عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima



#معرفی_کتاب
▪️سومین داستان بلند
« #منیرو_روانی‌_پور » نویسنده‌ی زن نام‌آشنای ایرانی‌ست که نخستین‌بار در سال ۱۳۷۸ منتشر شد. قصه، روایتگر زنی کولی به نام «آینه» است که دست سنت‌ها و خشم قبیله او را می‌تاراند و در بستر جریان‌های پرتلاطم سال‌های انقلاب، تنها و ناگزیر رهایش می‌کند. آینه حتا گاهی بر نویسنده خشم می‌گیرد که چرا چنین سر نوشتی برای او رقم زده و گاهی پرسان‌پرسان در پی معشوق خود شهر را زیر پا طی می‌کند.

 «در کولی کنار آتش، هم مردمان کوچ‌گرد و آداب و رسوم‌شان ترسیم شده و هم فضای شهرهای بزرگی مانند شیراز و تهران با جغرافیای مشخص و آشناشان. برای نمونه، توصیف نویسنده از خیابان انقلاب آن سال‌ها چنان زنده و دست‌یافتنی‌ست که اگر امروز هم در حال قدم زدن در آن خیابان، لحظه‌ای به خیالت مجال تجسم بدهی، تمام آن فریادها، کتاب‌ها و آدم‌ها را خواهی شنید و خواهی دید. شخصیت‌های قصه ملموس و واقعی‌اند، حتا اگر خودشان بگویند از خیال نویسنده آمده‌اند تا کار قصه را پیش ببرند. چه آن زن صورت‌سوخته که از تاریکی می‌ترسد، چه آن راننده‌ی کامیون تقلبی که پای چپش می‌لنگد و دو دندانش خرد شده. و همچنین آن سه زن همخانه، همگی هویت و پیشینه‌ای دارند که در جامعه‌ی امروز، به‌سادگی قابل شناختن‌اند.»

▪️اگر تاکنون این کتاب را نخوانده‌اید، در خواندنش شک نکنید. رمانی با حجم متوسط و سرشار از کشش‌های جورواجور که در همان حال که داستان شخصیت اصلی را روایت می‌کند، بخشی از تاریخ روزگار ما را هم به تصویر می‌کشد.

نام: #کولی_کنار_آتش
نویسنده: #منیرو_روانی_پور
ناشر: #مرکز

          
‌‌
#معرفی_کتاب
سه‌گانه خاورمیانه؛ جنگ، عشق، تنهایی
(مجموعه شعر)
#گروس_عبدالملکیان

این مجموعه با این شعر آغاز می‌شود:

‌ شب است
و هم‌زمان دارند
بغداد، دمشق
و من را می‌زنند

می‌نشینم روی مبل
دکمه را فشار می‌دهم
که شکنجه‌گرم را روشن کنم

اخبار چیزی از من نمی‌گوید
اخبار، اخبار را می‌گوید
که خبرها را پنهان کند

شب است
و مورچه‌ها دارند
اندوه زمین را جابه‌جا می‌کنند

شب است
و چهره‌ام بیشتر به جنگ رفته است
تا به مادرم

شب است
و چشم‌هام
چون چاه‌های خرمشهر به خون می‌رسد

شب است
و آنکه تاریکی را با هزار میخ
به آسمان کوبیده
انتقام چه چیز را از ما می‌گیرد؟

سربازی دستش گلوله خورده
سربازی سینه‌اش
من اما
گلوله از پوستم گذشته
خورده است به گوشه‌ی خیالم
برای همین است
که در تمام شعرهام خون جاری‌ست

شب است
و ابرها دارند
ماه را در آسمان خاک می‌کنند

شب است
و من باید این قصه را
از جایی شروع کنم
‌‌
‌ ‌@asheghanehaye_fatima
#معرفی_کتاب
و دست روی صورتش می‌کشد
(مجموعه شعر)
#محمدرضاشیرعلی_زاده

شعری از این کتاب:

ما جوانه‌ی كدام گياه بوديم
پيچكی كه از همان نخست
روی طناب دار می‌پيچيد
تا گلوی اعداميانِ صبح ساعت ٤
سبز شود و ريشه دهد
در باغ های دسته‌جمعی
در پشتِ پرده
می‌خنديد؛ تبر
تا گلايل شويم اين بار
و خواب گورخواب ها را
تسكين دهيم
كدام نان مرا نوازش خواهد كرد؟
ببخشيد؛
كدام دست مرا نان خواهد داد؟
همانی كه روی عصا راه می‌دَود؟
و وقتی خسته می‌شود
گلوله نثارمان می‌كند؟
هان؟
بر لبانمان جای بوسه
فاتحه نشسته است
و مرگ تنها تصوير عينی‌ شعرمان...
با یک آفتابه‌ی پر
هميشه قبل از سلاخی
به گوسفند آب می‌دهند
هورت می‌كشيمش
سی سال كارگری را
و ويلچر
آخرين هديه‌ای می‌شود
برای پاهای بريده شده

#محمدرضا_شیرعلی_زاده

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
📚 #معرفی_کتاب


📕کتاب: «با‌ این‌همه ‌عاشقت‌ بوده‌ام» | چاپ سوم

○●عاشقانه‌های: #غادة_السمان | سوریه |

○●برگردان: #موسا_بیدج

📓●ناشر: #سرزمین_اهورایی↙️



○●منتقـدان در اين نكته اشتراک نظر دارنـد كه پديدآورنده‌‏ی اين شعرها و داستان‏‌ها (غادة) دلى پردرد و سرى پُرشور دارد و زنى‌ست كه بر عكس مسير رودخانه شنا می‌كنـد چراكه از همان آغاز بر بسيارى از عرف و عادت‏‌هاى روانى و اجتماعى جامعه محافظـه‌كار سنتى محل زيست‌اش در سوريه طغيان كرد.

☆☆☆☆☆☆

📖●شعری از این کتاب


■نگرانى

هرگز به تو اعتماد نكرده‌‏ام
اگر با من دست داده‌‏اى
ترسيده‏‌ام كه انگشتان‌ام را بدزدى
و اگر مرا بوسیده‌ای دندان‏‌های‌ام را شمرده‌‏ام!
با اين‏‌همه عاشق‌ات بوده‌‏ام.



@asheghanehaye_fatima