@asheghanehaye_fatima
تو برایم چو وجودی غمینی،
گل زودمیرای شعر،
که همان دم که با آن خوشم
و بر آنم تا سرمست شوم از وجودش،
حس میکنم که باید بگریزم به دورها،
بسیار دور
غمگینم، عزیز من!
زان رو که قلبم بسیار خسته است
از عشقی چنین عاجزانه به تو
آن ترسان منم،
و تو بسیار سرآمدی
آنگاه که به تو میاندیشم،
جز خواهش گداختن در عشق، چیزی اندرونم نیست
به ستودنت ادامه خواهم داد،
به بوسیدنت و به رنج کشیدن؛
تا آن روزی که بگویی
همهچیز باید پایان پذیرد.
آن دم، تو دورتر نخواهی بود
و من در سینهام خستگی احساس نخواهم کرد،
اما فریاد برخواهم آورد از درد
و دگر بار در رؤیا خواهم بوسید
و به سینه خواهم فشرد
آن خیال غایب را
#چزاره_پاوزه
تو برایم چو وجودی غمینی،
گل زودمیرای شعر،
که همان دم که با آن خوشم
و بر آنم تا سرمست شوم از وجودش،
حس میکنم که باید بگریزم به دورها،
بسیار دور
غمگینم، عزیز من!
زان رو که قلبم بسیار خسته است
از عشقی چنین عاجزانه به تو
آن ترسان منم،
و تو بسیار سرآمدی
آنگاه که به تو میاندیشم،
جز خواهش گداختن در عشق، چیزی اندرونم نیست
به ستودنت ادامه خواهم داد،
به بوسیدنت و به رنج کشیدن؛
تا آن روزی که بگویی
همهچیز باید پایان پذیرد.
آن دم، تو دورتر نخواهی بود
و من در سینهام خستگی احساس نخواهم کرد،
اما فریاد برخواهم آورد از درد
و دگر بار در رؤیا خواهم بوسید
و به سینه خواهم فشرد
آن خیال غایب را
#چزاره_پاوزه