@asheghanehaye_fatima
دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی، عمیقتر گم میشی. یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون. حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.
همون کاری رو انجام میدی که اون میخواد.
همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.
حالا دیگه حق داری حسادت کنی، حالا دیگه چشم به راه بودن معنی پیدا میکنه، حالا دیگه دوست داری نگران باشی.
از یه جایی به بعد، اون نفس میکشه تا تو زندگی کنی.
«آدم برای دوست داشتن، به دلیل احتیاج نداره، اما برای زندگی کردن بهانه میخواد».
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
دوست داشتن، چیزی شبیه به گم شدنه، توی یه آدم دیگه. حالا هرچی کسی رو بیشتر دوست داشته باشی، عمیقتر گم میشی. یه جاهایی دیگه نمیدونی برای خودت داری زندگی میکنی یا برای اون. حالا دیگه همون آهنگی رو گوش میدی که اون گوش میده.
همون کاری رو انجام میدی که اون میخواد.
همون حرفی رو میزنی که اون دوست داره.
حالا دیگه حق داری حسادت کنی، حالا دیگه چشم به راه بودن معنی پیدا میکنه، حالا دیگه دوست داری نگران باشی.
از یه جایی به بعد، اون نفس میکشه تا تو زندگی کنی.
«آدم برای دوست داشتن، به دلیل احتیاج نداره، اما برای زندگی کردن بهانه میخواد».
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
@asheghanehaye_fatima
اينكه كسی رفته باشه، با اينكه تو رفتنش رو باور كنی، دوتا حرف جداست. من فكر میكنم آدمایی كه راه میرن و با خودشون حرف میزنن، دقيقا همونايی هستن كه رفتنِ كسی رو باور نكردن. همونايی كه صدتا خاطره رو زير و رو میكنن تا به يه اسم مشخص برسن. همونايی كه برای يادآوری يه خاطره، کل شهر رو بالا و پايين میرن. همونايی كه عصرا، سر ساعت هميشگی، میرن همون كافهی هميشگی، میشینن پشت همون ميز هميشگی و دو تا از همون «تلخِ هميشگی» سفارش میدن. اما مگه آدم، چقدر میتونه به روی خودش نياره؟
واقعيت اينه كه فراموش كردن، بيهودهترين كاری بود كه توی تمام عمرت میخواستی انجام بدی و نشده. هميشه، هزار دليل برای رفتن هست، اما موندن، فقط «يه بهانه» میخواد. سخته يه روز بفهمی، بهانهی موندنش نبودی!
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه
اينكه كسی رفته باشه، با اينكه تو رفتنش رو باور كنی، دوتا حرف جداست. من فكر میكنم آدمایی كه راه میرن و با خودشون حرف میزنن، دقيقا همونايی هستن كه رفتنِ كسی رو باور نكردن. همونايی كه صدتا خاطره رو زير و رو میكنن تا به يه اسم مشخص برسن. همونايی كه برای يادآوری يه خاطره، کل شهر رو بالا و پايين میرن. همونايی كه عصرا، سر ساعت هميشگی، میرن همون كافهی هميشگی، میشینن پشت همون ميز هميشگی و دو تا از همون «تلخِ هميشگی» سفارش میدن. اما مگه آدم، چقدر میتونه به روی خودش نياره؟
واقعيت اينه كه فراموش كردن، بيهودهترين كاری بود كه توی تمام عمرت میخواستی انجام بدی و نشده. هميشه، هزار دليل برای رفتن هست، اما موندن، فقط «يه بهانه» میخواد. سخته يه روز بفهمی، بهانهی موندنش نبودی!
#پویا_جمشیدی
#دلتنگیهای_احمقانه