عاشقانه های فاطیما
819 subscribers
21.2K photos
6.5K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
هیچ کس
او را
که در دوردست ایستاده است
بهتر از من
نمی بیند ...

و هیچ کس
او را
که در کنارم قدم می زند
بیش تر از من
گم نمی کند ...

#واهه_آرمن

@asheghanehaye_fatima
شب ها
مثل ديوانه اي در شهرم
و روزها
مثل انديشمندي در تيمارستان
و يادم نيست
اين سطرها را
شب نوشته ام
يا روز

در همين شعر
و لابه لاي همين سطرها
زني پنهان است
که شعرهاي نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت هاي بسته
با من
گل يا پوچ بازي مي کند

نمي رويم ؟

کمي صبر کن
باران بگيرد
مي رويم ..

@asheghanehaye_fatima

#واهه_آرمن
از همان آغاز
راه ما کمی از هم جدا بود
تو مثل یک شاعر
عاشق بودی
و من مثل یک عاشق
شعر می سرودم

هر دو گم شدیم
من در پایان یک رویا
تو در یک شعر بی پایان

@asheghanehaye_fatima

#واهه_آرمن
مجموعه:
#باران_بگیرد_می_رویم
#نشر_امرود
@asheghanehaye_fatima



شب ها
مثل ديوانه اي در شهرم
و روزها
مثل انديشمندي در تيمارستان
و يادم نيست
اين سطرها را
شب نوشته ام
يا روز

در همين شعر
و لابه لاي همين سطرها
زني پنهان است
که شعرهاي نانوشته ام را
در کف دستش نوشته است
و با مشت هاي بسته
با من
گل يا پوچ بازي مي کند

نمي رويم ؟

کمي صبر کن
باران بگيرد
مي رويم

#واهه_آرمن
@asheghanehaye_fatima


با آمدن ات فريب ام دادي
يا با رفتن ات ؟

کاش هرگز تو را نمي ديدم
تا هميشه سراغ ات را
از فرشتگان مي گرفتم
تا تلخ ترين شعرم را هرگز
در گوش خدا نمي خواندم

کاش هرگز تو را نمي ديدم
آن وقت
نه بغضي در گلويم بود
نه دل شدگي
و نه مشتي شعر


#واهه_آرمن
@asheghanehaye_fatima


می گفت دوست دارم که سیگارت را
همیشه با کبریت روشن می کنی
می گفت دوست دارم که لیوانت را
به تنهایی و
بدون زدن به لیوان یک دوست
سر نمی کشی
می گفت دوست دارم که شعرهایت را
پیش از سرودن
با نیم نگاهی
نشانم می دهی
می گفت دوست دارم که می دانی "عشق یا دیوانگی ست
یا دیگر عشق نیست"


#واهه_آرمن
@asheghanehaye_fatima



دلم می خواست
شبی که می رفتی
اتفاق ساده ای می افتاد

راه را گم می کردی
فاخته ای کوکو می کرد
و کلیدی زنگار گرفته
از آشیانه ی خالی درناها
به زمین می افتاد

باران می گرفت
بیدار می شدم
بیدارت می کردم
و ادامه ی این خواب را تو تعریف می کردی


#واهه_آرمن
@asheghanehaye_fatima



تا روزی که بود
دست‌هایش بوی گل سرخ می‌داد
از روزی که رفت
گل‌های سرخ
بوی دست‌های او را می‌دهند.



#واهه_آرمن
@asheghanehaye_fatima



هر آن چه را که ندارم؛

در این اتاق
انبار کرده ام
در این اتاق
دیگر جایی برای نشستن و ایستادن
باقی نمانده است

باید روی یکی از دیوارها
مثل عکسی در قاب
آویزان شوم
تنهایی همه جا را اشغال کرده است.


#واهه_آرمن