@asheghanehaye_fatima
چگونه است
دل میکَنیم از هم ، اما
از دلهامان کنده نمیشوند ،
آغوشهایی که پیش نیامد و
لحظهای که روبهروی هم فرو ریختیم؟
#سیدمحمدمرکبیان
به اسکله رسیده ام!
می توانی
ایستاده، لخت شوی
و شیطنت استخوان ها را
از شکاف پوستت تماشا کنی
و با مرواریدهای خزیده بر مردمکها
فریاد بزنی:
"صدف... چیزی به شب نمانده"
می توانی
نشسته، قسمت شوی
در غسالخانه ای چهارگوش
با دو صندلی
و بالا بیاوری، مرده شورت را
در کافه هایت
رو به مردی که نیست
و رو به زنی سفید پوش:
"پزشکم،
عنکبوتی ست با دو بال پروانه
پیله سرایی رنگ پریده"
راست نمی گوید
کج شده ام در قطعه ای چهارگوش
با ریخت هایی پیچیده
کاش پدرم ماشه را نمی کشید
بی شوکرانی با سقراط
دیگر می توانی
باکتری خطابم کنی
صدف
ماشه را بکش
به اسکله رسیده ام
اسکلتی در شمایلی چهارگوش
#صحرا_کلانتری
چگونه است
دل میکَنیم از هم ، اما
از دلهامان کنده نمیشوند ،
آغوشهایی که پیش نیامد و
لحظهای که روبهروی هم فرو ریختیم؟
#سیدمحمدمرکبیان
به اسکله رسیده ام!
می توانی
ایستاده، لخت شوی
و شیطنت استخوان ها را
از شکاف پوستت تماشا کنی
و با مرواریدهای خزیده بر مردمکها
فریاد بزنی:
"صدف... چیزی به شب نمانده"
می توانی
نشسته، قسمت شوی
در غسالخانه ای چهارگوش
با دو صندلی
و بالا بیاوری، مرده شورت را
در کافه هایت
رو به مردی که نیست
و رو به زنی سفید پوش:
"پزشکم،
عنکبوتی ست با دو بال پروانه
پیله سرایی رنگ پریده"
راست نمی گوید
کج شده ام در قطعه ای چهارگوش
با ریخت هایی پیچیده
کاش پدرم ماشه را نمی کشید
بی شوکرانی با سقراط
دیگر می توانی
باکتری خطابم کنی
صدف
ماشه را بکش
به اسکله رسیده ام
اسکلتی در شمایلی چهارگوش
#صحرا_کلانتری