@asheghanehaye_fatima
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه:
#اعظم_کمالی
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
#شاعر_امریکا🇺🇸
ترجمه:
#اعظم_کمالی
@Asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند .
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند .
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
"
از آن تو نیستم"
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
برگردان #مستانه_پور_مقدم
"
از آن تو نیستم"
از آن تو نیستم
گمشده ات نیستم
گر چه آرزویم این بود که گمشده ات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بسان برف ریزه ای در دریای بی کران گم گشته ام
دوست می داری مرا، با اینکه هنوز در جستجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منم که آرزویم همه این است که گم گشته ات باشم
نوری بی رمق که در فروغ تو گم گشته ام
آه ! مرا درژرفنای عشق خود غوطه ور کن
خاموش کن مرا
می خواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقت زیر و رویم کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
برگردان #مستانه_پور_مقدم
@asheghanehaye_fatima
از آن تو نیستم
گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برف ریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گم گشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویام کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
(تیسدیل) [آمریکا]
از آن تو نیستم
گمشدهات نیستم
گرچه آرزویم این بود که گمشدهات باشم
چون پرتو شمعی در روشنایی روز
یا بهسان برف ریزهای در دریای بیکران گم گشتهام
دوست میداری مرا، با اینکه هنوز در جستوجوی توام
در تقلای روح تو که نیک است و فروزنده
منام که آرزویم همه این است که گم گشتهات باشم
نوری بیرمق که در فروغ تو گم گشتهام
آه! مرا درژرفنای عشق خود غوطهور کن
خاموش کن مرا
میخواهم دیده بر هر آنچه است فرو بندم
کور و کر شوم
در توفان عشقات زیر و رویام کن
مرا که چونان شمعی در تندبادم
#سارا_تیزدیل
(تیسدیل) [آمریکا]
@asheghanehaye_fatima
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
بهار بود که استفان مرا بوسید
رابین در پاییز
اما کالین
فقط نگاهم می کرد
هیچ وقت مرا نبوسید .
بوسه ی استفان از سر شوخی بود
بوسه ی رابین در پی بازی بود
اما
بوسه ای در چشم های کالین هست که
تمام اوقات شبانه روز مرا
تعقیب می کند.
#سارا_تیزدیل
@asheghanehaye_fatima
■بعد از جدایی
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
■شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale| آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■برگردان: #اعظم_کمالی
■بعد از جدایی
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
■شاعر: #سارا_تیزدیل | Sara Teasdale| آمریکا، ۱۹۳۳-۱۸۸۴|
■برگردان: #اعظم_کمالی
@asheghanehaye_fatima
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
شاعر: #سارا_تیزدیل
برگردان: #اعظم_کمالی
چنان وسیع بذر عشقام را افشانده بودم
که هرکجا که باشد او را خواهد یافت
شبها او را از خواب خواهد پراند
و در هوای باز او را به بر خواهد کشید
سایهام را بر سرش خواهم انداخت
و با میل آن را پر و بالی خواهم داد
که روزهنگام ابری شود
و شبهنگام حفرهای از آتش.
شاعر: #سارا_تیزدیل
برگردان: #اعظم_کمالی