@asheghanehaye_fatima
"بلوف"
هرگز شکست حقارت نیست
پیروزی
پاسدارِ اسارت نیست
این کهنهقصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند!
□
- دیدم
- دو کارت
- مرسی
- اما...، پیغمبران مرسل و نامرسل، انبوه شاعران؟
- گاهی دوجیندوجین به خاک فرستادم.
□
- پاس
- پس متنها و دواوین؟
- در کارِ خشتزدن ماهرند «سعدی»ها
[در غربت غریبِ طِرابْلِس]
- من نیستم
- تو؟
- جا
□
- تاریخ...؟
- سَقِز است، سَق میزنند اساتید عینکی.
- دیدم
- شما؟
- دوبل
- من نیستم
- نباش
- بازی کنیم
- تو؟
□
- من ... رِست
- روکن
- دوهفت
- رَنگ!
□
آه...، لذت
لذت تخدیر باخت، باخت!
آری شکست حقارت نیست
در هر قمار، در هر نبرد، در هر تضاد و تفاهم
دیگر
پیروزی است باخت!
□
اینک
هر تکگلوله ...، آه
قرص مُسکنیست.
□
تنها
آنها که مردهاند از مرگ نمیترسند
چون من
چون من که بارها
مردانه مردهام
تابوت خویش را همۀ عمر
بر دوش بردهام.
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
پیروزی است باخت
یا آنکه زارزار بگریید
بر پای من که در وطنم خشت میزنم
در غربت غریبِ دیارم
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
هرگز شکست حقارت نیست
و پیروزی
پاسدار اسارت نیست
این کهنهقصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند!
□
زنجیرهای پاره به من گفتند:
- در هر قمار، در هر نبرد، در هر تضاد و تفاهم
پیروزی است باخت!
□
شب تلخ و خسته است
من میروم
بر جدول سطوح مِتُن، باز اَکَردوکِر بازی کنم.
□
با دستهای خالی و خونین
تنها
با مردگان قمار توان کرد، شب بهخیر!
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
شب تلخ و خسته است.
□
اینک قمار، تلخنبردیست
با بادهای شبزده و اندوه
اما...، چه میبریم؟
چه میبازیم؟
□
بازی کنیم
یا از هراس
هر لحظه، لحظهای ز زندگی خود را
بر این حریف رند که نامش زمانه است، ببازیم
بازی کنیم
یا از هراس بمیریم.
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
آنسان که پشت مرگ بلرزد
اینگونه باخت چه زیباست
بازی کنیم.
#بلوف
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #میعاد_در_لجن 🌱
"بلوف"
هرگز شکست حقارت نیست
پیروزی
پاسدارِ اسارت نیست
این کهنهقصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند!
□
- دیدم
- دو کارت
- مرسی
- اما...، پیغمبران مرسل و نامرسل، انبوه شاعران؟
- گاهی دوجیندوجین به خاک فرستادم.
□
- پاس
- پس متنها و دواوین؟
- در کارِ خشتزدن ماهرند «سعدی»ها
[در غربت غریبِ طِرابْلِس]
- من نیستم
- تو؟
- جا
□
- تاریخ...؟
- سَقِز است، سَق میزنند اساتید عینکی.
- دیدم
- شما؟
- دوبل
- من نیستم
- نباش
- بازی کنیم
- تو؟
□
- من ... رِست
- روکن
- دوهفت
- رَنگ!
□
آه...، لذت
لذت تخدیر باخت، باخت!
آری شکست حقارت نیست
در هر قمار، در هر نبرد، در هر تضاد و تفاهم
دیگر
پیروزی است باخت!
□
اینک
هر تکگلوله ...، آه
قرص مُسکنیست.
□
تنها
آنها که مردهاند از مرگ نمیترسند
چون من
چون من که بارها
مردانه مردهام
تابوت خویش را همۀ عمر
بر دوش بردهام.
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
پیروزی است باخت
یا آنکه زارزار بگریید
بر پای من که در وطنم خشت میزنم
در غربت غریبِ دیارم
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
هرگز شکست حقارت نیست
و پیروزی
پاسدار اسارت نیست
این کهنهقصه را
زنجیرهای پاره به من گفتند!
□
زنجیرهای پاره به من گفتند:
- در هر قمار، در هر نبرد، در هر تضاد و تفاهم
پیروزی است باخت!
□
شب تلخ و خسته است
من میروم
بر جدول سطوح مِتُن، باز اَکَردوکِر بازی کنم.
□
با دستهای خالی و خونین
تنها
با مردگان قمار توان کرد، شب بهخیر!
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
شب تلخ و خسته است.
□
اینک قمار، تلخنبردیست
با بادهای شبزده و اندوه
اما...، چه میبریم؟
چه میبازیم؟
□
بازی کنیم
یا از هراس
هر لحظه، لحظهای ز زندگی خود را
بر این حریف رند که نامش زمانه است، ببازیم
بازی کنیم
یا از هراس بمیریم.
□
بازی کنید
از باختن نهراسید
آنسان که پشت مرگ بلرزد
اینگونه باخت چه زیباست
بازی کنیم.
#بلوف
#نصرت_رحمانی
از دفتر: #میعاد_در_لجن 🌱