عاشقانه های فاطیما
818 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
@asheghanehaye_fatima




می توانی همین روزها وارد زندگی من بشوی
مثلا در یک فروشگاه
وقتی که قوطی های کنسرو را جا به جا می کنی

و یا در یک دکه روزنامه فروشی
وقتی که باد
حوادث را ورق می زند

میتوانی با من قدم بزنی
پیاده روها ما را کنار هم تجربه کنند
خیابان باران بگیرد
و من چترم را تنها روی سر تو باز کنم

برای تمام شعرهایی که به شاعرانگی نرسیده اند
تصمیم بگیر
خوشبختی
بالشی ست سفید
که موهای سیاه تو را کم دارد

لای در را باز میگذارم
میتوانی همین روزها وارد اتاقم بشوی
لباس تور بلندت را برقصانی
خیالت را کنار تخت بگذاری

#محمد_علی_نوری
از کتاب #پرنده_اگر_برگردیم
#نشر_آرادمان
#رباعی

دلخون شده ای و بی قراری دلِ من
هر لحظه هزار شکوه داری دلِ من
هر روز هوای عاشقی ها ابری ست
دلتنگِ کدام روزگاری دلِ من؟

#علی_عباسنژاد
#پرنده_بودن

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima



...که ما همچنان
می نویسیم،
که ما همچنان
در اینجا مانده ایم،
مثل درخت که مانده است ،
مثل گرسنگی
که اینجا مانده است،
مثل سنگ ها که مانده اند،
مثل #درد که مانده است
مثل #زخم
مثل #شعر
مثل #دوست_داشتن
مثل #پرنده
مثل #فکر
مثل #آرزوی_آزادی
و مثل هر چیز که از ما نشانه ای دارد...


#محمد_مختاری
Forwarded from اتچ بات
ترانه: #پرنده
ترانه سرا: #اردلان_سرافراز
خواننده: #سیمین_غانم
بازخوانی: ثمین و بهین بلوری

@asheghanehaye_fatima
پرنده ی آبی
#چارلز_بوکوفسکی


یک #پرنده_آبی در قلب من است که
می خواهد بیرون بیاید
اما من خیلی به او سخت گیرم
می گویم، اونجا بمون
اجازه نمیدم کسی ببیندت

یک پرنده آبی در قلب من است که
می خواهد بیرون بیاید
اما من رویش ویسکی می ریزم و دود سیگار
فرو می دهم
و زنان بدکاره و متصدیان بار
و کارمندان فروشگاه
هیچ وقت نمی فهمند
که اون (پرنده آبی) اینجاست.

یک پرنده آبی در قلبم است که
می خواهد بیرون برود
اما من خیلی به او سخت می گیرم
من می گم،
اون پایین (در قلبم) بمان، می خوای منو بهم بریزی؟
می خوای کارامو خراب کنی؟
می خوای فروش کتابام در اروپا را بهم بریزی؟

یک پرنده آبی در قلبم است که
می خواهد بیرون بیاید
اما من خیلی زرنگم
فقط بعضی وقت ها آن هم شب ها می گذارم بیرون بیاید
وقتی همه خواب هستند
بهش میگم، می دونم که اونجایی
پس ناراحت نباش
سپس دوباره برش می گردانم
اما آنجا کمی آواز می خواند
نمی گذارم کاملا بمیرد

و ما به این شکل با هم به خواب می رویم
با رازی که بینمان است
و این به اندازه کافی
برای گریه انداختن یک مرد کافیست
اما من گریه نمی کنم، شما می کنید؟


@asheghanehaye_fatima.
Forwarded from اتچ بات
.

#پرنده‌ی_مهاجر
ترانه‌سرا: #ایرج_جنتی_عطایی /۱۳۶۹
دفتر: #زمزمه_‌های_یک_شب_سی_ساله
آهنگساز: #صابر_راستین
خواننده: #داریوش_اقبالی
@asheghanehaye_fatima

ای پرنده‌ی مهاجر
ای پر از شهوت رفتن
فاصله قدِ یه دنیاست
بین دنیای تو با من

تو رفیق شاپرک‌ها
من تو فکر گله‌مونم
تو پی عطر گل سرخ
من حریص بوی نونم...

دنیای تو بی‌نهایت
همه جاش مهمونیِ نور
دنیای من یه کف دست
روی سقف سرد یک گور

من دارم تو آدمک‌ها می‌میرم
تو برام از پریا قصه میگی
من توی پیله‌ی وحشت می‌پوسم
برام از خنده چرا قصه میگی؟

کوچه پس کوچه‌ی خاکی
در و دیوار شکسته
آدمای روستایی
با پاهای پینه بسته

پیش تو یه عکس تازه‌ست
واسه آلبوم قدیمی
یا شنیدن یه قصه‌ست
از یه عاشق قدیمی

برای من زندگی اینه
پر وسوسه پر غم
یا مثل نفس کشیدن
پر لذت دمادم...

ای پرنده مهاجر
ای همه شوق پریدن
خستگی یه کوله باره
روی رخوت تن من

مثل یک پلنگ زخمی
پر وحشتِ نگاهم
می‌میرم اما هنوزم
دنبال یه جون پناهم

نباید مثل یه سایه
زیر پاها زنده باشیم
مثل چتر خورشید باید
روی برج دنیا واشیم...


#ایرج_جنتی_عطایی
#داریوش
#پرنده_مهاجر

@asheghanehaye_fatima

👇👇👇👇
@asheghanehaye_fatima


۰
شعر بعدی چشم‌های تو یک چاقو‌ست
که من آن‌را در دست خواهم گرفت
و راهی خیابان خواهم شد
آن‌وقت می‌توانم هر مردی را که دلم می‌خواهد
از پا در بیاورم

خونی که از این قتل عام به جوی شهر جاری می‌شود
پاسبان‌ها را خبر خواهد کرد
با تمام این اوصاف
باکی از دیوارهای زندان نیست
من آن‌جا خواهم نوشت
مردی که چشم‌های تو را نداشته باشد
باید در زیر خاک زندگی کند

به شعر اول چشم‌های تو بر می‌گردم
درست به رخت‌آویز اتاق تو
لباس
که با تو در اتاق می‌نشیند و چای می‌نوشد
لباس
که با تو در اتاق شعر می‌خواند
با تو در اتاق می رقصد
می‌خوابد
و من بدون آن‌که رگم را بریده باشم هنوز زنده‌ام

خوشا به حال لباس‌های سفید
لباس‌های سیاه
لباس‌های سرخ
و خوشا به حال تمام لباس‌هایی
که به اندام تو می آیند

#محمد_علی_نوری
کتاب: #پرنده_اگر_برگردیم



#شعر_سپید #شعر_آزاد
@asheghanehaye_fatima




امیر می‌گوید: "خیلی چاق شده‌ای مثل بوفالو. از دخترهایی که قلمی‌اند و توی خیابان راه می‌روند خوشم می‌آید، باریک و ظریف."
می‌خندم! به پوست بازویم دست می‌کشم، لطیف و نرم است... وقتی دستم را برمی‌دارم فکر می‌کنم پوست یک کرگدن را دارم، پوست کلفت یک کرگدن را که ضربه‌ها روی تنش مثل نوازشند!
می‌خندم! ازدواج اگر دوام بیاورد، پوست زن شروع می‌کند به کلفت شدن. ظاهرا حساس و لطیف است ولی کلفت شده است.
این زن نه غش می‌کند نه بیهوش می‌شود، نه شب و روز غصه می‌خورد، نه زمین را چنگ می‌زند، نه شب‌ها گرسنه می‌خوابد و نه می‌خواهد خون دخترهای قلمی را بریزد...




#فریبا_وفی
رمان #پرنده_من