@asheghanehaye_fatima
حالم که بهتر شد، تصمیم گرفتم بروم، بروم خودم را گم بکنم، مثل سگ خوره گرفته ای که میداند باید بمیرد، مثل پرندگانی که هنگام مرگشان پنهان میشوند - صبح زود بلند شدم، لباسم را پوشیدم دو تا کلوچه که سر رف بود برداشتم و بطوریکه کسی ملتفت نشود از خانه فرار کردم. از نکبتی که مرا گرفته بود گریختم - بدون مقصود معینی از میان کوچه ها بی تکلیف، از میان رجاله هائی که همه آنها قیافه طماع داشتند و دنبال پول و شهوت میدویدند گذشتم - من احتیاجی به دیدن آنها نداشتم چون یکی از آنها نماینده باقی دیگرشان بود - همه آنها یک دهن بودند که یکمشت روده بدنباله آن آویخته شده و منتهی به آلت تناسلشان میشد.
#بوف_کور
#صادق_هدايت
حالم که بهتر شد، تصمیم گرفتم بروم، بروم خودم را گم بکنم، مثل سگ خوره گرفته ای که میداند باید بمیرد، مثل پرندگانی که هنگام مرگشان پنهان میشوند - صبح زود بلند شدم، لباسم را پوشیدم دو تا کلوچه که سر رف بود برداشتم و بطوریکه کسی ملتفت نشود از خانه فرار کردم. از نکبتی که مرا گرفته بود گریختم - بدون مقصود معینی از میان کوچه ها بی تکلیف، از میان رجاله هائی که همه آنها قیافه طماع داشتند و دنبال پول و شهوت میدویدند گذشتم - من احتیاجی به دیدن آنها نداشتم چون یکی از آنها نماینده باقی دیگرشان بود - همه آنها یک دهن بودند که یکمشت روده بدنباله آن آویخته شده و منتهی به آلت تناسلشان میشد.
#بوف_کور
#صادق_هدايت