عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima
□«ترس»

می‌گویند فیل‌های پیر
روزِ نزدیک شدنِ مرگ‌شان را می‌دانند
چند روز پیش
سرهاشان را به پایین انداخته
نه به تو، نه به من
در حالی‌که خرطوم‌های‌شان
پر از باد می‌شود
به کناره‌ی جنگل‌ها کشیده می‌شوند
آرام دراز کشیده، منتظرِ مرگ می‌مانند
در این اواخر
ترس از فیل شدن
به شدت دل‌ام را می‌فشارد.


☆☆☆☆☆

□"QORXU"

Deyirlər qoca fillər
ölüm günlərinin yaxınlaşdığını
bilirlər.
Bir neçə gün qabaq
başlarını salıb aşağı
nə sənə, nə mənə,
xortumları yellənə-yellənə
çəkilirlər meşənin tənhalığına.
Uzanıb sakit, gözləyirlər ölümü.
Son vaxtlar
qoca fil olmaq qorxusu
yaman sıxır könlümü.


○■شاعر: #رسول_رضا | Rasul Rza | جمهوری آذربایجان، ۱۹۸۱-۱۹۱۰ |

○■برگردان: #کاظم_نظری‌بقا

📕●از کتاب: «قطار شب» (شعر معاصر ترک) |
ترجمه و تحقیق: کاظم نظری بقا | نشر: پای‌تخت | چ اول۱۳۹۷
🔺شعری از «سعید موغانلی» به‌زبان ترکی‌آذربایجانی



□قوجاغین امنیت، گؤزون تروریست


«گؤزلرین، گؤزلرین، آلا گؤزلرین...»
گؤزلرین آلاگؤز ماهنی‌سی
گؤزلرین اؤلوم ائنسکلوپئدیاسی‌دیر
و قادینلیغین
تاریخین ایکینجی یاریسی...
اوشویورم
    منی باغرینا باس
لعنت اولسون او ماوی گؤزلرینه
سن اؤلومله یاشامین
            دؤنوش نوقطه‌سی سن!
   قوجاغین امنیت‌دیر
   گؤزلرین تروریست...

☆☆☆☆☆

🔺برگردان فارسی


□«آغوش‌ات امنیت است، چشم‌هایت تروریست»


«چشم‌هایت، چشم‌هایت، چشم‌های آبی‌ات...»
چشم‌هایت ترانه‌ی چشم آبی
چشم‌هایت دایرةالمعارف مرگ
و زنانه‌گی‌ات
نیمه‌ی دوم تاریخ...
می‌لرزم
     مرا در آغوش‌ات بکش
لعنت بر آن چشم‌های آبی‌ات
تو نقطه‌ی رجعتِ
          مرگ و زندگی هستی
    آغوش‌ات امنیت است
    چشم‌هایت تروریست...


●□●شاعر: #سعید_موغانلی |آذربایجان، ایران|

○■○برگردان به فارسی: #کاظم_نظری‌بقا

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



□در کوچه گم کردم...


«دیگر این‌گونه نمی‌توانم ادامه دهم
کافی‌ست
خسته‌ام
دیگر تمام‌اش کنیم!»
درحالی‌که این‌ها را گفتی سوار اتوبوس شدی
ایستادم
زمان هم مثل من ایستاد، فکر کردم
نه! او توقف نکرد، باز هم چرخید
با تو سوار اتوبوس شدم
در یک چشم به هم زدن زمان هم گذشت
اختیار هم رفت، گمان هم...

این چیست؟
پای‌ام از زمین کنده شد
ناگهان هر چیزی جای خود را عوض کرد
ایستادم...
پشت سرم راه‌ها سینه‌خیز آمدند
ساعت هم برعکس چرخید، برگشت
از تو جدا شدم
نفهمیدم چه بودم
حالا چه هستم؟
کوچه‌ها در نگاه‌ام به پرت‌گاه تبدیل شدند
اگر بدانی که در آن لحظه‌ای که تو را گم کردم
در سرِ راه‌ها خودم نیز گم شدم
کائنات پیچید
دنیا به هم خورد
کیست که در گوش‌ام این گونه ناله سر می‌دهد
تو را که در کوچه گم کردم، آرام و قرار ندارم
اگر در زندگی تو را گم کنم آیا چه خواهم کرد؟


☆☆☆☆☆

□Küçede itirdim…

''Yaşaya bilmirem bu sayaq daha,
Besdir,
Yorulmuşam,
Qurtaraq daha!''
Deye avtobusa mindin..
Dayandım,
Vaxt da menim kimi dayandı,sandım.
Yox! O dayanmadı işledi yene.
Minib avtobusa seninle birge,
Bir göz qırpımında zaman da getdi,
İxtiyar da getdi,güman da getdi...

Bu nedir?
ayağım üzüldü yerden..
Her şey öz yerini deyişdi birden,
Dayandım..
Arxamca yollar süründü,
Saat da tersine dolandı,döndü.
Senden ayrılmadım,
Senden men,gülüm,
Özümden ayrıldım,
Özümden,gülüm!
Bilmedim ne idim,
indi neyem men?
Küçeler uçuruma döndü gözümde
Seni itirdiyim bu anda bilsen,
Yolların üstünde itdim özüm de.
Dolaşdı kainat,
Qarışdı alem,
Kimdir qulağıma bele hönküren?
Küçede itirdim seni,dözmürem,
Heyatda itirsem neylerem gören?

○■شاعر: #بختیار_وهاب‌زاده | Bakhtiyar Vahabzadeh |جمهوری آذربایجان|

○■برگردان به فارسی: #کاظم_نظری‌بقا