@asheghanehaye_fatima
جایی هست
میان ابرها :
می شود
دور از تمام اگرهای بدقواره ی روزگار
بوسه بارانت کرد
داشتنت اما
تقلا برای در آغوش کشیدن ماه است
در دوردست آسمان...
📖 #یقه_های_لجباز
#هودیسه_حسینی
جایی هست
میان ابرها :
می شود
دور از تمام اگرهای بدقواره ی روزگار
بوسه بارانت کرد
داشتنت اما
تقلا برای در آغوش کشیدن ماه است
در دوردست آسمان...
📖 #یقه_های_لجباز
#هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
جایی هست
میان ابرها :
می شود
دور از تمام اگرهای بدقواره ی روزگار
بوسه بارانت کرد
داشتنت اما
تقلا برای در آغوش کشیدن ماه است
در دوردست آسمان...
#هودیسه_حسینی
جایی هست
میان ابرها :
می شود
دور از تمام اگرهای بدقواره ی روزگار
بوسه بارانت کرد
داشتنت اما
تقلا برای در آغوش کشیدن ماه است
در دوردست آسمان...
#هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
درست وقتی تصمیم میگیری
دیگر منتظر نباشی
مثل سونامی
از راه می رسد
همه چیز را
با خود می برد...
📖 #یقه_های_لجباز
#هودیسه_حسینی
درست وقتی تصمیم میگیری
دیگر منتظر نباشی
مثل سونامی
از راه می رسد
همه چیز را
با خود می برد...
📖 #یقه_های_لجباز
#هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
خانه شمعدانی ها را پیدا کرده ام
باغچه ای
از توت فرنگی های وحشی
که تنها
با لب های تو رام می شوند
آسوده خاطرم
به تنم خار نمی رود
برای انبوه
رز های سرخ
آغوش می شوم و
بی هیچ قطره خونی
حوایی می شوم
که هر چه سیب گاز می زند
رانده نمی شود...
📖 #یقه_های_لجباز
#هودیسه_حسینی
خانه شمعدانی ها را پیدا کرده ام
باغچه ای
از توت فرنگی های وحشی
که تنها
با لب های تو رام می شوند
آسوده خاطرم
به تنم خار نمی رود
برای انبوه
رز های سرخ
آغوش می شوم و
بی هیچ قطره خونی
حوایی می شوم
که هر چه سیب گاز می زند
رانده نمی شود...
📖 #یقه_های_لجباز
#هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
اطو کردن را دوست ندارم
صاف کردن چین و چروکها
این خط که نباید می افتاد
آستین های بد قلق
یقه های لجباز
دامن هایی
که اگر داغشان نکنم
حرف می زنند
و این لباس شب
که هر چه اطو می کشم
رد دستهای تو
پنهان نمی شود...
#هودیسه_حسینی
کتاب:
یقه_های_لجباز
اطو کردن را دوست ندارم
صاف کردن چین و چروکها
این خط که نباید می افتاد
آستین های بد قلق
یقه های لجباز
دامن هایی
که اگر داغشان نکنم
حرف می زنند
و این لباس شب
که هر چه اطو می کشم
رد دستهای تو
پنهان نمی شود...
#هودیسه_حسینی
کتاب:
یقه_های_لجباز
باید تصور کنم
زندگی
به مردن میارزد
اگر گلهای سرخ
زیباییشان را بیهوده ندانند
هرچند وقتی آدمی
هر علف هرزی را
گل سرخ میداند
گلها خواهند خندید…
□●شاعر: #ای_ای_کامینگز | ای.ای کمینز | "E. E. Cummings" | آمریکا، ۱۹۶۲-۱۸۹۴ |
□●برگردان: #هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
زندگی
به مردن میارزد
اگر گلهای سرخ
زیباییشان را بیهوده ندانند
هرچند وقتی آدمی
هر علف هرزی را
گل سرخ میداند
گلها خواهند خندید…
□●شاعر: #ای_ای_کامینگز | ای.ای کمینز | "E. E. Cummings" | آمریکا، ۱۹۶۲-۱۸۹۴ |
□●برگردان: #هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
■خانهی رویاها
رویاهای خالیام را گرفتی
و با همه چیز پر کردی
با مهربانی و سخاوت
تابستان و آفتاب
رویاهای کهنهی قدیمی
محل ازدحام افکارم
از شادیها دورند
حتا از یک نغمهی ساده
آه، رویاهای خالی مبهم بودند
و بیانتها
شیرین و پُر سایه
جایی که افکارم میتوانستند پنهان شوند
اما تو رویاهایم را بردی
و کاری کردی که به حقیقت تبدیل شوند
حالا افکارم جایی برای گشتن ندارند
و همچنین کاری برای انجام دادن
■●شاعر: #سارا_تیسدیل | Sara Teasdale |
آمریکا● ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
■●برگردان: #هودیسه_حسینی
■خانهی رویاها
رویاهای خالیام را گرفتی
و با همه چیز پر کردی
با مهربانی و سخاوت
تابستان و آفتاب
رویاهای کهنهی قدیمی
محل ازدحام افکارم
از شادیها دورند
حتا از یک نغمهی ساده
آه، رویاهای خالی مبهم بودند
و بیانتها
شیرین و پُر سایه
جایی که افکارم میتوانستند پنهان شوند
اما تو رویاهایم را بردی
و کاری کردی که به حقیقت تبدیل شوند
حالا افکارم جایی برای گشتن ندارند
و همچنین کاری برای انجام دادن
■●شاعر: #سارا_تیسدیل | Sara Teasdale |
آمریکا● ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
■●برگردان: #هودیسه_حسینی
■خانهی رویاها
رویاهای خالیام را گرفتی
و با همه چیز پر کردی
با مهربانی و سخاوت
تابستان و آفتاب
رویاهای کهنهی قدیمی
محل ازدحام افکارم
از شادیها دورند
حتا از یک نغمهی ساده
آه، رؤیاهای خالی مبهم بودند
و بیانتها
شیرین و پُر سایه
جایی که افکارم میتوانستند پنهان شوند
اما تو رؤیاهایم را بردی
و کاری کردی که به حقیقت تبدیل شوند
حالا افکارم جایی برای گشتن ندارند
و همچنین کاری برای انجام دادن.
#سارا_تیسدیل | Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima
■خانهی رویاها
رویاهای خالیام را گرفتی
و با همه چیز پر کردی
با مهربانی و سخاوت
تابستان و آفتاب
رویاهای کهنهی قدیمی
محل ازدحام افکارم
از شادیها دورند
حتا از یک نغمهی ساده
آه، رؤیاهای خالی مبهم بودند
و بیانتها
شیرین و پُر سایه
جایی که افکارم میتوانستند پنهان شوند
اما تو رؤیاهایم را بردی
و کاری کردی که به حقیقت تبدیل شوند
حالا افکارم جایی برای گشتن ندارند
و همچنین کاری برای انجام دادن.
#سارا_تیسدیل | Sara Teasdale | آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴ |
برگردان: #هودیسه_حسینی
@asheghanehaye_fatima