عاشقانه های فاطیما
812 subscribers
21.2K photos
6.49K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
خرم آن دم که نشنید بت من در بر من
شاد بی او نشوداین دل غم پرور من

زلف دلدار مرا خاصیت پر هماست
پادشاهی کنم ار سایه زند بر سر من

ای صبا حال دلم را بر دلدار بگوی
جز توکس راه ندارد چو بر دلبر من

زآتش عشق تو ز آنروی چنین سوخته ام
کاورد باد مگر سوی توخاکستر من

رقم از بس که زدم وصف گل روی تورا
طعنه بر گلشن فردوس زند دفتر من

بس که از مرحمت دوست بلنداقبالم
نه عجب سر نهد ار چرخ به خاک در من

بلنداقبال
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
حیران کند جمال تو ماه دو هفته را
خجلت دهد رخ تو گل نو شکفته را

دارم چو ماه یکشبه آغوش از آن تهی
تا در بغل کشم چو تو ماهی دو هفته را

خاقانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
به دو میگون لب و پسته دهنت
به سه بوس خوش و فندق شکنت

به زره پوش قد تیر وشت
به کمان‌کش مژه تیغ زنت

به حریر تن و دیبای رخت
به ترنج بر و سیل دقنت

به دو نرگس، به دو سنبل، به دو گل
بر سر سرو صنوبر فکنت

به می عبهر آن سرخ گلت
به خوی عنبر آن یاسمنت

به گهرهای تر از لعل لبت
به حلی‌های زر از سیم تنت

به فروغ رخ زهره صفتت
به فریب دل هاروت فنت

به نگین لب و طوق غببت
این ز برگ گل و آن، از سمنت

به دو مخمور عروس حبشیت
خفته در حجله جزع یمنت

به بناگوش تو و حلقه گوش
به دو زنجیر شکن بر شکنت

به شرار دل و دود نفسم
مانده بر عارض جعد کشنت

به نیاز دل من در طلبت
بگداز تن من در حزنت

به دو تا موی که تعویذ من است
یادگار از سر مشکین رسنت

به نشانی که میان من و توست
نوش مرغان و نوای سخنت

که مرا تا دل و جان است بجای
جای باشد به دل و جان منت

دوست‌تر دارمت از هر دو جهان
دوست‌تر دارم از خویشتنت

تو بمان دیر که خاقانی را
دل نمانده است ز دیر آمدنت

خاقانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
گفتی بلب رسانم از اشتیاق جانت
جان من است آن لب امشب بیار بر لب

از سرو و گل چو خواهی امشب که هست در بر
مهروی سرو قامت مشکبوی سیم غبغب

از تاب جعد مویت وز آفتاب رویت
یک دل هزار سودا یک جان و یک جهان تب

زان لب بگو حدیثی تا نیشکر نکارند
برقع فکن که پوشد رخساره ماه نخشب

می‌گفت سبزه خط با آهوان چشمت
هذا نَباتُ خِضرٌ یَرتَع بِها و یَلعَب

آشفته شیرازی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
هزار یادِ بر و گردن و بناگوشت
هزار یاد سر و دست و بازو و دوشت

تو آفتاب زمینی و آسمان به شرف
غلام جمله غلامان حلقه در گوشت

اگر در آینه بینی و چشم سرمه کنی
به یک کرشمه کنند آن دو فتنه بی هوشت

به دست باد صبا بوسه ای فرست و بکن
نبات مصر کساد از لب شکر جوشت

حکیم نزاری
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
چو عشقت دردلم جا کرد و شهر دل گرفت از من
مرا آزاد کرد از بود من آهسته آهسته

بعشقت دل نهادم زینجهان آسوده گردیدم
گسستم رشته جان را ز تن آهسته آهسته

ز بس بستم خیال تو تو گشتم پای تا سر من
تو آمد خرده خرده رفت من آهسته آهسته

سپردم جان و دل نزد تو و خود از میان رفتم
کشیدم پای از کوی تو من آهسته آهسته

فیض کاشانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
غباری گردم و روزی بدامان تو بنشینم
شوم آئینه و بر کام دل روی ترا بینم

شوم ابریشم و در جامه ات خود را کنم پنهان
که افتد اتفاق بوسه بر آن دست سیمینم

مناز ای آسمان بر ماه و پروینت که بی آن مه
به هر شب اوفتد از چشم تر صد عقد پروینم

شب رحلت ببالین گر کسی را شمع افروزند
به آن امید میمیرم که باشی شمع بالینم

اگر چه بلبلم گل را بهنگام نواخوانی
بتیمارم چو ناید گل چو بوتیمار بنشینم

مبادا تا گلی بینم بگلزار جهان جز تو
بگرد چشم هر شب از مژه خاشاک میچینم

آشفته شیرازی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
چشمان مست آن پری من دیده‌ام از چشم خود
گر بیخودم عیبم مکن نتوان که خودداری کنم

تا تاری از آن طره‌ام باشد بکف روزم سیه
گر آرزوی نافه آهوی تاتاری کنم

خو کرده‌ام با زلف او آنسان که مایل نیستم
آزاد خود را یک نفس از این گرفتاری کنم

هر دم که یار آید برم چون جام می‌خندان شوم
هر گه کشد پا از سرم مانند نی زاری کنم

صغیر اصفهانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
چو گردم تنگدل شرح غمت هم با غمت گویم
که در شرع محبت کفر باشد محرمی دیگر

هم از غم تنگدل گشتم هم از شادی، تو را خوانم
که بنمایی دلم را ره به سوی عالمی دیگر

عرفی شیرازی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
تبارک‌الله از آن روی دلستان که توراست
ز حسن و لطف کسی را نباشد آن که توراست

گمان مبر که شود منقطع به دادن جان
تعلق دل از آن روی دلستان که توراست

ز جوهری که تو را آفریده‌اند ای دوست
چگونه جسم بود آن تن چو جان که توراست

چه خوش بود که چو من طوطیی شکر چیند
به بوسه ز آن لب لعل شکر فشان که توراست

اگر کمر بگشایی و زلف بازکنی
میان موی تو گم گردد آن میان که توراست

صبا بیامد و آورد بوی تو، گفتم
هزار جان بدهم من بدین نشان که توراست

سیف فرغانی
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
به دو میگون لب و پسته دهنت
به سه بوس خوش و فندق شکنت

به حریر تن و دیبای رخت
به ترنج بر و سیل دقنت

به دو نرگس، به دو سنبل، به دو گل
بر سر سرو صنوبر فکنت

به می عبهر آن سرخ گلت
به خوی عنبر آن یاسمنت

به گهرهای تر از لعل لبت
به حلی‌های زر از سیم تنت

به نگین لب و طوق غببت
این ز برگ گل و آن، از سمنت

به دو مخمور عروس حبشیت
خفته در حجله جزع یمنت

به بناگوش تو و حلقه گوش
به دو زنجیر شکن بر شکنت

به شرار دل و دود نفسم
مانده بر عارض جعد کشنت

به نیاز دل من در طلبت
بگداز تن من در حزنت

که مرا تا دل و جان است بجای
جای باشد به دل و جان منت

دوست‌تر دارمت از هر دو جهان
دوست‌تر دارم از خویشتنت

خاقانی
#عزیز_روزهام

@asheghanehaye_fatima
بنشین سرو روانم بنشین
بنشین راحت جانم بنشین

بنشین مایه آشفتگیم
بنشین امن و امانم بنشین

بنشین حاصل و محصول دلم
بنشین جان و جهانم بنشین

دل ز من بردی و جان میخواهی
ای بقربان تو جانم بنشین

ای تو در جان و دلم جا کرده
وی تو عمر گذرانم بنشین

بنشین تا بخود آید دل فیض
تا که جان بر تو فشانم بنشین

فیض کاشانی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima
ابر بهار باران، وین چشم خونفشان هم
بلبل به باغ نالان، عاشق به صد فغان هم

صحرا و بوستان خوش، وین جان زار مانده
ناسایدی به صحرا، در باغ و بوستان هم

باز آ که شهر بی تو تاریک و تیره باشد
در شهر بی تو نتوان، والله که در جهان هم

نامم نشانه ای شد در تهمت ملامت
ای کاشکی نبودی نام من و نشان هم

این است مردن من، ای خیره کش، که هستی
ز آب حیات خوشتر، وز عمر جاودان هم

خواهی به دیده بنشین، خواهی به سینه جا کن
سلطان هر دو ملکی، این زان تست و آن هم

گفتی « به حجت خط شد ملک من دل تو»
گر راست پرسی از من، جانان تویی و جان هم

شد نرخ بنده خسرو از چشم تو نگاهی
گر این قدر نیرزد، بنده به رایگان هم

امیرخسرو دهلوی
#عزیز_روزهام


@asheghanehaye_fatima