@asheghanehaye_fatima
از یک سه تار کهنه ،از مرغ سحر تا شب
از عصر جمعه ، جمعه ي کشدارِ سگ مصب
از صبح بحث فلسفی حرف از حقوق زن
هر شب تخیل با دو سه تا عکس مستهجن
از ایسم هاي بی ادب از کوفت زهرمار
در ژست هاي شاعرانه نخ به نخ سیگار
معلوم بودن در دل یک چند مجهولی
ارضا شدن از زندگی در نقش مفعولی
از رنگ هاي زندگی خاکستري بودن
رویای ابراھیمی تنھاتری بودن
از ضلع هاي فرضی یک دایره بودن
سیر از خودت ، از بودنت تا خرخره بودن
از ایستگاه صادقیه گریه تا همت
از عاشقت بودن به هر نحو و به هر قیمت
از لمس دست گرم تو در جیب بارانی ت
از زخم هاي عمدي ام ،از بوسه درمانی ت
از تو که راحت رفته اي راحت تر از راحت
از من فقط یک هیچی ، یک هیچِ کم طاقت
یک هیچی که راه را از عمد کج کرده
یک هیچی که با خودش بدجور لج کرده
از قصه اي که خوب هایش یک به یک مردند
در بازي اي که بدترینها عاقبت بردند
دلگیرم از (از ) از رسیدن به همین بخشی
که خوب می دانم مرا دیگر نمی بخشی
لعنت به من، لعنت به من، لعنت به من، لعنت
گریه ...... صداي ناله ي آژیر در همت
#رویا_ابراهیمی
از یک سه تار کهنه ،از مرغ سحر تا شب
از عصر جمعه ، جمعه ي کشدارِ سگ مصب
از صبح بحث فلسفی حرف از حقوق زن
هر شب تخیل با دو سه تا عکس مستهجن
از ایسم هاي بی ادب از کوفت زهرمار
در ژست هاي شاعرانه نخ به نخ سیگار
معلوم بودن در دل یک چند مجهولی
ارضا شدن از زندگی در نقش مفعولی
از رنگ هاي زندگی خاکستري بودن
رویای ابراھیمی تنھاتری بودن
از ضلع هاي فرضی یک دایره بودن
سیر از خودت ، از بودنت تا خرخره بودن
از ایستگاه صادقیه گریه تا همت
از عاشقت بودن به هر نحو و به هر قیمت
از لمس دست گرم تو در جیب بارانی ت
از زخم هاي عمدي ام ،از بوسه درمانی ت
از تو که راحت رفته اي راحت تر از راحت
از من فقط یک هیچی ، یک هیچِ کم طاقت
یک هیچی که راه را از عمد کج کرده
یک هیچی که با خودش بدجور لج کرده
از قصه اي که خوب هایش یک به یک مردند
در بازي اي که بدترینها عاقبت بردند
دلگیرم از (از ) از رسیدن به همین بخشی
که خوب می دانم مرا دیگر نمی بخشی
لعنت به من، لعنت به من، لعنت به من، لعنت
گریه ...... صداي ناله ي آژیر در همت
#رویا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
باران نشو در سرزمین بیتفاوتها
هرگز کسی بذری در این صحرا نخواهد کاشت
با قصههایت دلخوشم کردی، ولی افسوس
این شاهنامه آخر خوبی نخواهد داشت
دن کیشوت تنهای من! از خواب خوش برخیز
این آسیابان دشمن دیرینهی ما نیست
خون گریه کردی روی سنگ قبر آزادی
یک روز میفهمی خودت این گور هم خالیست
از سطر سطر واژههایت خون چکید اما
خون نامه هرگز جلد زرکوبی نخواهد داشت
منجی درون خانهاش آسوده خوابیده
ما جان سپردیم و غنائم را خودش برداشت
ای جنگجوی بی سپاه و لشکرم! برگرد
حواریون دنبال کسب و کارشان هستند
امروز مستند و هزاران عهد میبندند
فردا یهوداوار در انکارشان هستند
از خاطرات خوبمان تاریخ میسازم
جغرافیای من در و دیوار این خانهست
پیراهنت دروازههای فتح آزادیست
فرمانروای کوچکم یک قلب دیوانهست
من عشق میخواهم، فقط یک عشق معمولی
دلتنگ باشم شانهام باشی همین کافیست
این شهر قدر قهرمانها را نمیداند
تو قهرمان خانهام باشی همین کافیست
من کوهی از صبرم ولی ایوب هم روزی
در چنته دیگر صبر ایوبی نخواهد داشت
دارم تو را تنها ... ولش کن گفته بودم که
این شاهنامه آخر خوبی نخواهد داشت
#رویا_ابراهیمی
باران نشو در سرزمین بیتفاوتها
هرگز کسی بذری در این صحرا نخواهد کاشت
با قصههایت دلخوشم کردی، ولی افسوس
این شاهنامه آخر خوبی نخواهد داشت
دن کیشوت تنهای من! از خواب خوش برخیز
این آسیابان دشمن دیرینهی ما نیست
خون گریه کردی روی سنگ قبر آزادی
یک روز میفهمی خودت این گور هم خالیست
از سطر سطر واژههایت خون چکید اما
خون نامه هرگز جلد زرکوبی نخواهد داشت
منجی درون خانهاش آسوده خوابیده
ما جان سپردیم و غنائم را خودش برداشت
ای جنگجوی بی سپاه و لشکرم! برگرد
حواریون دنبال کسب و کارشان هستند
امروز مستند و هزاران عهد میبندند
فردا یهوداوار در انکارشان هستند
از خاطرات خوبمان تاریخ میسازم
جغرافیای من در و دیوار این خانهست
پیراهنت دروازههای فتح آزادیست
فرمانروای کوچکم یک قلب دیوانهست
من عشق میخواهم، فقط یک عشق معمولی
دلتنگ باشم شانهام باشی همین کافیست
این شهر قدر قهرمانها را نمیداند
تو قهرمان خانهام باشی همین کافیست
من کوهی از صبرم ولی ایوب هم روزی
در چنته دیگر صبر ایوبی نخواهد داشت
دارم تو را تنها ... ولش کن گفته بودم که
این شاهنامه آخر خوبی نخواهد داشت
#رویا_ابراهیمی