@asheghanehaye_fatima
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر
این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
#استفان_مالارمه
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
با لب هایت در سکوت
و این گل سرخ، سکوت را نخواهد شکست
مگر برای سکوتی ژرف تر
این درخششِ لبخند، ناگاه بی درنگ
به آواز در نخواهد آمد هرگز
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت
با لب های تو در سکوت
خاموش، خاموش در میانه ی این چرخش ها
آه ای پریِ بادها، در قلمروِ ارغوانی ات
بوسه ای آتشینِ پر خواهد کشید
تا سرِ بال پرندگان
اگر بخواهی یکدیگر را دوست خواهیم داشت.
#استفان_مالارمه
Forwarded from دستیار
@asheghanehaye_fatima
#استفان_مالارمه
۱۸ مارس ۱۸۴۲ - ۹ سپتامبر ۱۸۹۸
شاعر فرانسوی
استفان مالارمه؛ رئیس مکتب سمبولیستهای فرانسه، شیوهی شعر خود را در یک جمله اینطور تعریف کرده است: «تنها توصیف احساسی که یک چیز میآفریند نه خود آن چیز».
بنابراین شعر مالارمه قبل از اینکه با واژهها ساخته شود با احساس ساختمان میگیرد. و اگر قدری مشکل می نماید به این خاطر است که در میان سمبل و اشارهها سیر میکند.
@asheghanehaye_fatima
"بادزن"
تا غوطهور شوم
در لذتی بزرگ و نیالوده
ای خوابگرد دختر اندیشهساز من
دست مرا به دروغی شیرین
در دست خود همیشه نگهدار
گویی طراوت سپیدهدمان
با هر تکان دست میآید به سوی تو
و از روی دست تو
ضربهی زندانی
رم میدهد به نرمی افق را
سرگیجه است اینکه جهان بزرگ را
لرزانده است چون بوسهای بزرگ
چون بوسهای که بر لب تو
دیوانهی تولد خویش است
با کس نمیشکوفد و اما
ماندهست بیقرار شکفتن
آنسان که خندهای مدفون
عریان شود به گوشهی باز دهان تو
بر روی این شکنج هم آهنگ
تو آن بهشت وحشی را
احساس میکنی
در پنجههای خویشتن احساس میکنی
چوگان پادشاهی
فرمانروایی سواحل گلرنگ را
که در غروبهای طلایی
ساکن نشستهاند
و این مشرق دمیده را
و این پرواز سفید بسته را
که در کنار آتش بازوبند رخشانت مینهی
#استفان_مالارمه
برگردان:
#یدالله_رویایی
#استفان_مالارمه
۱۸ مارس ۱۸۴۲ - ۹ سپتامبر ۱۸۹۸
شاعر فرانسوی
استفان مالارمه؛ رئیس مکتب سمبولیستهای فرانسه، شیوهی شعر خود را در یک جمله اینطور تعریف کرده است: «تنها توصیف احساسی که یک چیز میآفریند نه خود آن چیز».
بنابراین شعر مالارمه قبل از اینکه با واژهها ساخته شود با احساس ساختمان میگیرد. و اگر قدری مشکل می نماید به این خاطر است که در میان سمبل و اشارهها سیر میکند.
@asheghanehaye_fatima
"بادزن"
تا غوطهور شوم
در لذتی بزرگ و نیالوده
ای خوابگرد دختر اندیشهساز من
دست مرا به دروغی شیرین
در دست خود همیشه نگهدار
گویی طراوت سپیدهدمان
با هر تکان دست میآید به سوی تو
و از روی دست تو
ضربهی زندانی
رم میدهد به نرمی افق را
سرگیجه است اینکه جهان بزرگ را
لرزانده است چون بوسهای بزرگ
چون بوسهای که بر لب تو
دیوانهی تولد خویش است
با کس نمیشکوفد و اما
ماندهست بیقرار شکفتن
آنسان که خندهای مدفون
عریان شود به گوشهی باز دهان تو
بر روی این شکنج هم آهنگ
تو آن بهشت وحشی را
احساس میکنی
در پنجههای خویشتن احساس میکنی
چوگان پادشاهی
فرمانروایی سواحل گلرنگ را
که در غروبهای طلایی
ساکن نشستهاند
و این مشرق دمیده را
و این پرواز سفید بسته را
که در کنار آتش بازوبند رخشانت مینهی
#استفان_مالارمه
برگردان:
#یدالله_رویایی