عاشقانه های فاطیما
784 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
💜
#نامه_شب_دهم :

سلام.
امشب دهمین شبی است که دارم برای تو نامه می‌نویسم. برای تو که شش ماه و ده روز است نیستی. نامه می‌نویسم و به هیچ مقصدی ارسال نمی‌کنم و حتی نمی‌دانم هنوز به من فکر می‌کنی یا نه!
خیلی غم‌انگیز است برای کسی نامه بنویسی که نمی‌خواند. نه؟ انگار که با دیوار حرف بزنی و انتظار داشته باشی پاسخت را بدهد. دارم با دیوار حرف می‌زنم و گاهی منتظرم مرا در آغوش بگیرد و بگوید "اشکالی ندارد، خواب بد می‌دیدی. تنهایی تمام شد!"
ته دلم امید دارم که این نامه‌ را یک روز می‌خوانی. ته دلم امیدوارم فراموشم نکرده باشی. امیدوارم هیچ‌وقت هیچ‌کس را اندازه‌ی من دوست نداشته باشی. کاش خاطراتی که با من داری با کس دیگری تجربه نکنی. آن‌طور که با من حرف می‌زدی با کس دیگری حرف نزنی. آن‌طور که بغلم می‌کردی دیگری را......
آخ. گاهی بعضی فکر‌ها، غمی است که مثل خنجر در سرمای یک شب برفی تا استخوانت فرو می‌رود. کاری از دستم برنمی‌آید. انسان به امید زنده است.
.
اگر یک روز این نامه‌هارا خواندی و از خودت پرسیدی چرا برای تو که نبودی می‌نوشتم، بدان همیشه دلم می‌خواست با تو همانطور حرف بزنم که با خودم حرف می‌زنم. دلم می‌خواست هرچه در مغزم می‌شنوم با تو مرور کنم. کاش میشد از عمیق‌ترین لایه‌های قلبم خبر داشته باشی. آدم باید در زندگی‌اش یک نفر را داشته باشد که راجع به همه‌چیز با او همانطور گفت‌و‌گو کند که با خودش حرف می‌زند. می‌خواستم آن یک نفر در زندگی من تو باشی. فکر می‌کنم این یکی از قله‌هایی است که در دوست داشتن باید فتح می‌کردیم. کاش آن روزهای آخر باهم بیشتر حرف زده بودیم...
@
تو از خودت بگو؟ حالت چطور است؟ کجایی؟ بدون من چکار می‌کنی؟ شش ماه و ده روز گذشته است، برای تو اوضاع آرام‌تر شده یا نه؟ از ته قلبم دلم می‌خواهد برای من دلتنگ‌ترین باشی، حتی دلتنگ تر از من، ولی  هیچ دلم نمی‌خواهد رنج بکشی. می‌فهمی چه می‌گویم؟ تناقض عجیبی است!
من برای پنجمین بار رمان "در جستجوی زمان از دست رفته" را نیمه کاره رها کردم و به جای آن "بر باد رفته" را شروع کردم. در این لحظه فکر می‌کنم اگر بخواهم برای عشقی که به تو داشتم و زندگی‌ام که در انتظار می‌گذرد اسمی بگذارم، نام همین دو کتابی که گفتم مناسب باشد.
.
نوشتن حالم را خوب می‌کند. همه‌ی حرف‌هایی که در این سال‌ها نگفتم، حالا می‌توانم بنویسم و فکر کنم سرانجام تو یک روز می‌خوانی و می‌فهمی.
شاید آن روز بدانی قلب‌های شکسته هرچقدر که تیز و بُرَنده باشند، همانقدر هم  تشنه‌ی محبت هستند. محبوبم اگر می‌دانستی انقدر منتظرت هستم، باز هم می‌توانستی بازنگردی؟
جایی نوشته بود رابطه‌ای که مرد عاشق‌تر باشد هیچ‌وقت تمام نمی‌شود، چون همیشه می‌تواند قلب زن را نرم کند و حس امنیت و دوست داشته شدن را هدیه بدهد. مگر زن‌ها چه چیز دیگری می‌خواهند؟
حالا می‌توانی بگویی چرا این رابطه این‌طور از وسط دو تکه شده؟
.
من صبورم و آنقدر این نامه‌هارا ادامه می‌دهم که یا تمام شود یا تمام شوم. این روزها زیاد فکر می‌کنم که حالا خستگی و غم‌هایت را چطور کمرنگ می‌کنی؟ با چه کسی حرف می‌زنی؟ چطور آرام میشوی؟
جمال ثریا شعری دارد که می‌گوید "غمگینت خواهند کرد، بسیار هم غمگین، آن زمان است که مرا به‌خاطر خواهی آورد..."
.
محبوبم، شش ماه و ده روز گذشته، مرا به خاطر می‌آوری؟

#این_نامه_را_یک_روز_می‌خوانی
قربانت
شب بخیر
.
#نامه_شب_دهم
#اهورا_فروزان
💜
@asheghanehaye_fatima