@asheghanehaye_fatima
و من یک ریز با خودم زمزمه میکنم ،
فرشتهها میآیند
و شاپرکی به سمتم پَر میکشد
دوستم دارد
شانهام را میبوسد
مینشیند بر قلبِ زندگیام
جایی کنارِ دستِ تو بر آب
و به خاک نگاه میکنی و طلا میرویَد
خوشحال میبینمَت
دستانت پر از شادیِ احساس ،
به شاپرکی دست تکان میدهی
عشقِ دوستداشتنیِ من ،
تو ای علاقهی نازنینم ،
بارها خدا را به خواب میبینم
به دستانِ زندگی ما میآید ،
به چشمانِ من طلا میدهد
و تو انگار پــَر میکشی از رویا ،
تا انتهای لبخند
تو پرستو میشوی و ،
به شانهام کوچ میکنی
اشکهایم را نگاه میکنی
و من ،
دانهدانه اشکهایم را دوست دارم ،
وقتی به شوقِ لبهای خندانت ،
سیلوار طلا میبارند
#مرجان_پورشریفی
#یکروز_زندگی_ما_طلا_میدهد
و من یک ریز با خودم زمزمه میکنم ،
فرشتهها میآیند
و شاپرکی به سمتم پَر میکشد
دوستم دارد
شانهام را میبوسد
مینشیند بر قلبِ زندگیام
جایی کنارِ دستِ تو بر آب
و به خاک نگاه میکنی و طلا میرویَد
خوشحال میبینمَت
دستانت پر از شادیِ احساس ،
به شاپرکی دست تکان میدهی
عشقِ دوستداشتنیِ من ،
تو ای علاقهی نازنینم ،
بارها خدا را به خواب میبینم
به دستانِ زندگی ما میآید ،
به چشمانِ من طلا میدهد
و تو انگار پــَر میکشی از رویا ،
تا انتهای لبخند
تو پرستو میشوی و ،
به شانهام کوچ میکنی
اشکهایم را نگاه میکنی
و من ،
دانهدانه اشکهایم را دوست دارم ،
وقتی به شوقِ لبهای خندانت ،
سیلوار طلا میبارند
#مرجان_پورشریفی
#یکروز_زندگی_ما_طلا_میدهد
@asheghanehaye_fatima
#زندگی
و من یک ریز با خودم زمزمه میکنم ،
فرشتهها میآیند
و شاپرکی به سمتم پَر میکشد
دوستم دارد
شانهام را میبوسد
مینشیند بر قلبِ زندگیام
جایی کنارِ دستِ تو بر آب
و به خاک نگاه میکنی و طلا میرویَد
خوشحال میبینمَت
دستانت پر از شادیِ احساس ،
به شاپرکی دست تکان میدهی
عشقِ دوستداشتنیِ من ،
تو ای علاقهی نازنینم ،
بارها خدا را به خواب میبینم
به دستانِ زندگی ما میآید ،
به چشمانِ من طلا میدهد
و تو انگار پــَر میکشی از رویا ،
تا انتهای لبخند
تو پرستو میشوی و ،
به شانهام کوچ میکنی
اشکهایم را نگاه میکنی
و من ،
دانهدانه اشکهایم را دوست دارم ،
وقتی به شوقِ لبهای خندانت ،
سیلوار طلا میبارند
#مرجان_پورشریفی
#یکروز_زندگی_ما_طلا_میدهد
#زندگی
و من یک ریز با خودم زمزمه میکنم ،
فرشتهها میآیند
و شاپرکی به سمتم پَر میکشد
دوستم دارد
شانهام را میبوسد
مینشیند بر قلبِ زندگیام
جایی کنارِ دستِ تو بر آب
و به خاک نگاه میکنی و طلا میرویَد
خوشحال میبینمَت
دستانت پر از شادیِ احساس ،
به شاپرکی دست تکان میدهی
عشقِ دوستداشتنیِ من ،
تو ای علاقهی نازنینم ،
بارها خدا را به خواب میبینم
به دستانِ زندگی ما میآید ،
به چشمانِ من طلا میدهد
و تو انگار پــَر میکشی از رویا ،
تا انتهای لبخند
تو پرستو میشوی و ،
به شانهام کوچ میکنی
اشکهایم را نگاه میکنی
و من ،
دانهدانه اشکهایم را دوست دارم ،
وقتی به شوقِ لبهای خندانت ،
سیلوار طلا میبارند
#مرجان_پورشریفی
#یکروز_زندگی_ما_طلا_میدهد