@asheghanehaye_fatima
گریستم ، اشک تنها تسلی بخش من
و لب فرو بستم، بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست
فنا شو در تاریکی، ای روح عریان!
که من ،تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم
پس بگذار بمیرم اما عاشق بمیرم!
#الکساندر_پوشکین
#شاعر_روسیه🇷🇺
ترجمه :
#مستانه_پورمقدم
گریستم ، اشک تنها تسلی بخش من
و لب فرو بستم، بی هیچ شکوه ای
روحم غرق در سیاهی اندوه
و پنهان در ژرفنای شادمانی تلخ خود
مرا بر رویای رفته ی زندگانیم دریغی نیست
فنا شو در تاریکی، ای روح عریان!
که من ،تنها به تاوان عشق خویش می اندیشم
پس بگذار بمیرم اما عاشق بمیرم!
#الکساندر_پوشکین
#شاعر_روسیه🇷🇺
ترجمه :
#مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
فرصتی برای نفرت نبود
چراکه مرگ مرا باز می داشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.
برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آن جا که کوششی می بایست
پنداشتم ،اندک رنجی از عشق
مرا کافی ست
#امیلی_دیکنسون
#شاعر_آمریکایی 🇺🇸
ترجمه:
#مستانه_پورمقدم
فرصتی برای نفرت نبود
چراکه مرگ مرا باز می داشت از آن
و زندگی چندان فراخ نبود
که پایان دهم به نفرت خویش.
برای عشق ورزیدن نیز فرصتی نبود
اما از آن جا که کوششی می بایست
پنداشتم ،اندک رنجی از عشق
مرا کافی ست
#امیلی_دیکنسون
#شاعر_آمریکایی 🇺🇸
ترجمه:
#مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
بوسه بر پیشانیت مینهم
در اين واپسین دیدار .
بگذار اقرار کنم حق با تو بود
که پنداشتی زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال ، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چيز کمی از دست دادهایم ؟
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانه های زرین شن در دستانم
چه حقیراز میان انگشتانم سر می خورند
خدایا ! مرا توان آن نیست که محکم تر در دست گیرمشان ؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم ؟
آیا سراسر زندگانیتنها یک رویاست ؟
#ادگار_آلن_پو
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه : #مستانه_پورمقدم
بوسه بر پیشانیت مینهم
در اين واپسین دیدار .
بگذار اقرار کنم حق با تو بود
که پنداشتی زندگانیم رویایی بیش نیست
با این وجود گر روز یا شبی
چه در خیال ، چه در هیچ
امید رخت بربندد
پنداری که چيز کمی از دست دادهایم ؟
گر اینگونه باشد
سراسر زندگانی رویایی بیش نیست
در میان خروش امواج مشوش ساحل ایستادهام
دانه های زرین شن در دستانم
چه حقیراز میان انگشتانم سر می خورند
خدایا ! مرا توان آن نیست که محکم تر در دست گیرمشان ؟
یا تنها یکی از آنها را از چنگال موجی سفاک برهانم ؟
آیا سراسر زندگانیتنها یک رویاست ؟
#ادگار_آلن_پو
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه : #مستانه_پورمقدم
عشق من در تنپوشی سپید
میان درختان سیب،
آنجا که بادهای مسرور
بزرگترین آرزویشان
درهمپیچیدن است.
آنجا که بادهای مسرور عشقبازی میکنند
با برگهای شادابِ افتان،
عشق من آرام
سایهاش را رو به چمنزار میگسترد؛
و آنجا که آسماناش
چون جام آبی کمنور است
بر فراز سرزمین خرّم
عشق من با جامهای
که در دستان ظریف و زیبایاش گرفته
آرام، رهسپار میشود.
■●شاعر: #جیمز_جویس | James Joyce | ایرلند، ۱۹۴۱-۱۸۸۲ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima
میان درختان سیب،
آنجا که بادهای مسرور
بزرگترین آرزویشان
درهمپیچیدن است.
آنجا که بادهای مسرور عشقبازی میکنند
با برگهای شادابِ افتان،
عشق من آرام
سایهاش را رو به چمنزار میگسترد؛
و آنجا که آسماناش
چون جام آبی کمنور است
بر فراز سرزمین خرّم
عشق من با جامهای
که در دستان ظریف و زیبایاش گرفته
آرام، رهسپار میشود.
■●شاعر: #جیمز_جویس | James Joyce | ایرلند، ۱۹۴۱-۱۸۸۲ |
■●برگردان: #مستانه_پورمقدم
@asheghanehaye_fatima