از یک جایی به بعد
دیگه دوس نداری هیچکس رو
به خلوتت راه بدی !
حتی اگه تنهایی کلافت کرده باشه ...
از یه جایی به بعد
وقتی کسی بهت میگه دوست دارم !
لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری ...
از یه جایی به بعد
فقط یه حس داری !
حسِ بی تفاوتی ...
نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی
و نه از دوست نداشتن ها ، ناراحت
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
دیگه دوس نداری هیچکس رو
به خلوتت راه بدی !
حتی اگه تنهایی کلافت کرده باشه ...
از یه جایی به بعد
وقتی کسی بهت میگه دوست دارم !
لبخند میزنی و ازش فاصله میگیری ...
از یه جایی به بعد
فقط یه حس داری !
حسِ بی تفاوتی ...
نه از دوست داشتن ها خوشحال میشی
و نه از دوست نداشتن ها ، ناراحت
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
مثل فیلمی هستم که نگاهش میکنی تا بلکه خوابت ببرد
صدایش را خاموش میکنی
و تصویرش را برای خسته شدن چشمهایت نگاه میکنی
از من چیزی نمیفهمی
جز اینکه خودت آرام شوی و بخوابی.
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
صدایش را خاموش میکنی
و تصویرش را برای خسته شدن چشمهایت نگاه میکنی
از من چیزی نمیفهمی
جز اینکه خودت آرام شوی و بخوابی.
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
مثل آدمی شدهام که آتش گرفته،
اگر بایستد،
میسوزد،
اگر بدود،
بیشتر میسوزد.
@asheghanehaye_fatima
#علیرضا_روشن
اگر بایستد،
میسوزد،
اگر بدود،
بیشتر میسوزد.
@asheghanehaye_fatima
#علیرضا_روشن
به آغوش تعبیر نکن شاخه،
پرنده
پنجه بر تو حلقه میکند
که نیفتد
برایِ عشق
عاشق کافی است ..
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
پرنده
پنجه بر تو حلقه میکند
که نیفتد
برایِ عشق
عاشق کافی است ..
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
.
منم درختی که برگهایش را ریخت
تا تو ماه را از میان شاخههایش
تماشا کنی
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
منم درختی که برگهایش را ریخت
تا تو ماه را از میان شاخههایش
تماشا کنی
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
کندو نیستی
تا موم ِ نگاهت را عسل بگیرم
از شهد ِ زنبور ِ کوهستان ِ ترانههایم
کُندُر نیز نه
تا معبد ِ شعرم را
از عنبر ِ تحدب ِ مشرقی ِ چشمهای ِ تو خوشبو کنم
نه
تو مژگانت سیهسوارانِ صدهزار قبیلهی ِ وحشیست
شب
از صحرای ِ گندمرنگ ِ بخت ِ تو
ای پریروی ترکمنی
هزار شیرین ِ شبدیز سوار
نعلینهاشان از خزر
عنان ِ اسبهاشان در دست ِ باد
بر برهوت ِ من فرود آمدند
ایشان را تن پوش
پاییز ِ میلک بود
به دستیشان سُرمه و سرما
به دیگر دست
سرود ِ سرنوشت ِ تو
- نوشته بر طوماری از غان و از افرا -
بر من
با صوتی که آرامش ِ آبشاری ِ ریزش ِ چای در فنجان بود
این گونه خواندند:
دخترکی هست
تبار او از پاییز
نسبش سایهی ِ درخت ِ تادانه
زادگاه وی گردنههای ِ مه است
خانهاش در بلور ِ قندیل
دخترک را چشم
مفرغ ِ صخرههای ِ اساطیریست
و بلندای ِ گردنش
دریاچهی دو قوی ِ بی قرار
چشم در چشم ِ به رنگ ِ برگ ِ خزانش
با آن مصری مو این گونه بگو:
«طالعت آفتاب است
اما
در سرزمین تو
خورشید را شلاق میزنند»
او را بگو:
«لیلی ِ معرب ِ چشمت را دور باد
باردار ِ اشکها و باران شدن
با این همه زنهار
ای شیرین باستانی
که بخت لیلی
– در آن دیار که تو زادی –
ابن سلام است
و سهم ِ مجنون
کنده و زنجیر»
شیرینهای ِ مغموم ِ من این بگفتند
و قطره قطره
بی سرمهای که بر چشم کشیده باشند
به سرمای خاک فرو چکیدند
تا موطن ما
- همچنان -
گورستان اشکها باشد.
#علیرضا_روشن
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
تا موم ِ نگاهت را عسل بگیرم
از شهد ِ زنبور ِ کوهستان ِ ترانههایم
کُندُر نیز نه
تا معبد ِ شعرم را
از عنبر ِ تحدب ِ مشرقی ِ چشمهای ِ تو خوشبو کنم
نه
تو مژگانت سیهسوارانِ صدهزار قبیلهی ِ وحشیست
شب
از صحرای ِ گندمرنگ ِ بخت ِ تو
ای پریروی ترکمنی
هزار شیرین ِ شبدیز سوار
نعلینهاشان از خزر
عنان ِ اسبهاشان در دست ِ باد
بر برهوت ِ من فرود آمدند
ایشان را تن پوش
پاییز ِ میلک بود
به دستیشان سُرمه و سرما
به دیگر دست
سرود ِ سرنوشت ِ تو
- نوشته بر طوماری از غان و از افرا -
بر من
با صوتی که آرامش ِ آبشاری ِ ریزش ِ چای در فنجان بود
این گونه خواندند:
دخترکی هست
تبار او از پاییز
نسبش سایهی ِ درخت ِ تادانه
زادگاه وی گردنههای ِ مه است
خانهاش در بلور ِ قندیل
دخترک را چشم
مفرغ ِ صخرههای ِ اساطیریست
و بلندای ِ گردنش
دریاچهی دو قوی ِ بی قرار
چشم در چشم ِ به رنگ ِ برگ ِ خزانش
با آن مصری مو این گونه بگو:
«طالعت آفتاب است
اما
در سرزمین تو
خورشید را شلاق میزنند»
او را بگو:
«لیلی ِ معرب ِ چشمت را دور باد
باردار ِ اشکها و باران شدن
با این همه زنهار
ای شیرین باستانی
که بخت لیلی
– در آن دیار که تو زادی –
ابن سلام است
و سهم ِ مجنون
کنده و زنجیر»
شیرینهای ِ مغموم ِ من این بگفتند
و قطره قطره
بی سرمهای که بر چشم کشیده باشند
به سرمای خاک فرو چکیدند
تا موطن ما
- همچنان -
گورستان اشکها باشد.
#علیرضا_روشن
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
منم درختی که
برگ هایش را ریخت تا
تو ،
ماه را از میان شاخه هایش
تماشا کنی ...
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
برگ هایش را ریخت تا
تو ،
ماه را از میان شاخه هایش
تماشا کنی ...
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
به سيم خاردار مىمانم
بر نوار مرزی !
بسياری كسان از من گذشته اند
برای به ديگرى رسيدن
يا شايد برای آينده ای بهتر.
من به هيچ سرزمينى تعلق ندارم
سيم خاردار مرزی هستم
آن سويم و اين سويم
هر كه هست
به طرف ديگر من مىنگرد
نه به من...!!!!
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
به سيم خاردار مىمانم
بر نوار مرزی !
بسياری كسان از من گذشته اند
برای به ديگرى رسيدن
يا شايد برای آينده ای بهتر.
من به هيچ سرزمينى تعلق ندارم
سيم خاردار مرزی هستم
آن سويم و اين سويم
هر كه هست
به طرف ديگر من مىنگرد
نه به من...!!!!
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
من نیامده ام با تو باشم
من آمده ام تو باشم
هیزم آتش نمی گیرد
آتش می شود
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
من آمده ام تو باشم
هیزم آتش نمی گیرد
آتش می شود
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
.
من نیامدهام با تو باشم؛
من آمدهام تو باشم!
هیزم آتش نمیگیرد؛
آتش میشود...!!
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
من نیامدهام با تو باشم؛
من آمدهام تو باشم!
هیزم آتش نمیگیرد؛
آتش میشود...!!
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
مثل آدمی شدهام که آتش گرفته،
اگر بایستد، میسوزد
اگر بدود، بیشتر میسوزد.
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
اگر بایستد، میسوزد
اگر بدود، بیشتر میسوزد.
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
من نیامدهام با تو باشم،
من آمدهام تو باشم.
هیزم آتش نمیگیرد
آتش میشود..
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
من آمدهام تو باشم.
هیزم آتش نمیگیرد
آتش میشود..
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
.
اندوهگین نباش سرزمین من!
در شکافِ زخمهای تو
بذر گل کاشتهام.
تو روزی،
سراسر گلستان خواهی شد.
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
اندوهگین نباش سرزمین من!
در شکافِ زخمهای تو
بذر گل کاشتهام.
تو روزی،
سراسر گلستان خواهی شد.
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
.
من نیامدهام با تو باشم،
من آمدهام تو باشم.
هیزم آتش نمیگیرد
آتش میشود..
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
من نیامدهام با تو باشم،
من آمدهام تو باشم.
هیزم آتش نمیگیرد
آتش میشود..
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
.
منم درختی ...
که برگهایش را ریخت
تا تو ماه را از میان شاخههایش
تماشا کنی
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima
منم درختی ...
که برگهایش را ریخت
تا تو ماه را از میان شاخههایش
تماشا کنی
#علیرضا_روشن
@asheghanehaye_fatima