عاشقانه های فاطیما
809 subscribers
21.2K photos
6.47K videos
276 files
2.94K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
و من اگر نباشم
تو که معشوق منی
مگر به دیده‌ی عشاق دیگری در آینده خواهی نشست ؟
هزار آینه‌ی شخصی دیوانه برافراشته‌ام
به دور عشوه‌ی بی‌انتهای تو
ـ "عشوه " ـ چه واژه‌ی والایی
انگار آن را تو بر زبان راندی اول و بعد زن قیامت شد
و از پسِ آن بود که هیچ آینه‌ی دیگری را اجازه ندادم
نوک آن ناخن نوچیده‌ی ظریف تو را انعکاس دهد
عاشق اگر حسود نباشد
حتماً دیوانه است
و یا زیبایی سرش نمی‌شود


#رضا_براهنی

@asheghanehaye_fatima
دکمه‌هاى نیمه سیاه و نیمه قهوه‌ای
پستان‌هاى ورم کرده‌ات
بوى بوسيدن مى‌دهد


#رضا_براهنى


@asheghanehaye_fatima
تا پيش از کشفِ عددِ صفر، بشر گمان می‌کرد که عددِ يک، ابتدای هر چيز است.

قرن‌ها طول کشيد تا بفهمد که صفر هم ابتدای چيزی نيست و هميشه همه ‌چيز خيلی پيش‌تر از آن شروع می‌شود که نقطه‌ی آغاز است.

#رضا_قاسمی
کتاب: وردی که بره ها میخوانند

@asheghanehaye_fatima
صدای کف زدنت کبک‌های کیهانی را برای من که زمینی هستم بیدار می‌کند
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟
ولی شکفته بادا لبان من که نیمه‌ماهِ نیم‌رخانِ تو را شبانه می‌بوسند
فدای تو دو چشم من که چشم‌های تو را خواب دیده‌اند
‌ببینمت تو کجایی که چهره‌ات باغی است
که از هزار پنجرۀ نور می‌وزد هر صبح،
و شانه‌های تو آنجا چه ابرهای سپیدی که بر بلندی آنها چه تاج چهره چه خورشیدی!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم!
به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم
و،گریه به رو، کجا؟
و سایه پشت سرت چیست در شب این که شعر من است که از پشت پای تو می‌آید
چه دست‌هایی داری
شبیه بوسه!

و خاک از تو که لبریز می‌شود ببین چه جلگه‌ای آنجا که شانه می‌خورد از بوسه‌ها و نسیم
کدام دست نیی چون تو را زده قط
شبیه بوسه چه انگشتهای سبزی داری!
نرو
به من بگو که کجا می‌روی پس از آن وقتها که رؤیاها تعطیل می‌شوند وَ ما به گریه روی می‌آریم
و،گریه به رو،کجا؟
بمان!
منی که دست ندارم چگونه کف بزنم؟

#رضا_براهنی
@asheghanehaye_fatima
چشم‌های او
تاریخِ رنگ‌های عمودی‌ست
زیرا مسافران دوگانه
- خورشید و ماه‌تاب -
در یک نگاهِ اوست که می‌چرخند
و استوای بینش و بینایی
از محورِ دو شانه‌‌ی او می‌کند عبور

کبکِ دری به پارسی ساده
از لانه‌ی معطرِ لب‌هایش
             پرواز می‌کند
و گرچه دست‌هایش
- گسترده روی نافه‌ی آهوها -
چون سفره‌یی‌ست پر از لیمو
                     در زیرِ ماه‌تاب
با این‌همه
آن‌قدر ساده است که چشمان‌اش
جشنی‌ست در ولادتِ آهوها.

#رضا_براهنی [ ۲۱ آذر ۱۳۱۴ – ۵ فروردین ۱۴۰۱ ]

@asheghanehaye_fatima
.

ستاره مثل تو نیست
تو مثل ستاره نیستی
و آسمان که شکل تو نیست و تو که
شکل آسمان نیستی
غمی که از تو می بارد مرا می‌گدازد
بهار مثل تو نیست تو مثل بهار نیستی
زیرا تو در نسیم ایستادی و می‌سوزی
برهنه پای زیبای من که روی حصیر ایستاده
خوابیده و می‌سوزد
غمی که از تو می‌بارد مرا
و جنگ جنگل و جادو که از تو می‌گذرد
و با نگاه تو انگشترم آتش گرفت
و هیچ چیز مثل تو نیست
و هیچ آدم دیگر شبیه تو نیست
برهنه پای زیبای من که روی حصیر ایستاده
خوابیده و می‌سوزد
و زیبایی که پشت آهویی بلند ایستاده مشتعل
از مفصل ستاره و دریا و می‌شتابد و می‌سوزد
مرا می‌گدازد غمی که از تو می‌بارد
و هیچ رویایی
به شکل خواب چشم تو نیست نیست


#رضا_براهنی
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
تنت بوی کاج می‌داد. عطر نمی‌زدی. پناهم بده به آن تاریکی خیس سوزنده. پناهم بده به آن بهترین تاریکی‌ها...


#رضا_قاسمی


@asheghanehaye_fatima
من با تمام مردمِ عالم کاری نداشتم
‏مردم برای من تویی
‏آن جنگل "تو" است
‏در این زمینِ زیبای بیگانه
‏امروز بوسه های تو یادم آمد
‏با فرقی از وسط؟ یادم نیست!
‏امروز از تختِ سینه ام، ‏دستی
‏دریچه‌ی مخفی را آهسته باز کرد
‏در من تو را بیدار کردند
‏ای کاش در من همیشه تو را بیدار می کردند

#رضا_براهنی

@asheghanehaye_fatima
- می‌توان میان دیگران تنها زیست...
ـ عجالتاً این دیگرانند که وسط تنهایی من زندگی می‌کنند



#رضا_قاسمی
- وردی که بره‌ها می‌خوانند

@asheghanehaye_fatima