@asheghanehaye_fatima
هر بار که پشت تلفن سرفه میکنه، تمام دلم ریش می شه. اون نمیبینه، ولی با هر سرفه اش، اشک توو چشام جمع می شه. دست خودم نیست خُب، پاره ی تن آدم یعنی همین چیزا دیگه. یعنی وجود یکی، یجورایی وجودی از تو باشه....
نور به قبرش بپاشه بی بی رو! یادمه می گفت، محمد حسین _پدبرزگمو میگم_ پاهاش که درد می گرفت، منم حس می کردم دیگه نای راه رفتن ندارم...!
الان سه روزه میرم دکتر میگم دکتر این سرفه های من مال چیه؟
میگه پسر، تو که از منم سالم تری...!
کاش بی بیِ دکتر بهش یاد داده بود لااقل واسه خودش یه پاره ی تن داشته باشه، تا اینجوری مریضاشو دست به سر نکنه...
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
🍀🍀
هر بار که پشت تلفن سرفه میکنه، تمام دلم ریش می شه. اون نمیبینه، ولی با هر سرفه اش، اشک توو چشام جمع می شه. دست خودم نیست خُب، پاره ی تن آدم یعنی همین چیزا دیگه. یعنی وجود یکی، یجورایی وجودی از تو باشه....
نور به قبرش بپاشه بی بی رو! یادمه می گفت، محمد حسین _پدبرزگمو میگم_ پاهاش که درد می گرفت، منم حس می کردم دیگه نای راه رفتن ندارم...!
الان سه روزه میرم دکتر میگم دکتر این سرفه های من مال چیه؟
میگه پسر، تو که از منم سالم تری...!
کاش بی بیِ دکتر بهش یاد داده بود لااقل واسه خودش یه پاره ی تن داشته باشه، تا اینجوری مریضاشو دست به سر نکنه...
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
🍀🍀
@Asheghanehaye_fatima
+ تو فیزیک خونده بودیم، بار مثبت بشدت تمایل به جذب بار منفی داره...
کافی دوستش داشته باشید...
تنهایی، دلتنگی، خودخوری... به سرعت خودشونو میچسبونن بهت...
#حمید_جدیدی
#حرف_حساب
#زامفولیای_من
+ تو فیزیک خونده بودیم، بار مثبت بشدت تمایل به جذب بار منفی داره...
کافی دوستش داشته باشید...
تنهایی، دلتنگی، خودخوری... به سرعت خودشونو میچسبونن بهت...
#حمید_جدیدی
#حرف_حساب
#زامفولیای_من
@asheghanehaye_fatima
.
ارکیده نیستم
زنبق یا نسترن
که زیبایی ام به چشم بیاید
که عطرم دیوانه ات کند
مَرد اگر میخواست گیاه باشد
یقینا ریواس می شد
گون
پونه ی کوهی
یا هر چیزی که نسبتی محکم
با استقامت داشت
با تکیه گاه شدن...
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
.
ارکیده نیستم
زنبق یا نسترن
که زیبایی ام به چشم بیاید
که عطرم دیوانه ات کند
مَرد اگر میخواست گیاه باشد
یقینا ریواس می شد
گون
پونه ی کوهی
یا هر چیزی که نسبتی محکم
با استقامت داشت
با تکیه گاه شدن...
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
@asheghanehaye_fatima
قرار بود که آباد کنیم
تو مادری کنی برای "درد"
من
پدری که با زخم، مهربان تر است...
قرار بود برای عاقبت بخیری دریا
برای روشنی کویر
برای سبزیِ جنگلی که در آتش می سوخت
قرار بود برای شکوهِ بنفشه ها
برای لرزش بید
برای دختری که بارها ترسیده بود
قرار بود برای چهره ی کریه فقر
و کسالتی که بی امان، امان بریده بود از آدم ها...
قرار بود... نبود؟
عشق چه می خواست این وسط
که اینطور بی قرار
دورمان کرد از هم...
#شب_نوشت
#زامفولیای_من
#حمید_جدیدی
قرار بود که آباد کنیم
تو مادری کنی برای "درد"
من
پدری که با زخم، مهربان تر است...
قرار بود برای عاقبت بخیری دریا
برای روشنی کویر
برای سبزیِ جنگلی که در آتش می سوخت
قرار بود برای شکوهِ بنفشه ها
برای لرزش بید
برای دختری که بارها ترسیده بود
قرار بود برای چهره ی کریه فقر
و کسالتی که بی امان، امان بریده بود از آدم ها...
قرار بود... نبود؟
عشق چه می خواست این وسط
که اینطور بی قرار
دورمان کرد از هم...
#شب_نوشت
#زامفولیای_من
#حمید_جدیدی
@asheghanehaye_fatima
یه خانومی هم بود، راسته ی خیابون جلفا، یه مغازه ی لباس فروشی داشت البته زنونه...
یه چیزی حدود ده تا "تاپ" خریدم ازش، یه پنج تا "جوراب شلواری"، دو تا هم "شالِ " بلند...!
خوشگل نیستا، ولی وقتی حرف میزنه، صداش شبیه توِ...
مخصوصا وقتی میگه "عزیزم"، انگار تو داری بهم میگی...!
الان سه روز از اونجا رفته، یه شاگردِ خانم دیگه جاشو گرفته. خوشگله ها... ولی بلد نیست مثل تو بگه "عزیزم"... خوب که دقت میکنم، جنسای مغازشم اصلا قشنگ نیست. همشون دِمُده شدن. خیلی هم گرون فروشه...
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
یه خانومی هم بود، راسته ی خیابون جلفا، یه مغازه ی لباس فروشی داشت البته زنونه...
یه چیزی حدود ده تا "تاپ" خریدم ازش، یه پنج تا "جوراب شلواری"، دو تا هم "شالِ " بلند...!
خوشگل نیستا، ولی وقتی حرف میزنه، صداش شبیه توِ...
مخصوصا وقتی میگه "عزیزم"، انگار تو داری بهم میگی...!
الان سه روز از اونجا رفته، یه شاگردِ خانم دیگه جاشو گرفته. خوشگله ها... ولی بلد نیست مثل تو بگه "عزیزم"... خوب که دقت میکنم، جنسای مغازشم اصلا قشنگ نیست. همشون دِمُده شدن. خیلی هم گرون فروشه...
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
@asheghanehaye_fatima
تنها تجربه ای که نداشتم، بافتن موهاش بود
معشوقه ی نداشته ی این روزهام
موهاش همیشه کوتاه بود
من فکر می کنم
دستی که نبافته است...
از دستی که به خون آغشته می شود
گناه کارتر است...
#حمید_جدیدی
#شب_نوشت
#زامفولیای_من
تنها تجربه ای که نداشتم، بافتن موهاش بود
معشوقه ی نداشته ی این روزهام
موهاش همیشه کوتاه بود
من فکر می کنم
دستی که نبافته است...
از دستی که به خون آغشته می شود
گناه کارتر است...
#حمید_جدیدی
#شب_نوشت
#زامفولیای_من
@asheghanehaye_fatima
تو با تمام آنها فرق داری!
آرامی
نجیبی و صبور
زخم هایی زیادی زدم، می دانم!
رنج های زیادی دادم
و چون غمی ابدی همراهی ات کردم
تو اما تمام آنها را
زیر زیبایی ات پنهان کردی!
معشوقه ی زیبا و معصومم
تو پاکی
تنت چون ساقه ی گل هاست
و دست هات
طرواتی که عاریه از باران می گرفت
خاکم اما
در من همیشه چیزی دفن
در من همیشه مُردن
همیشه خاموشی و عدم
تنها ریشه های مهربان توست
که می تواند
چهره ی کریه مرگ را
برای اندکی/ گاهی / وقتی
از تن سست من بزداید
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من
تو با تمام آنها فرق داری!
آرامی
نجیبی و صبور
زخم هایی زیادی زدم، می دانم!
رنج های زیادی دادم
و چون غمی ابدی همراهی ات کردم
تو اما تمام آنها را
زیر زیبایی ات پنهان کردی!
معشوقه ی زیبا و معصومم
تو پاکی
تنت چون ساقه ی گل هاست
و دست هات
طرواتی که عاریه از باران می گرفت
خاکم اما
در من همیشه چیزی دفن
در من همیشه مُردن
همیشه خاموشی و عدم
تنها ریشه های مهربان توست
که می تواند
چهره ی کریه مرگ را
برای اندکی/ گاهی / وقتی
از تن سست من بزداید
#حمید_جدیدی
#زامفولیای_من