عاشقانه های فاطیما
805 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima


سال ها بعد
آغوش
تنها در بیلبوردها
برای تبلیغ تنهایی
در سطح شهر
به نمایش در خواهد آمد.


#وحید_پورزارع
@asheghanehaye_fatima



بی خوابی حتما با خود كليد دارد
من كه درها و پنجره ها را بسته ام
من كه چشم هارا بسته ام
اما در عكس
كسی را پيدا كرده ام
سايه ای انگار
كه نيستم در عكس
بر عكس
همه ی بودن ها يك نبودنی كم دارد
برعكس همه ی نبودن ها كه خيلی بودن دارد
بعضی خنده ها در عكس از بغض بدتر است
برعكس گريه ها كه مطلقا گريه است
بی خوابی حتما با خود كليد دارد
من كه درها و پنجره ها را بسته بودم
من كه چشم هارا بسته بودم

#وحید_پورزارع
آنکه از جنگ بر می گردد
واقعن بازمانده است
بازمانده از آغوش
بازمانده از بوسه
بازمانده از پلاکی که زنگ می زند
اما کسی در خانه نیست.

#وحید_پورزارع
🌿🌻 @asheghanehsye_fatima
آنقدر از حادثه پُرم
که وقتی به خانه می رسم
تلویزیون، لم می دهد روی کاناپه
تا مرا تماشا کند ...
خستگی ام می پَرد روی رخت آویز
عینک ام با روزنامه ی عصر پاک می شود
و چشم هایم می روند بخوابند
اما دست هایم هنوز در دست های تو
در قدم زدنی پاییزی
در خیابانی جا مانده اند.



#وحید_پورزارع

@asheghanehaye_fatima

...🚶🏻...
@asheghanehaye_fatima


.
حالا که فصل زایمان گرگ‌هاست
کجای این شهر
شبیه جنگل است
تا من کمی با تو
آسوده، قدم بزنم
چه وحشیانه می‌خواهمت
چه وحشیانه به راز دندان سفیدت
پی برده‌ام

روزهای همیشه برفی این پیراهن
روزهای بارانی این چتر بسته
با من از شکار حرف بزنید
من تفنگم را به خرگوشی هدیه داده‌ام
و فکر می‌کنم اشتباه کرده‌ام
و این اشتباه عاشقانه است

آسمان ابری بیست‌و‌‌هشت‌سالگی من
به پنجره‌ها گفتم
همیشه برای بهترین تصویر
لشکرم آماده‌ی پرتاب‌های بی‌نقص است
حالا چه خیس باشد یا نه
چه سکه‌ای بالا برود و
شیر زمین بخورد
گرگ نمی‌ترسد

حالا که فصل کورتاژ و حماسه نیست
کجای این اندام را شبیه
ماده‌ای فرض کرده‌اید و
سرتان کجای این درد رژه می‌رود
دستمال سفیدی که برای صلح
بالا بیاید به نشانی از غروب
خورشید را غافل‌گیر می‌کند

هنوز هم وحشیانه می‌خواهمت
هنوز هم با این همه سکه در هوا
خط ما جدا از هم نیست
.
گرگ‌ها هنوز از سینه‌های تو شیر می‌خورند و
مهربان‌تر از همیشه
خرگوش‌ها را برای میهمانی اولین برف امسال
دوست دارند
به رفتارهای آسمان مشکوک باش

من از قاره‌های کشف نشده حرف می‌زنم با تو
تو از شکار با من
و این وسط یکی از ما باید
دو انگشت را روی شقیقه بگذارد و شلیک کند
من به هوای سیگاری آتش گرفتم
و تو جدی‌جدی عاشقم شدی
.

حالا که خوی وحشی‌ام را دوست داری
بزن
و مطمئن باش ردی از تو
در برف‌های آمده در این شعر نمی‌ماند
تنها بگو بچه گرگ‌هات
خاطره‌ی این ایثار را
جایی میان کدام دندان زنده کنند
دندانی که می‌خندد
یا دندانی که پاره می‌کند
.
.

#وحید_پورزارع
#ادبیات
#شعر_آزاد
#اقیانوس_در_حمام
#زمستان_۸۶