هرجا که قدم میزنی
جای ردپایت
کلمات شعر من است
که دیروز از آن گذر کرده یی.
فردا اگرکسی ترا بغل بگیرد
عطرشعرهایم را میدهی
وهرمردی با بوسیدن لبانت
شعرمرا زمزمه میکند
#محمدرضا_واقف
جای ردپایت
کلمات شعر من است
که دیروز از آن گذر کرده یی.
فردا اگرکسی ترا بغل بگیرد
عطرشعرهایم را میدهی
وهرمردی با بوسیدن لبانت
شعرمرا زمزمه میکند
#محمدرضا_واقف
چه دوستت دارم غمگینی بود نگاه منتظرت به در.
زندگی را دوست میداشتی و
اکنون آنک حیاتی دیگر در انتظار تو.
چه دوستت دارم غمگینی بود نگاه محتضرت به در
#محمدرضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
زندگی را دوست میداشتی و
اکنون آنک حیاتی دیگر در انتظار تو.
چه دوستت دارم غمگینی بود نگاه محتضرت به در
#محمدرضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
تهران بدون ((تو)) غم انگیز است
تفریق (( من )) از جمع ده میلیون
بعد از ((تو))خواب مرگ میچسبد
بعد از ((تو))روحم میزند بیرون
#محمدرضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
تفریق (( من )) از جمع ده میلیون
بعد از ((تو))خواب مرگ میچسبد
بعد از ((تو))روحم میزند بیرون
#محمدرضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
حوا برایم سیب میچیند
سیب ابتدای قصه ی درد است
یک گاز ...دیگر هیچ....این انسان
عمری اسیر و گیج و ولگرد است
#محمدرضا_واقف
١٨آذر٩۵
@asheghanehaye_fatima
سیب ابتدای قصه ی درد است
یک گاز ...دیگر هیچ....این انسان
عمری اسیر و گیج و ولگرد است
#محمدرضا_واقف
١٨آذر٩۵
@asheghanehaye_fatima
چای لبانت داغ و لب سوزست
با طعم لبخندی که شیرین ست
مینوشمش با طعم یک بوسه
هر وعده ی صبحانه ام این ست
#محمدرضا_واقف
روزت پر از قشنگی و آرامش💋💝💌
@asheghanehaye_fatima
با طعم لبخندی که شیرین ست
مینوشمش با طعم یک بوسه
هر وعده ی صبحانه ام این ست
#محمدرضا_واقف
روزت پر از قشنگی و آرامش💋💝💌
@asheghanehaye_fatima
هرجا که قدم میزنی
جای ردپایت
کلمات شعر من است
که دیروز از آن گذر کرده یی.
فردا اگرکسی ترا بغل بگیرد
عطرشعرهایم را میدهی
وهرمردی با بوسیدن لبانت
شعرمرا زمزمه میکند
#محمدرضا_واقف.
جای ردپایت
کلمات شعر من است
که دیروز از آن گذر کرده یی.
فردا اگرکسی ترا بغل بگیرد
عطرشعرهایم را میدهی
وهرمردی با بوسیدن لبانت
شعرمرا زمزمه میکند
#محمدرضا_واقف.
@asheghanehaye_fatima
شاعر شدم شاید که با شعرم
بردارم از دوشت جهانت را
باید که دادت را صدا باشم
وقتی که میبندد دهانت را
شاعر شدم تا اشکهایت را
بر من ببارانی که بنویسم
باران شدم چون سیل باریدم
تا گم شوی در بالش خیسم
زخمت درون شعر من گل داد
آیینه ی رنج تو بودم من
قرآن من تفسیر چشمت بود
انجیل من از زخم تو گفتن
پیغمبر درد تو هستم من
زیر فشار لعن و نفرینم
یعقوبم و جز دردهای تو
کورم، نمیدانم،نمیبینم
شکل تمام خودکشی هایم
یک اتفاق تلخ و دلگیری
زنده به گور جهل این قومی
داری که با این درد می میری
تاریخ دردت کمتر از من نیست
ما وارث تاریخ پر دردیم
افسانه های رنج دوران را
ما مو به مویش زندگی کردیم
من شاعرم،هستم که باشم من
من شاعرم،هستم که باشی تو
باید که بنویسم که تا روزی
در انزوا ازهم نپاشی تو
شاعر سراپایش پر از زخم ست
آتشفشانی در گلو دارد
دنیا هلاهل میشود،وقتی
دست از سرودن هاش بردارد
من شاعرم تا از تو بنویسم
من "#اشتراک درد انسانم"
"#دشواری تلخ وظیفه"، تا
پایان سبز این زمستانم
احمدشاملو
#محمدرضا_واقف 3 امرداد 96
شاعر شدم شاید که با شعرم
بردارم از دوشت جهانت را
باید که دادت را صدا باشم
وقتی که میبندد دهانت را
شاعر شدم تا اشکهایت را
بر من ببارانی که بنویسم
باران شدم چون سیل باریدم
تا گم شوی در بالش خیسم
زخمت درون شعر من گل داد
آیینه ی رنج تو بودم من
قرآن من تفسیر چشمت بود
انجیل من از زخم تو گفتن
پیغمبر درد تو هستم من
زیر فشار لعن و نفرینم
یعقوبم و جز دردهای تو
کورم، نمیدانم،نمیبینم
شکل تمام خودکشی هایم
یک اتفاق تلخ و دلگیری
زنده به گور جهل این قومی
داری که با این درد می میری
تاریخ دردت کمتر از من نیست
ما وارث تاریخ پر دردیم
افسانه های رنج دوران را
ما مو به مویش زندگی کردیم
من شاعرم،هستم که باشم من
من شاعرم،هستم که باشی تو
باید که بنویسم که تا روزی
در انزوا ازهم نپاشی تو
شاعر سراپایش پر از زخم ست
آتشفشانی در گلو دارد
دنیا هلاهل میشود،وقتی
دست از سرودن هاش بردارد
من شاعرم تا از تو بنویسم
من "#اشتراک درد انسانم"
"#دشواری تلخ وظیفه"، تا
پایان سبز این زمستانم
احمدشاملو
#محمدرضا_واقف 3 امرداد 96
من قلب برهنه یی پر از زخم عمیق
بر هر رگ من هزارو یک ضربه ی تیغ
این خاصیت زنی که می جنگد بود
برروی لبم هزار افسوس و دریغ
#محمدرضا_واقف
@asheghanehaye_fatima
بر هر رگ من هزارو یک ضربه ی تیغ
این خاصیت زنی که می جنگد بود
برروی لبم هزار افسوس و دریغ
#محمدرضا_واقف
@asheghanehaye_fatima