تنها نگرانِ این بودم که به جستجوی تو ،
در دورترین کوچه ی دنیا به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی....
چه غمبار
وقتی نمیدانی
گم کردهای یا گم شدهای؟
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
در دورترین کوچه ی دنیا به خانه ات برسم
و تو به جستجویم رفته باشی....
چه غمبار
وقتی نمیدانی
گم کردهای یا گم شدهای؟
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
وقتی معشوق دور است،
جای او را خیال میگیرد.
آدمیزادی در تخیل بنا میشود و با تو میخندد، حرف میزند، میماند. همهچیز بینقص رخ میدهد.
حتی او هم تو هستی و "او" واقعا در کار نیست.
به قولی از کیارستمی، تو سوال میکنی و تو جواب هم میدهی. تو برایش چای میریزی، مینشینی و آن چای را مینوشی. پس او در خیال تو، هماهنگ با انتظارِ تو رفتار میکند. موافق است. با تو صادق است. پاک است. بدترین نکته در ارتباط با غیبت معشوق، همین است. او حضور ندارد، و نمیتواند به خودش گند بزند.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
جای او را خیال میگیرد.
آدمیزادی در تخیل بنا میشود و با تو میخندد، حرف میزند، میماند. همهچیز بینقص رخ میدهد.
حتی او هم تو هستی و "او" واقعا در کار نیست.
به قولی از کیارستمی، تو سوال میکنی و تو جواب هم میدهی. تو برایش چای میریزی، مینشینی و آن چای را مینوشی. پس او در خیال تو، هماهنگ با انتظارِ تو رفتار میکند. موافق است. با تو صادق است. پاک است. بدترین نکته در ارتباط با غیبت معشوق، همین است. او حضور ندارد، و نمیتواند به خودش گند بزند.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
♥️
روز عشق را به کسی که «سوادِ عشقورزی» دارد تبریک میگویم. بدون توجه به اینکه الان معشوقِ کسی است یا نه.
قصهها و حکایتهای عاشقانهی ما، بهطور معمول، به مرحلهی اول عاشقی یعنی به «وصال» میپردازند. لابد دراماتیکتر است. همین «وصال» هم اغلب محقق نمیشود. فرهاد میمیرد، کَرَم به آسلی میرسد اما از طلسم بیخبر است و در روز عروسی آتش میگیرد و غیره. مرحلهی اول، یعنی آشنایی و تصاحب، موضوع اکثر عاشقانههای ماست و کمتر به مرحلهی «عشقورزی» رسیدیم. چنان سرگرم تصاحبیم، که وقتی به چنگ آمد، بازی تمام میشود. چالشی باقی نمیماند. زوال درست از لحظهی وصال آغاز میشود. ضعف عمدهی ما، مرحلهی نگهداری است. محافظت از عشق را نمیدانیم و برای همین، حتی بعید است عشق را فهمیده باشیم. نادر ابراهیمی میگفت عشق مثل جامِ بلور است و گهگاه باید آن را برق انداخت.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
روز عشق را به کسی که «سوادِ عشقورزی» دارد تبریک میگویم. بدون توجه به اینکه الان معشوقِ کسی است یا نه.
قصهها و حکایتهای عاشقانهی ما، بهطور معمول، به مرحلهی اول عاشقی یعنی به «وصال» میپردازند. لابد دراماتیکتر است. همین «وصال» هم اغلب محقق نمیشود. فرهاد میمیرد، کَرَم به آسلی میرسد اما از طلسم بیخبر است و در روز عروسی آتش میگیرد و غیره. مرحلهی اول، یعنی آشنایی و تصاحب، موضوع اکثر عاشقانههای ماست و کمتر به مرحلهی «عشقورزی» رسیدیم. چنان سرگرم تصاحبیم، که وقتی به چنگ آمد، بازی تمام میشود. چالشی باقی نمیماند. زوال درست از لحظهی وصال آغاز میشود. ضعف عمدهی ما، مرحلهی نگهداری است. محافظت از عشق را نمیدانیم و برای همین، حتی بعید است عشق را فهمیده باشیم. نادر ابراهیمی میگفت عشق مثل جامِ بلور است و گهگاه باید آن را برق انداخت.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
یه نوشته فوقالعاده از #معین_دهاز بخونین:
آدم از برهنه شدن خجالت میکشد. از اینکه جلوی آدمهای کوچه و خیابان برهنه باشد. ممکن است پیش کسی بتوانی برهنه شوی، او به تو امنیت بدهد، آرام باشی و خودت باشی، بی پوشش و بی نقاب؛ اما گاهی حتی در خلوت خودت، پیش خودت هم نمیتوانی بعضی افکارت را عريان کنی. فکرهای تاریک و موذی، عقدهها، زخمها. من میترسم به آنها فکر کنم. باید پوشیده بمانند. خجالت دارد.
شاید این هم یک تعریف برای خوشبختی است:
کسی را داشته باشی که اجازه دهد تاریکترین فکرهایت را برایش برهنه کنی، بیان کنی، و او همچنان بماند.
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
آدم از برهنه شدن خجالت میکشد. از اینکه جلوی آدمهای کوچه و خیابان برهنه باشد. ممکن است پیش کسی بتوانی برهنه شوی، او به تو امنیت بدهد، آرام باشی و خودت باشی، بی پوشش و بی نقاب؛ اما گاهی حتی در خلوت خودت، پیش خودت هم نمیتوانی بعضی افکارت را عريان کنی. فکرهای تاریک و موذی، عقدهها، زخمها. من میترسم به آنها فکر کنم. باید پوشیده بمانند. خجالت دارد.
شاید این هم یک تعریف برای خوشبختی است:
کسی را داشته باشی که اجازه دهد تاریکترین فکرهایت را برایش برهنه کنی، بیان کنی، و او همچنان بماند.
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
با تو تازه فهمیدم
که قدمزدن یعنی چه.
محله یعنی چه.
هوا یعنی چه.
با تو تازه فهمیدم
که روزِ خوب چگونه است،
خوب یعنی چه.
فهمیدم کجا ایستادهام.
چرا ایستادهام
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
که قدمزدن یعنی چه.
محله یعنی چه.
هوا یعنی چه.
با تو تازه فهمیدم
که روزِ خوب چگونه است،
خوب یعنی چه.
فهمیدم کجا ایستادهام.
چرا ایستادهام
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
تنها نگرانِ این بودم
که به جُستجوی تو
در دور ترین کوچه ی دنیا
به خانه ات برسم
و تو به جُستجویم رفته باشی
چه غم بار
وقتی نمی دانی
گُم کرده ای
یا گُم شده ای..
#معین_دهاز
🍂🤍
@asheghanehaye_fatima
که به جُستجوی تو
در دور ترین کوچه ی دنیا
به خانه ات برسم
و تو به جُستجویم رفته باشی
چه غم بار
وقتی نمی دانی
گُم کرده ای
یا گُم شده ای..
#معین_دهاز
🍂🤍
@asheghanehaye_fatima
هیچچیز به اندازهی ساده بودن، شیک نیست.
ساده بودن، آسان بودن نیست. خیلی هم دشوار است. تو بینقاب، بیپرده و راحت باشی و همزمان، قوی باشی و حسگرهایت هم کار کند. دور از تفرعن و تکبر، حرف بزنی. ساده بیایی، ساده بروی. سادگی، شفافیت است و ربطی به سادهلوحی و حماقت ندارد. سادگی در خود سکوتی دارد. آدم اگر پُر باشد، دلیلی برای پیچیده نشان دادن خود ندارد، دلیلی برای عوض کردن خود و نقابگرفتن ندارد. پیچیدگیهای ساختگی، همه از ضعف است. فیلسوفی گفته بود: آب را گلآلود میکنند تا عمیق به نظر برسد.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
ساده بودن، آسان بودن نیست. خیلی هم دشوار است. تو بینقاب، بیپرده و راحت باشی و همزمان، قوی باشی و حسگرهایت هم کار کند. دور از تفرعن و تکبر، حرف بزنی. ساده بیایی، ساده بروی. سادگی، شفافیت است و ربطی به سادهلوحی و حماقت ندارد. سادگی در خود سکوتی دارد. آدم اگر پُر باشد، دلیلی برای پیچیده نشان دادن خود ندارد، دلیلی برای عوض کردن خود و نقابگرفتن ندارد. پیچیدگیهای ساختگی، همه از ضعف است. فیلسوفی گفته بود: آب را گلآلود میکنند تا عمیق به نظر برسد.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
دردآورترین تعریف تنهایی مال #معین_دهاز هست، اونجا که میگه:
دلم گرفته
و روی شانههای خودم گریه میکنم….
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
دلم گرفته
و روی شانههای خودم گریه میکنم….
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
با آخرین کلمههایم
میگویم دوستت دارم
سر میچرخانی به جستجوی صدا
و مرا نمییابی
من تیکتاکِ ساعتِ بیعقربهام
حتی از یاد تو هم رفتهام
مثل جادهی خاکی
که زیر آسفالت مانده
چرا جادههای خاکی اسمی ندارند؟
چرا بر چند تُن آسفالت اسم میگذارند؟
سالها بعد
مرا با چه نامی صدا میزنی؟
آیا کلمهای خواهد ماند
که با آن "سلام" بسازی
"کجا بودی" بسازم؟
ای دوست، چگونه مرا خواهی یافت؟
من کلمهی دوردستم
از همه جا دورم
***
دیگر کلمهای ندارم
تا نشانی تازهام را با آن بنویسم
پستچی پشتِ در است
و تو هر چه میگردی
در را پیدا نمیکنی
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
میگویم دوستت دارم
سر میچرخانی به جستجوی صدا
و مرا نمییابی
من تیکتاکِ ساعتِ بیعقربهام
حتی از یاد تو هم رفتهام
مثل جادهی خاکی
که زیر آسفالت مانده
چرا جادههای خاکی اسمی ندارند؟
چرا بر چند تُن آسفالت اسم میگذارند؟
سالها بعد
مرا با چه نامی صدا میزنی؟
آیا کلمهای خواهد ماند
که با آن "سلام" بسازی
"کجا بودی" بسازم؟
ای دوست، چگونه مرا خواهی یافت؟
من کلمهی دوردستم
از همه جا دورم
***
دیگر کلمهای ندارم
تا نشانی تازهام را با آن بنویسم
پستچی پشتِ در است
و تو هر چه میگردی
در را پیدا نمیکنی
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
.
زمان گذشت؛
دریغا
برایِ بوسهها بهانه نداشتیم
برای آنهمه التیام، زَخم نداشتیم ...
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
زمان گذشت؛
دریغا
برایِ بوسهها بهانه نداشتیم
برای آنهمه التیام، زَخم نداشتیم ...
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
Dandelion Dance🎨
"رقص قاصدک"
خیرهام به قاصدک؛
این گیاه غریب،
که پس از مرگ به راه میافتد ..
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
"رقص قاصدک"
خیرهام به قاصدک؛
این گیاه غریب،
که پس از مرگ به راه میافتد ..
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
ㅤ
تو کتاب "نباید می ماندیم"
#معین_دهاز یه جا خیلی درست میگه:
"در زندگیم سختیهایی را تحمل کردم که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم.
حتى بعدها، باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم.
انسان خودش را نمی شناسد، خصوصا قدرتهایش را"
@asheghanehaye_fatima
تو کتاب "نباید می ماندیم"
#معین_دهاز یه جا خیلی درست میگه:
"در زندگیم سختیهایی را تحمل کردم که پیش از واقعه گمان نداشتم بتوانم.
حتى بعدها، باور نکردم که در آن ماجرا تاب آوردم.
انسان خودش را نمی شناسد، خصوصا قدرتهایش را"
@asheghanehaye_fatima
شمهای تو با من خوب بودند. دست تو مهربانی داشت. گفتم: بیا، حرفی دارم. خندیدی. خندهی تو پر از گُل بود.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
شاید هم بقول نيچه [در حکمت شادان] بهترین کار زیستن در "دامنهها" است. نه در پایین کوه و نه روی قله، بلکه خوبترین کار، بودن در ارتفاعاتِ متوسطه. نه اونقدر پایینی که لِه بشی و نه اونقدر بالایی که هوا بهت نرسه. آدم در "میانهها" هم از چیزهایی که داره لذت میبره و هم چیزهایی هست که هنوز نداره و باعث میشه "حرکت" کنه. خشنودی احتمالا به همین "حرکت" وابسته است.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
تنها نگران این بودم،
که به جستجوی تو،
در دورترین کوچهی دنیا به خانهات برسم،
و تو به جستوجویم رفته باشی.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
که به جستجوی تو،
در دورترین کوچهی دنیا به خانهات برسم،
و تو به جستوجویم رفته باشی.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
بلاگرهای "عشق و پارتنر" که از رابطهی عاشقانهشان "محتوای روزمره" تولید میکنند بلای جان مردماند. توصیهام این است که هرجا این جماعت "شاد، خوشبخت، عاشقپیشه و شیک" را دیدید، فرار کنید.
حواسشان هست که دست روی حسرتها و نداشتهها بگذارند. فرمول ثابت است. اصلا وجه مشترک اکثر بلاگرها همین است: تمرکز روی محرومیتها، رویاها و فقدانهای مخاطب. به این صورت که "ببین من حتی غذا پختنم هم شیک، رویایی و زیباست. زیر سایهی معشوقِ امن و همیشگی خودم هستم. این پرتوی آفتاب رو ببین که چطور روی میز و قابلمه افتاده. ببین ما چقدر همدیگه رو دوست داریم. حین آشپزی میخندیم و میرقصیم و..."
مخاطب این تصویرِ طراحیشده، قلابی و فریبکارانه را میبيند و باور میکند، فوراً با تبر سراغ واقعیتِ زندگی خودش میرود: "پس چرا غذا پختن من شیک نیست. چرا پرتوی نور نمیاد و چرا پارتنرم موقع آشپزی منو بغل نکرد و نرقصید و چرا جلوی دوربین نمیاد و چرا..."
شما قاتلِ زندگیتان را لایک میکنید. مدام برای مقایسه تحریک میشوید و تقریبا همیشه در این مقایسه شکست میخورید و چیزهایی در شما فرو میریزد. بهقول کامو: "منشأ تمام رنجهای بشر قیاس است". گمان نمیکنم حتی آگاهی از "ساختگی بودن و گزینشی بودن محتوا" بتواند جلوی تاثیرش را بگیرد. تا وقتی در فضای این پیجها نفس میکشید، آلودهاش خواهید شد. چنین بلاگری [که البته مانع آزادیاش نیستم] فعالیتی مضر و بیمارکننده دارد، که با منجنیقش هر روز مشغول سنگپرانی به زندگی و روان شماست.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima
حواسشان هست که دست روی حسرتها و نداشتهها بگذارند. فرمول ثابت است. اصلا وجه مشترک اکثر بلاگرها همین است: تمرکز روی محرومیتها، رویاها و فقدانهای مخاطب. به این صورت که "ببین من حتی غذا پختنم هم شیک، رویایی و زیباست. زیر سایهی معشوقِ امن و همیشگی خودم هستم. این پرتوی آفتاب رو ببین که چطور روی میز و قابلمه افتاده. ببین ما چقدر همدیگه رو دوست داریم. حین آشپزی میخندیم و میرقصیم و..."
مخاطب این تصویرِ طراحیشده، قلابی و فریبکارانه را میبيند و باور میکند، فوراً با تبر سراغ واقعیتِ زندگی خودش میرود: "پس چرا غذا پختن من شیک نیست. چرا پرتوی نور نمیاد و چرا پارتنرم موقع آشپزی منو بغل نکرد و نرقصید و چرا جلوی دوربین نمیاد و چرا..."
شما قاتلِ زندگیتان را لایک میکنید. مدام برای مقایسه تحریک میشوید و تقریبا همیشه در این مقایسه شکست میخورید و چیزهایی در شما فرو میریزد. بهقول کامو: "منشأ تمام رنجهای بشر قیاس است". گمان نمیکنم حتی آگاهی از "ساختگی بودن و گزینشی بودن محتوا" بتواند جلوی تاثیرش را بگیرد. تا وقتی در فضای این پیجها نفس میکشید، آلودهاش خواهید شد. چنین بلاگری [که البته مانع آزادیاش نیستم] فعالیتی مضر و بیمارکننده دارد، که با منجنیقش هر روز مشغول سنگپرانی به زندگی و روان شماست.
#معین_دهاز
@asheghanehaye_fatima