روزی خواهد آمد
که عشق،
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد،
ترانهای به وسعت بهار سر میدهد...
روزی که تا
شکوفایی گل سرخفاصلهای نیست
و پرنده،
به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد...
روزی که شفق،
سرشار از عطرنسیم زلفان توست
و لالهها
رنگ لبان تو را وام میگیرند...
روزی که سیب،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود !...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
که عشق،
بر فراز درختان اساطیری
پرواز سیمرغ میکند و فریاد،
ترانهای به وسعت بهار سر میدهد...
روزی که تا
شکوفایی گل سرخفاصلهای نیست
و پرنده،
به شوق تماشای دشت
سر از پا نمیشناسد...
روزی که شفق،
سرشار از عطرنسیم زلفان توست
و لالهها
رنگ لبان تو را وام میگیرند...
روزی که سیب،
چون گونههای تو
مست رسیدن میشود !...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
همه عمر را
عاشق بودهام...
تو خود این را بهتر میدانی...
اما هرگز عشقی
چنین پرشور نداشتهام...
عشقی که تنها هنر من،
هنر کلام،
در برابر آن بیرنگ میشود…
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
همه عمر را
عاشق بودهام...
تو خود این را بهتر میدانی...
اما هرگز عشقی
چنین پرشور نداشتهام...
عشقی که تنها هنر من،
هنر کلام،
در برابر آن بیرنگ میشود…
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
حتا بگذار آفتاب نیز برنیاید
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خودْ فرداست
خودْ همیشه است.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
به خاطرِ فردایِ ما اگر
بر ماش منّتیست؛
چرا که عشق
خودْ فرداست
خودْ همیشه است.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
هزار کاکُلی شاد
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
در چشمان توست
هزار قناری خاموش
در گلوی من
عشق را
ای کاش زبان سخن بود...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
به تو سلام میکنم
کنارِ تو مینشینم
و در خلوتِ تو
شهرِ بزرگِ من بَنا میشود.
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم،
در خلوتِ تو
این حقیقت را باز مییابم ...
خسته، خسته،
از راهکورههای تردید میآیم.
چون آینهیی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمیدهد
نَه ساقهی بازوهایت
نَه چشمههای تَنَت.
بیتو خاموشم، شهری در شبم.
تو طلوع میکنی
من گرمایت را از دور میچِشَم
و شهرِ من بیدار میشود ...
با غلغلهها، تردیدها، تلاشها،
و غلغلهی مرَدّدِ تلاشهایش.
دیگر هیچچیز
نمیخواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند.
من به دنبالِ سَحَری سرگردان میگردم ...
تو سخن میگویی، من نمیشنوم
تو سکوت میکنی، من فریاد میزنم
با مَنی، با خود نیستم
و بیتو خود را در نمییابم
دیگر هیچ چیز
نمیخواهد، نمیتواند تسکینم بدهد.
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم
این حقیقت را
در خلوتِ تو باز یافتهام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم،
با تو بیگانهام.
فریادِ مرغ را بِشنو
سایهی علف را با سایهات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن، بیگانهی من!
مرا با خودت یکی کن ...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
کنارِ تو مینشینم
و در خلوتِ تو
شهرِ بزرگِ من بَنا میشود.
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم،
در خلوتِ تو
این حقیقت را باز مییابم ...
خسته، خسته،
از راهکورههای تردید میآیم.
چون آینهیی از تو لبریزم.
هیچ چیز مرا تسکین نمیدهد
نَه ساقهی بازوهایت
نَه چشمههای تَنَت.
بیتو خاموشم، شهری در شبم.
تو طلوع میکنی
من گرمایت را از دور میچِشَم
و شهرِ من بیدار میشود ...
با غلغلهها، تردیدها، تلاشها،
و غلغلهی مرَدّدِ تلاشهایش.
دیگر هیچچیز
نمیخواهد مرا تسکین دهد.
دور از تو من شهری در شبم ای آفتاب
و غروبت مرا میسوزاند.
من به دنبالِ سَحَری سرگردان میگردم ...
تو سخن میگویی، من نمیشنوم
تو سکوت میکنی، من فریاد میزنم
با مَنی، با خود نیستم
و بیتو خود را در نمییابم
دیگر هیچ چیز
نمیخواهد، نمیتواند تسکینم بدهد.
اگر فریادِ مرغ و سایهی علفم
این حقیقت را
در خلوتِ تو باز یافتهام.
حقیقت بزرگ است و من کوچکم،
با تو بیگانهام.
فریادِ مرغ را بِشنو
سایهی علف را با سایهات بیامیز
مرا با خودت آشنا کن، بیگانهی من!
مرا با خودت یکی کن ...
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
تـن تـو آهـنگی است
و تـن من کلمه ای است
که در آن می نـشیند
تا نـغمه ای در وجود آیـد
سروده ی که تـداوم را می تـپد.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
و تـن من کلمه ای است
که در آن می نـشیند
تا نـغمه ای در وجود آیـد
سروده ی که تـداوم را می تـپد.
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام
دوست میدارم
برای خاطر عطرِ گسترهی بیکران
و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب میشود،
برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوستداشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم
دوست میدارم.
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟
من خود، خویشتن را بس اندک میبینم.
بی تو جز گسترهئی بیکرانه نمیبینم
میان گذشته و امروز.
از جدارِ آینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانگیت
که ازآن من نیست.
تو را برای خاطر سلامت
بهرغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست
دوست میدارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
تو میپنداری که شکّی، حال آنکه بهجز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا میرود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
#پل_الوار
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
تو را به جای همه روزگارانی که نمیزیستهام
دوست میدارم
برای خاطر عطرِ گسترهی بیکران
و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب میشود،
برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوستداشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمیدارم
دوست میدارم.
جز تو، که مرا منعکس تواند کرد؟
من خود، خویشتن را بس اندک میبینم.
بی تو جز گسترهئی بیکرانه نمیبینم
میان گذشته و امروز.
از جدارِ آینهی خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست میدارم برای خاطر فرزانگیت
که ازآن من نیست.
تو را برای خاطر سلامت
بهرغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست
دوست میدارم
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم
تو میپنداری که شکّی، حال آنکه بهجز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا میرود
بدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
#پل_الوار
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
رؤیاهاتو از دست نده
واسه اینکه اگه رؤیاها بمیرن
زندگی عین بیابون برهوتی میشه
که برفا توش یخ زده باشن.
رؤیاهاتو از دس نده
واسه اینکه اگه رؤیاها بمیرن
زندگی عین مرغ بریدهبالی میمونه
که دیگه مگه پروازو خواب ببینه.
#لنگستون_هیوز
برگردان: #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
واسه اینکه اگه رؤیاها بمیرن
زندگی عین بیابون برهوتی میشه
که برفا توش یخ زده باشن.
رؤیاهاتو از دس نده
واسه اینکه اگه رؤیاها بمیرن
زندگی عین مرغ بریدهبالی میمونه
که دیگه مگه پروازو خواب ببینه.
#لنگستون_هیوز
برگردان: #احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
قلبم را در مجری ِ کهنه ای پنهان می کنم
در اتاقی که دریچهایش نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک خم میشوم
و به جای همه نومیدان میگریم.
آه
من، حرام شدهام
با این همه، ای قلب در به در
از یاد مبر
که ما
من و تو
عشق را رعایت کرده ایم،
از یاد مبر
که ما
من و تو
انسان را
رعایت کرده ایم
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima
در اتاقی که دریچهایش نیست.
از مهتابی
به کوچه تاریک خم میشوم
و به جای همه نومیدان میگریم.
آه
من، حرام شدهام
با این همه، ای قلب در به در
از یاد مبر
که ما
من و تو
عشق را رعایت کرده ایم،
از یاد مبر
که ما
من و تو
انسان را
رعایت کرده ایم
#احمد_شاملو
@asheghanehaye_fatima