عاشقانه های فاطیما
781 subscribers
21K photos
6.4K videos
276 files
2.93K links
منتخب بهترین اشعار عاشقانه دنیا
عشق
گلایه
دلتنگی
اعتراض
________________
و در پایان
آنچه که درباره‌ی خودم
می‌توانم بگویم
این است:
من شعری عاشقانه‌ام
در جسمِ یک زن.
الکساندرا واسیلیو

نام مرا بنویسید
پای تمام بیانیه‌هایی که
لبخند و بوسه را آزاد می‌خواهند..
Download Telegram
و شب را دوست می‌دارم
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع می‌کند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
و شب را دوست می‌دارم
از آن رو که آدم هایش بی نقابند...
دیگر خبری از لبخندهای مصلحتی و آدمک های قوی و قهرمان های بی عیب و نقصِ روز نیست!
شب که طلوع می‌کند
بشر
- این اندکِ فراوان رنج کشیده -
فارغ از غرورِ همیشه اش برای آنچه که هست و نیست،
در فراسوی کوششی بیهوده برای حفظ استقامتِ شکننده اش در برابر رنج های ناتمام،
آزاد است که خودش باشد؛
سراسر بغض،
خسته،
مملو از امیدهای به یاس نشسته،
دلتنگ،
دلتنگ،
و دلتنگ...

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima

تو ماهِ شب های منی ای عشق!
دورِ تو می‌گردد جهانِ من...



#طاهره_اباذری_هریس
.


آغوشِ تو خانه ی من است...
و استواریِ شانه هایت وطنم!
تفاوتی ندارد کجای این جهان ایستاده باشم،
فرقی نمی کند چقدر دور باشم از تو...
در نهایت
خیال برگشتن به خانه است
که آدم ها را
در غربت زنده نگه می دارد!





#طاهره_اباذری_هریس
#شما_فرستادید


@asheghanehaye_fatima
مامان هیچوقت لباس عروس نپوشیده بود،
حتی روز عروسیش!
یعنی عمه کوچیکه م نذاشته بود که بپوشه، گفته بود ما مادرمون مریضه و جا واسه این تشریفات نداریم فعلا و با همین بهونه ی الکی، یه عمر حسرت رخت سفیدِ عروس پوشیدنو گذاشته بود به دلِ مادرِ تازه عروسِ من!
بچه تر که بودم، موقع بافتن موهام برام از اون موقعا می گفت که حتی نذاشته بودن بره آرایشگاه و براش مشاطه گر آورده بودن خونه...
دست می کشید توی موهامو با خنده تعریف می کرد که چقدر دلش می‌خواسته روز عروسیش موهاشو شینیون کنه و تاج عروس بذاره، اما مشاطه‌گر پیر و اختصاصی خانواده ی پدری بلد نبوده و کلی با اتوی موی قدیمی کف سرشو سوزونده بوده تا موهای موج دارشو فرتر کنه!
یه وقتایی که به شوخی می گفتم مامان بذار از نو برای تو و بابا یه عروسیِ مفصل بگیریم که لباس عروس و شینیون و تاج عروس و آرایشگاه و کلی مهمون و بزن بکوبم داشته باشه، می خندید و می گفت:
دیگه خیلی دیره!
می‌گفت:
توی زندگیِ هر آدمی یه حسرتای کوچیکی هستن که هیچ‌وقت از یاد نمیرن، هیچ‌وقت آتیششون توی دل آدم خاموش نمیشه، دردشون فراموش نمیشه، تا ابد حسرت می‌مونن...
می گفت:
درسته الان دیگه اون جوون ۱۸ ساله نیستم که واسه یه لباس سفید اون‌قدر ذوق و شوق داشته باشم و برام مهم باشه اما بعد این همه سال، بار حسرتِ اون یه روز رو دوشِ دلمه هنوز!
می‌گفت:
بعضی حسرتا شاید خیلی کوچیک و سطحی به نظر بیان،
اما اندازه ی یه اقیانوس عمیقن،
غرق می کنن آدمو!
راستشو بخوای این روزا بیشتر فکر می کنم به مامان و حسرتاش،
به عمه ی کوچیکم و کاراش،
به خودم،
به تو،
به حسرتای کوچیکی که تا ابد به دلم می‌مونن،
به حسرتای کوچیکی که خیلی بزرگن...
مثل جانم شنیدن از لبات،
مثل ترکیب اسمم با صدات،
مثلِ‌‌‌..‌.
مثلِ گرفتن دستات!

#طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima
وُسعم که به داشتنت نرسید...
خیالَت را دودستی چسبیده ام!

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
سهم من نیستی
و من این روزها
به اندازه ی تمامِ دلبرانه های این شهر لعنتی
آشوبم
کسی چه می‌داند
کدام لبخند بی رحمی
خیالِ داشتن تو را هم
از من خواهد گرفت؟!

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
مثل خیابان‌هاے باران خورده‌ے پاییز
وقتی ڪه هستـــی
حال و احوال دلم خوب است...
#طاهره_اباذری_هریس



@asheghanehaye_fatima
عاشق شدن یعنی همین مجبور بودن ها!
بی دام و بی دانه دچارِ تور بودن ها!

این روزها با گریه همزادم بدونِ شرم...
ربطی ندارد عشق با مغرور بودن ها!‌

از آسمانم رفته‌ای ای ماه! بیهوده ست...
بعد از تو دنبالِ امید و نور بودن ها!

یعقوب می‌داند که وقتی یوسفت رفته...
دیگر شرف دارد به دیدن کور بودن ها!

بعد از تو، بی تو، زنده ماندن‌های من یعنی...
عمری به اسم زندگی در گور بودن ها!

تو نیستی و می‌کُشد من را شبی آخر...
این دور بودن، دور بودن، دور بودن ها!

#طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima
می‌گفت:
پر از خاصیته عشق؛
پر از فایده ست...
مثلا قدرت تمرکزو می‌بره بالا!
یهو به خودت میای
می‌بینی مرکزِ همه ی تمرکز
و توجهت شده یه نفر!
چپ میری اونه،
راست میری اون...
چشمت جز اونو نمی‌بینه،
گوشت جز اونو نمی‌شنوه.
نه دلت جز اونو می‌خواد،
نه عقلت
جز اونو تایید می‌کنه...
اونقدری که یه روز
به خودت میای می‌بینی
جز اون کسی نیست اصلا!
می‌گفت:
پر از خاصیته عشق؛
پر از فایده ست...
مثلا
قدرت تمرکزتو می‌بره بالا!
همه ی هوش و حواستو
جمع می‌کنه
رو یه نفر؛
که غیر از این اگه باشه،
دیگه عشق نیست
اون عشق!🔐💙

👤 #طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima
مثلا بغلم کنی و کنار گوشم آهسته بگویی:
بیخیالِ تقویم ها نازخاتونم!
دامن گلدارت را که بپوشی بهار می شود...
روسریِ‌ آبیت را که سر کنی، بهارتر!
مثلا سر روی شانه ات بگذارم و با ناز بگویم:
فروردین و مهر و اسفندش چه فرقی دارد وقتی بهار آغوش شماست!
اصلا به رفت و آمدِ این فصل ها اعتباری نیست، بهار خودِ خودِ شمایی حضرت دلبر!
مثلا یک عمر بهارم باشی ..
مثلا چهارفصل بهارت باشم ..

#طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima
عشق
مثل پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
به خیالت هیشکی نمی‌فهمه، اما بوی خنکِ پرتقالیش می‌پیچه همه جا و عالمو پر می‌کنه از عطرِ عاشقی و لبخند.‌
عشق
مثلِ پرتقال پوست کندنای یواشکی، زیرِ نیمکتای کلاس اول دبستانه...
خودشم که نمونه، خاطره ی بوی پرتقال و بهشتش، تا ابد یادگاری می‌مونه توی حافظه ی دستات!

#طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima
.

گفتی شبت بخیر و برایت مهم نبود...
خیری نمانده در شب و روزم بدون تو!

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
آن گونه میخواهم تورا، دنیا حسادت می کند
دل بسته ی امروزم و فردا حسادت می کند

یک قطره از عشق تورا آن سان به جانم میخرم...
باران و اقیانوس و رود، دریا حسادت می کند

زیبا و زشت و خوب و بد فرقی ندارد چون تویی
دل خوش به کابوسِ توام، رویا حسادت می کند

سیب فریبم را بچین از شاخه ی لب های من
تو آدم من شو ببین حوا حسادت می کند

آخر چجوری می شود در حسرت لمست نمرد
وقتی به هرم دست تو گرما حسادت می کند

عشقم اساطیری شده آنگونه که حتی به تو...
رامین و ویس و وامق و عذرا حسادت می کند

تا ماهتاب من شدی دیوانگی های مرا‌...
هر آدم زنجیری و شیدا حسادت می کند

آنقدر می خواهم تورا گاهی خودم حتی به تو...
آنگونه که گاهی به تو دنیا حسادت می کند

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
همه ی ما
گاهی نیاز داریم بدانیم کسی هست
که در دور دست ها
جایی میان خلوتِ عاشقانه ی بی تکلیفش
به ما می اندیشد و دوستمان دارد
فرقی نمی کند چقدر دور
چقدر دست نیافتنی
چقدر محال
دوست داشتن و دوست داشته شدن
-همین حواشی پررنگ تر از متن-
حتی اگر دور از دسترس هم باشد،
آدم را دلگرم می کنند برای ادامه دادن،
برای بودن،
برای زیستن...
و این قدرت عشق است!


#طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima
علت خاصی نمی خواهد،
نیازی به باران و غروب جمعه هم نیست،
زود به زود و بی دلیل می گیرد...
دلی که گیرِ کسی باشد!

#طاهره_اباذری_هریس

@asheghanehaye_fatima
.

شب قضیه اش فرق می کند
شب ها زیر سقف خانه های شهر
نه اثری از تظاهر می ماند و نه ردی از خنده های دروغین،
شب ها
آدم ها می مانند و تلخی حقیقت،
آدم ها می مانند و تنهایی و اشک و تاریکی و سکوت،
و یک دلتنگی بی انتها...
برای همه ی آنهایی که باید باشند،
اما نیستند!

#طاهره_اباذری_هریس
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‍‌‍‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‍‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
@asheghanehaye_fatima
.


نوشت:
- چه رنگی دوست داری راستی؟!
خواستم بنویسم آبی ولی یاد پیراهنای خاکستری و طوسیش افتادم که خیلی بهش میان، فکرم رفت پیش قهوه ای خوش رنگِ چشماش، شبِ موهاش، دل آبیِ دریاش، سبزی لبخندش، عسل شیرین لباش، طعم پرتقالی صداش،
یک رنگیش،
حجب و حیاش...
با تردید نوشتم:
+ نمی دونم!
شکلک تعجب فرستاد
- مگه میشه؟!
نوشتم ولی نفرستادم
+ اگه دلبر تو باشی،
آره دورت بگردم...
اینم میشه!


#طاهره_اباذری_هریس


@asheghanehaye_fatima