگی - لبخند میزد
وقتیکه فصلها به حرفِ کسی گوش نمیدادند
وقتیکه ما به سانِ بچهها نمیدانستیم زمان چیست
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
به یاد بیاور وقتی که ما همهگی دوستِ هم بودیم
وقتیکه بازیهای ما هرگز به پایان نمیرسید
کسی هنوز... کسی به ما خیانت نکرده بود
و ما کسی را فریب نداده بودیم
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
یه یاد بیاور وقتیکه ترانهها
ما را تا به این حد دلآزرده نمیکردند
وقتی که به خاطرِ جوانیمان
سرمست و لایعقل بودیم
هنوز با کسی قهر نکرده بودیم و
کسی از ما نمرده بود
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
اکنون
ماه: آرام است و
ستارهها: قدیمیاند
خاطرهها دیگر به سانِ آسمان
از بالای سرِ ما عبور نمیکنند
آنچه بود... گذشت
آنچه بود... گذشت
و تو ای قلبِ من! شب را خاموش کن
که شبها نیز مثلِ جوانی
به گذشتهها تعلق دارد
و اکنون زمانِ بیخواب ماندن است
#موراتهان_مونگان | #مرادخان_مونگان | Murathan_Mungan | ترکیه، ۱۹۵۵ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا
■مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
به یاد بیاور که تاریکی چه زود بر زمین فرومینشست
باران چه نمنم میبارید
زمانیکه از مدرسه برمیگشتیم یا که از سرِ کار
چراغها در خانه روشن میشد
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
به یاد بیاور وقتی که ماه
به ما - همهگی - لبخند میزد
وقتیکه فصلها به حرفِ کسی گوش نمیدادند
وقتیکه ما به سانِ بچهها نمیدانستیم زمان چیست
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
به یاد بیاور وقتی که ما همهگی دوستِ هم بودیم
وقتیکه بازیهای ما هرگز به پایان نمیرسید
کسی هنوز... کسی به ما خیانت نکرده بود
و ما کسی را فریب نداده بودیم
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
یه یاد بیاور وقتیکه ترانهها
ما را تا به این حد دلآزرده نمیکردند
وقتی که به خاطرِ جوانیمان
سرمست و لایعقل بودیم
هنوز با کسی قهر نکرده بودیم و
کسی از ما نمرده بود
اینها همه مالِ قدیم و مالِ خیلی قدیم بود
اکنون
ماه: آرام است و
ستارهها: قدیمیاند
خاطرهها دیگر به سانِ آسمان
از بالای سرِ ما عبور نمیکنند
آنچه بود... گذشت
آنچه بود... گذشت
و تو ای قلبِ من! شب را خاموش کن
که شبها نیز مثلِ جوانی
به گذشتهها تعلق دارد
و اکنون زمانِ بیخواب ماندن است
#موراتهان_مونگان | #مرادخان_مونگان | Murathan_Mungan | ترکیه، ۱۹۵۵ |
برگردان: #ابوالفضل_پاشا