@asheghanehaye_fatima
مجله را از جلوی صورتش کنار زد. به سمت من خیره شد و بعد از کمی مکث گفت:
- "بروم هیدروزیس...!"
با تعجب به سمتش برگشتم.
+ جانم...! این چی بود دیگه؟! اسم یه سردار رومیه یا یه بیماری ناعلاج جدید!؟
خندید و سرش را دوباره زیر مجله پنهان کرد. بعد شروع کردن به بلند بلند حرف زدن.
- در واقع اسم علمی بوی تَن آدماس! برات جالب نیست!؟
برایم جالب بود و جالب تر اینکه چرا هرکسی بوی مخصوص تن خودش را دارد!؟
"بروم هیدروزیس" برادرم، گاها ترش و کمی بدبوست!
بروم هیدروزیس پدرم بیشتر بوی خاک و خستگی می دهد.
مال مادرم هم غالبا آغشته به بوی غذایی ست که برای شام یا ناهار...
زیر چشمی نگاهش می کنم. خودش را پیچیده دور پتو و با دقت مقاله ی علمی مجله را می خواند. از دور شبیه گلی ست در حال شکفتن!
می روم توی فکر. گاهی لوازم شخصی، صرفا لوازم "شخصی" نیست! باید یواشکی استفاده کنی! مثل همین پتو، که تن پیچش کرده است!
"بروم هیدروزیس" اش را دوست دارم. بوی گل های بنفشِ خوشهِ انگوری را می دهد، بوی اوایل اردیبهشت...
البته عطر او کمی ملایم ترست و خُب... خیلی شیرین تر.
#حمید_جدیدی
#عطر_تن
مجله را از جلوی صورتش کنار زد. به سمت من خیره شد و بعد از کمی مکث گفت:
- "بروم هیدروزیس...!"
با تعجب به سمتش برگشتم.
+ جانم...! این چی بود دیگه؟! اسم یه سردار رومیه یا یه بیماری ناعلاج جدید!؟
خندید و سرش را دوباره زیر مجله پنهان کرد. بعد شروع کردن به بلند بلند حرف زدن.
- در واقع اسم علمی بوی تَن آدماس! برات جالب نیست!؟
برایم جالب بود و جالب تر اینکه چرا هرکسی بوی مخصوص تن خودش را دارد!؟
"بروم هیدروزیس" برادرم، گاها ترش و کمی بدبوست!
بروم هیدروزیس پدرم بیشتر بوی خاک و خستگی می دهد.
مال مادرم هم غالبا آغشته به بوی غذایی ست که برای شام یا ناهار...
زیر چشمی نگاهش می کنم. خودش را پیچیده دور پتو و با دقت مقاله ی علمی مجله را می خواند. از دور شبیه گلی ست در حال شکفتن!
می روم توی فکر. گاهی لوازم شخصی، صرفا لوازم "شخصی" نیست! باید یواشکی استفاده کنی! مثل همین پتو، که تن پیچش کرده است!
"بروم هیدروزیس" اش را دوست دارم. بوی گل های بنفشِ خوشهِ انگوری را می دهد، بوی اوایل اردیبهشت...
البته عطر او کمی ملایم ترست و خُب... خیلی شیرین تر.
#حمید_جدیدی
#عطر_تن
@asheghanehaye_fatima
مجله را از جلوی صورتش کنار زد. به سمت من خیره شد و بعد از کمی مکث گفت:
- "بِرُوم هیدروزیس...!"
با تعجب به سمتش برگشتم.
《 جانم...! این چی بود دیگه؟! اسم یه سردار رومیه، یا یه بیماری ناعلاج جدید!؟》
خندید و سرش را دوباره زیر مجله پنهان کرد. بعد شروع کردن به بلند بلند حرف زدن.
《در واقع اسم علمی بوی تَن آدماس! برات جالب نیست!؟》
برایم جالب بود و جالب تر اینکه چرا هرکسی بوی مخصوص تن خودش را دارد!؟
"بِرُوم هیدروزیس" برادرم، گاها ترش و کمی بدبوست!
"بِرُوم هیدروزیس" پدرم بیشتر بوی خاک و خستگی می دهد.
مال مادرم هم غالبا آغشته به بوی غذایی ست که برای شام یا ناهار...
زیر چشمی نگاهش می کنم. خودش را پیچیده دور پتو و با دقت مقاله ی علمی مجله را می خواند. از دور شبیه گلی ست در حال شکفتن!
می روم توی فکر. گاهی لوازم شخصی، صرفا لوازم "شخصی" نیست! باید یواشکی استفاده کنی! مثل همین پتو، که تن پیچش کرده است!
"بِرُوم هیدروزیس" اش را دوست دارم. بوی گل های بنفشِ خوشهِ انگوری را می دهد، بوی اوایل اردیبهشت...
البته عطر او کمی ملایم ترست و خُب... خیلی شیرین تر.
#حمید_جدیدی
#عطر_تن
مجله را از جلوی صورتش کنار زد. به سمت من خیره شد و بعد از کمی مکث گفت:
- "بِرُوم هیدروزیس...!"
با تعجب به سمتش برگشتم.
《 جانم...! این چی بود دیگه؟! اسم یه سردار رومیه، یا یه بیماری ناعلاج جدید!؟》
خندید و سرش را دوباره زیر مجله پنهان کرد. بعد شروع کردن به بلند بلند حرف زدن.
《در واقع اسم علمی بوی تَن آدماس! برات جالب نیست!؟》
برایم جالب بود و جالب تر اینکه چرا هرکسی بوی مخصوص تن خودش را دارد!؟
"بِرُوم هیدروزیس" برادرم، گاها ترش و کمی بدبوست!
"بِرُوم هیدروزیس" پدرم بیشتر بوی خاک و خستگی می دهد.
مال مادرم هم غالبا آغشته به بوی غذایی ست که برای شام یا ناهار...
زیر چشمی نگاهش می کنم. خودش را پیچیده دور پتو و با دقت مقاله ی علمی مجله را می خواند. از دور شبیه گلی ست در حال شکفتن!
می روم توی فکر. گاهی لوازم شخصی، صرفا لوازم "شخصی" نیست! باید یواشکی استفاده کنی! مثل همین پتو، که تن پیچش کرده است!
"بِرُوم هیدروزیس" اش را دوست دارم. بوی گل های بنفشِ خوشهِ انگوری را می دهد، بوی اوایل اردیبهشت...
البته عطر او کمی ملایم ترست و خُب... خیلی شیرین تر.
#حمید_جدیدی
#عطر_تن