@asheghanehaye_fatima
...من که، اصلا تو را دوست نداشتم،
جدایی را دوست داشتم
وقتی مرا بدرقه می کردی،
گلوله هارا دوست داشتم
وقتی به طرفم شلیک کردی،
گریه را دوست داشتم
وقتی فراموشم کردی!
وقتی از تنهایی ام باخبر می شدی
عاشق سرپا ایستادن شدم،
وعاشق ازپا افتادنم شدم
هربار که تو را به خاطر می آوردم...
وقتی می رفتی
عاشق رفتنت شدم،
وقتی می امدی
عاشق کائنات
و عاشق ماندنت شدم ،
رم می کردم از انس گرفتن به تو!
باز هم عاشق لبخند شدم
وقتی روسری ات را از پشت قطاری که تو را با خودمی برد
برایم می انداختی،
وقتی اولین برف بر شانه های صحرا فرود می آمد
عاشق زیبایی مرگ شدم
وقتی تو را در خودم می کشتم ،
در هر بار گم کردنت
مثل رودخانه ای که در دریا افتاده باشد
درآتش افتادم
من عاشق آتش شدم
وقتی می سوختم
حتی همین لحظه که می سوزم
من که اصلا عاشقت نبودم
من اگر بخواهم عاشق کسی بشوم
مثل آدم عاشق می شوم!
#ابراهیم_صدر
#شاعر_ترکیه
ترجمه:
#صالح_سجادی🌱
...من که، اصلا تو را دوست نداشتم،
جدایی را دوست داشتم
وقتی مرا بدرقه می کردی،
گلوله هارا دوست داشتم
وقتی به طرفم شلیک کردی،
گریه را دوست داشتم
وقتی فراموشم کردی!
وقتی از تنهایی ام باخبر می شدی
عاشق سرپا ایستادن شدم،
وعاشق ازپا افتادنم شدم
هربار که تو را به خاطر می آوردم...
وقتی می رفتی
عاشق رفتنت شدم،
وقتی می امدی
عاشق کائنات
و عاشق ماندنت شدم ،
رم می کردم از انس گرفتن به تو!
باز هم عاشق لبخند شدم
وقتی روسری ات را از پشت قطاری که تو را با خودمی برد
برایم می انداختی،
وقتی اولین برف بر شانه های صحرا فرود می آمد
عاشق زیبایی مرگ شدم
وقتی تو را در خودم می کشتم ،
در هر بار گم کردنت
مثل رودخانه ای که در دریا افتاده باشد
درآتش افتادم
من عاشق آتش شدم
وقتی می سوختم
حتی همین لحظه که می سوزم
من که اصلا عاشقت نبودم
من اگر بخواهم عاشق کسی بشوم
مثل آدم عاشق می شوم!
#ابراهیم_صدر
#شاعر_ترکیه
ترجمه:
#صالح_سجادی🌱
@asheghanehaye_fatima
بی تو بودن را دوست داشتم
آنطور که نان را ،
صدایت را هوس کردم
آنسان که آب را ،
درآفتاب سوزان تموز
مثل باران بعد از ظهر
مثل طوفان شبانه
دوست داشتنت را دوست داشتم...
من که اصلا عاشق تو نشدم
به پرنده ها آوازهای عاشقانه یاد دادنت را
دوست داشتم،
عاشق لحظه ای شدم
که به اردیبهشت
یادآوری می کردی !
بهار نام دیگر تنهایی نیست ...
#ابراهیم_صدر
بی تو بودن را دوست داشتم
آنطور که نان را ،
صدایت را هوس کردم
آنسان که آب را ،
درآفتاب سوزان تموز
مثل باران بعد از ظهر
مثل طوفان شبانه
دوست داشتنت را دوست داشتم...
من که اصلا عاشق تو نشدم
به پرنده ها آوازهای عاشقانه یاد دادنت را
دوست داشتم،
عاشق لحظه ای شدم
که به اردیبهشت
یادآوری می کردی !
بهار نام دیگر تنهایی نیست ...
#ابراهیم_صدر