مثل دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوستاش داشتم
اما بارها میان نوازشهای من
همچون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوت فلزی رٶیاهایاش درد کشیدم.
○●شاعر: #ریچارد_براتیگان |Richard Brautigan| آمریکا، ۱۹۸۴-۱۹۳۵ |
○●برگردان: #مهلا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوستاش داشتم
اما بارها میان نوازشهای من
همچون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوت فلزی رٶیاهایاش درد کشیدم.
○●شاعر: #ریچارد_براتیگان |Richard Brautigan| آمریکا، ۱۹۸۴-۱۹۳۵ |
○●برگردان: #مهلا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
مثل دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوستاش داشتم
اما بارها میان نوازشهای من
همچون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوت فلزی رٶیاهایاش درد کشیدم.
■●شاعر: #ریچارد_براتیگان |Richard Brautigan| آمریکا، ۱۹۸۴-۱۹۳۵ |
■●برگردان: #مهلا_ابراهیمی
مثل دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوستاش داشتم
اما بارها میان نوازشهای من
همچون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوت فلزی رٶیاهایاش درد کشیدم.
■●شاعر: #ریچارد_براتیگان |Richard Brautigan| آمریکا، ۱۹۸۴-۱۹۳۵ |
■●برگردان: #مهلا_ابراهیمی
.
مثلِ دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوست اش داشتم
اما بارها میانِ نوازشهای من
هم چون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوتِ فلزی رویاهایش
درد کشیدم.
#ریچارد_براتیگان (آمریکا)
مترجم: #مهلا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima
مثلِ دری که بر پاشنهی فراموشی میچرخد
به آرامی از نظر محو شد
و او زنی بود که دوست اش داشتم
اما بارها میانِ نوازشهای من
هم چون گوزنی مکانیکی به خواب رفت
و من در سکوتِ فلزی رویاهایش
درد کشیدم.
#ریچارد_براتیگان (آمریکا)
مترجم: #مهلا_ابراهیمی
@asheghanehaye_fatima