دو فنجان چای با من، قند با تو
نگـــاه از من، کمی لبخنـــد با تو
به من زل میزنی بیرحـم و زیبـا
نفسهــــایم میــــاید بنـــــد با تو
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
نگـــاه از من، کمی لبخنـــد با تو
به من زل میزنی بیرحـم و زیبـا
نفسهــــایم میــــاید بنـــــد با تو
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
@asheghanehaye_fatima
..
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده
او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده
دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده
آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده
خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده
غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده
این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده
مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده
بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده
یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده
#شهراد_ميدرى
..
آهسته تر او را ببوس، این یارِ من بوده
این دلبرِ آزرده دل، دلدارِ من بوده
او را نگیر این قدر بینِ بازوانت تنگ
آغوشِ او دلتنگیِ هربارِ من بوده
دست از انارِ نوبرش بردار، دلخونم
پرچینِ باغش دسترنجِ خارِ من بوده
آرامتر بیرحم! پلکش را بهم بگذار
این چشمها در حسرتِ دیدارِ من بوده
خسته ست میخاهد بخابد، راحتش بگذار
با گریه هر شب تا سحر بیدارِ من بوده
غرقِ نگاهِ شرمگینش میشوی تا کی؟
این خوشخرام، آهویِ کج رفتارِ من بوده
این ساقه تُردِ خوشه زرینِ طلا گیسو
رقصِ نسیمِ صبحِ گندمزارِ من بوده
مثلِ تو مغرور است، چون او را بغل کرده
قابی که عمری سینه یِ دیوارِ من بوده
بر خود نناز از این که آوردی بدست او را
اینها همه از بختِ نکبت بارِ من بوده
یک روز با این شعر می بندم به رگبارت
تا او بفهمد این "تلافی" کارِ من بوده
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
نمکین هستی و قندی، نه به این و نه به آنت
نه به دریاچه یِ قم، نه به گزِ نصفِ جهانت
شده آیینه حسودت که چنین ناز و قشنگی
حق بده قرصِ قمر اینهمه باشم نگرانت
چشم بادامی و آویزه یِ گوش ات شده گردو
مویِ تو فندقی و پسته شکرخندِ دهانت
جعبه آرایشی از عشوه و لبخند طلب کن
تا بگوید چه میاید رژِ قرمز به لبانت
گُلِ رویِ تو و مویِ تو و بویِ تو بنازم
شده پروانه به پروانه عجب رقص کنانت
برف پیراهنِ شال ابریِ گُل دامنه یِ مه!
ای فدایِ قد و بالایِ سهند و سبلانت
دشتی از خوشخط وخالان،مژه برگشته غزالان
صفی از سرمه کشیده همگی چشم چرانت
بوسه دادی به من از دور و همه شهر خبر شد
وای از دستِ نسیمی که شده نامه رسانت
عشق یعنی چه به آواز بهار و به شکفتن
دلخوشم با تو و با خش خش تصنیف خزانت
باز نقاشیِ من با کلماتم غزلی شد
تا نگویی پس از این از هنرِ فرشچیانت
#شهراد_ميدرى
نمکین هستی و قندی، نه به این و نه به آنت
نه به دریاچه یِ قم، نه به گزِ نصفِ جهانت
شده آیینه حسودت که چنین ناز و قشنگی
حق بده قرصِ قمر اینهمه باشم نگرانت
چشم بادامی و آویزه یِ گوش ات شده گردو
مویِ تو فندقی و پسته شکرخندِ دهانت
جعبه آرایشی از عشوه و لبخند طلب کن
تا بگوید چه میاید رژِ قرمز به لبانت
گُلِ رویِ تو و مویِ تو و بویِ تو بنازم
شده پروانه به پروانه عجب رقص کنانت
برف پیراهنِ شال ابریِ گُل دامنه یِ مه!
ای فدایِ قد و بالایِ سهند و سبلانت
دشتی از خوشخط وخالان،مژه برگشته غزالان
صفی از سرمه کشیده همگی چشم چرانت
بوسه دادی به من از دور و همه شهر خبر شد
وای از دستِ نسیمی که شده نامه رسانت
عشق یعنی چه به آواز بهار و به شکفتن
دلخوشم با تو و با خش خش تصنیف خزانت
باز نقاشیِ من با کلماتم غزلی شد
تا نگویی پس از این از هنرِ فرشچیانت
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
صدای خسته ی تاریم تا صبح
دو فنجان چای و سیگاریم تا صبح
بهم بگذار پلک، آسوده خاطر
من و یاد تو بیداریم تا صبح
#شهراد_ميدرى
صدای خسته ی تاریم تا صبح
دو فنجان چای و سیگاریم تا صبح
بهم بگذار پلک، آسوده خاطر
من و یاد تو بیداریم تا صبح
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
به پایان میرسد این برف و بوران هم
سرانجام این زمستان هم
پس از این زمهریر شوم
دوباره سبزه میروید
دوباره میشود روشن
اجاق غنچه ی سوری
قناری میدمد در لکنت گلهای شیپوری
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
دوباره چلچلی ها باز می آیند
چکاوک های خوش چامه پر از آواز می آیند
به دور نرده، پیچکها
به رقص و ساز می آیند
شکوفا میشود از نو، امید از نغمه ی تیهو
به روی شاخه های خشک زردآلو
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
دوباره پنجره وا میکند آغوش خود بر نور
دوباره میشوی مسرور
غزل میروید از خاکت
جوانه میزند نت های باران خورده ی سنتور
دوباره از میان صفحه ی فیروزه ای حوض
صدای تیک و تاک ساعت فواره می آید
تحمل کن اگرچه مثل من دلخون و غمگینی
اگرچه داغدار غنچه های پرپری اما
به پایان میرسد این فصل ویرانگر
همین فردا و پس فردا
شکوفه میزند خورشید
میان هفت سین عید
و تو سرشار فروردین
هوای نوبهار آرزو را جشن میگیری
#شهراد_ميدرى
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
به پایان میرسد این برف و بوران هم
سرانجام این زمستان هم
پس از این زمهریر شوم
دوباره سبزه میروید
دوباره میشود روشن
اجاق غنچه ی سوری
قناری میدمد در لکنت گلهای شیپوری
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
دوباره چلچلی ها باز می آیند
چکاوک های خوش چامه پر از آواز می آیند
به دور نرده، پیچکها
به رقص و ساز می آیند
شکوفا میشود از نو، امید از نغمه ی تیهو
به روی شاخه های خشک زردآلو
خیالت راحت و آسوده گلدان ترک خورده!
اگرچه زخمهایت مثل زخم من نمک خورده
دوباره پنجره وا میکند آغوش خود بر نور
دوباره میشوی مسرور
غزل میروید از خاکت
جوانه میزند نت های باران خورده ی سنتور
دوباره از میان صفحه ی فیروزه ای حوض
صدای تیک و تاک ساعت فواره می آید
تحمل کن اگرچه مثل من دلخون و غمگینی
اگرچه داغدار غنچه های پرپری اما
به پایان میرسد این فصل ویرانگر
همین فردا و پس فردا
شکوفه میزند خورشید
میان هفت سین عید
و تو سرشار فروردین
هوای نوبهار آرزو را جشن میگیری
#شهراد_ميدرى
میگذارم با تو در باران قرار، ای جان چه خوب
ساعتِ یک ربع مانده تا بهار، ای جان چه خوب
وعده یِ ما کلبه ای آن ســــویِ جنگل هـــایِ مه
دور تا دورش حریرِ سبزه زار، ای جان چه خوب
میرسی از راه و خوش خوش خوش خوشآمدگویِ تو
خش خشِ برگِ درختــــانِ چنار، ای جان چه خوب
ترمــه دامن، پیرهن گُــل، لب شکــوفا، تن حریـــر
با خودت می آوری عطرِ انار، ای جان چه خوب
قد بلنــــد و مو کمنــــد و رُخ لونــــد و بوسه قنـــــد
پشتِ هم قافیّه در وصفت قطار، ای جان چه خوب
با سلامِ خیـــــسِ تو آوازِ تیهــــــوهایِ مســــــت
میرسد از دوردستِ کوهسار، ای جان چه خوب
"شُرشُر"ش یعنی شروعِ زندگی، از شــــوقِ ما
بنـــد می آید زبانِ جویبــــار، ای جان چه خوب
میگذاری دســـت تویِ دســـت هایِ عاشـــــــقم
بعدِ دلتنگی و عمری انتظار، ای جان چه خوب
گرچه خاموشی ولی میخوانم از چشمــــــــــانِ تو
دوست میداری مرا دیوانه وار، ای جان چه خوب
با تو می گویم دو "همبـــــالیم" باهم تـــــــا ابد
از دهانت "می پرد" بی اختیار: "ای جان چه خوب"
شب، شبِ عشــــق است و می چینیـــم باهم تا سحر
بوسه بوسه سیـــبِ سرخِ آبــدار، ای جان چه خوب
گرچــــــه هرگز نیستی و هرچــــــه گفتم خواب بود
این غزل مانده ست از تو یادگار، ای جان چه خوب
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
ساعتِ یک ربع مانده تا بهار، ای جان چه خوب
وعده یِ ما کلبه ای آن ســــویِ جنگل هـــایِ مه
دور تا دورش حریرِ سبزه زار، ای جان چه خوب
میرسی از راه و خوش خوش خوش خوشآمدگویِ تو
خش خشِ برگِ درختــــانِ چنار، ای جان چه خوب
ترمــه دامن، پیرهن گُــل، لب شکــوفا، تن حریـــر
با خودت می آوری عطرِ انار، ای جان چه خوب
قد بلنــــد و مو کمنــــد و رُخ لونــــد و بوسه قنـــــد
پشتِ هم قافیّه در وصفت قطار، ای جان چه خوب
با سلامِ خیـــــسِ تو آوازِ تیهــــــوهایِ مســــــت
میرسد از دوردستِ کوهسار، ای جان چه خوب
"شُرشُر"ش یعنی شروعِ زندگی، از شــــوقِ ما
بنـــد می آید زبانِ جویبــــار، ای جان چه خوب
میگذاری دســـت تویِ دســـت هایِ عاشـــــــقم
بعدِ دلتنگی و عمری انتظار، ای جان چه خوب
گرچه خاموشی ولی میخوانم از چشمــــــــــانِ تو
دوست میداری مرا دیوانه وار، ای جان چه خوب
با تو می گویم دو "همبـــــالیم" باهم تـــــــا ابد
از دهانت "می پرد" بی اختیار: "ای جان چه خوب"
شب، شبِ عشــــق است و می چینیـــم باهم تا سحر
بوسه بوسه سیـــبِ سرخِ آبــدار، ای جان چه خوب
گرچــــــه هرگز نیستی و هرچــــــه گفتم خواب بود
این غزل مانده ست از تو یادگار، ای جان چه خوب
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
صبح آمده تا که عشق ابراز کنی
لبخند زنان پنجره را باز کنی
هر روز تو یک منظره از زیبایی ست
با "نام خدا" هفته که آغاز کنی
#شهراد_ميدرى
امروزو و هر روزتون شاد شاد شاد☺️♥️
درس امروز
زندگی ِخوب ، زندگی ِ شاد است !
البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد... !
#برتراند_راسل
📸 #عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#صبح
لبخند زنان پنجره را باز کنی
هر روز تو یک منظره از زیبایی ست
با "نام خدا" هفته که آغاز کنی
#شهراد_ميدرى
امروزو و هر روزتون شاد شاد شاد☺️♥️
درس امروز
زندگی ِخوب ، زندگی ِ شاد است !
البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد... !
#برتراند_راسل
📸 #عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#صبح
Forwarded from عاشقانه های فاطیما
صبح آمده تا که عشق ابراز کنی
لبخند زنان پنجره را باز کنی
هر روز تو یک منظره از زیبایی ست
با "نام خدا" هفته که آغاز کنی
#شهراد_ميدرى
امروزو و هر روزتون شاد شاد شاد☺️♥️
درس امروز
زندگی ِخوب ، زندگی ِ شاد است !
البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد... !
#برتراند_راسل
📸 #عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#صبح
لبخند زنان پنجره را باز کنی
هر روز تو یک منظره از زیبایی ست
با "نام خدا" هفته که آغاز کنی
#شهراد_ميدرى
امروزو و هر روزتون شاد شاد شاد☺️♥️
درس امروز
زندگی ِخوب ، زندگی ِ شاد است !
البته قصد من اين نيست بگویم اگر شما خوب باشيد حتما شاد خواهيد بود منظورم اين است اگر شما شاد باشيد قطعا خوب زندگی خواهيد كرد... !
#برتراند_راسل
📸 #عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
#صبح
@asheghanehaye_fatima
ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺭ خاب ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﺍﯼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻓﻬﺎ ﻫﻢ، ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ!
ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺷﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰ!
ﯾﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﻗﺮﺍﺭﯼ داشتی
ﺑﻨﺪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺕ
ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ پلنگ ﺧﻮﺵ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﯼ ﻋﺠﺐ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻥ!
ﺑﻌﺪ ﻋﻤﺮﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺳﻼﻡ
ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﺧﺎﺳﺘﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﻧﻪ! ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺒﺨﺶ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺷﻢ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍشتی
ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﯼ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍشتی
ﺻﺒﺢ ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﺎﺑﻢ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﮔﻼﯾﻪ ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﻦ.. ﺳﮑﻮﺕ
ﺩﻟﺨﻮﺵ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
(یکی از غزلهایم که در شبکه های مجازی به اشتباه بنام جاودانه یاد شهریار منتشر شده است.)
#شهراد_ميدرى
ﺁﻣﺪﯼ ﺩﺭ خاب ﻣﻦ ﺩﯾﺸﺐ ﭼﻪ ﮐﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ؟
ﺍﯼ ﻋﺠﺐ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻃﺮﻓﻬﺎ ﻫﻢ، ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ!
ﺭﺍﻩ ﺭﺍ ﮔﻢ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻧﯿﻤﻪ ﺷﺐ ﺷﺎﯾﺪ ﻋﺰﯾﺰ!
ﯾﺎ ﮐﻪ ﺷﺎﯾﺪ ﺑﺎ ﺩﻝ ﺗﻨﮕﻢ ﻗﺮﺍﺭﯼ داشتی
ﺑﻨﺪ ﻣﯽ ﺁﻣﺪ ﻧﻔﺲ ﻫﺎﯼ ﻣﻦ ﺍﺯ ﺯﯾﺒﺎﯾﯽ ﺍﺕ
ﻣﺎﻩ ﺑﻮﺩﯼ ﻭ پلنگ ﺧﻮﺵ ﺷﮑﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻣﻬﺮﺑﺎﻧﯽ ﻫﻢ ﺑﻠﺪ ﺑﻮﺩﯼ ﻋﺠﺐ ﻧﺎﻣﻬﺮﺑﺎﻥ!
ﺑﻌﺪ ﻋﻤﺮﯼ ﯾﺎﺩﺕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﮐﻪ ﯾﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺯﯾﺮ ﺍﻧﺪﺍﺧﺘﯽ ﻭ ﮔﻔﺘﯽ ﺁﻫﺴﺘﻪ ﺳﻼﻡ
ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﯽ ﻧﮕﺎﻩ ﺷﺮﻣﺴﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﺧﺎﺳﺘﻢ ﭼﯿﺰﯼ ﺑﮕﻮﯾﻢ ﮔﺮﯾﻪ ﺑﻐﻀﻢ ﺭﺍ ﺷﮑﺴﺖ
ﻧﻪ! ﻧﮕﻔﺘﻢ ﺳﺎﻟﻬﺎ ﭼﺸﻢ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﺑﺎ ﻧﻮﺍﺯﺵ ﻣﯿﮑﺸﯿﺪﯼ ﺁﻩ ﻭ ﻣﯿﮕﻔﺘﯽ ﺑﺒﺨﺶ
ﺳﺮ ﺑﻪ ﺩﻭﺷﻢ ﻫﻖ ﻫﻖ ﺑﯽ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭﯼ ﺩﺍشتی
ﻭﻗﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺑﻐﺾ ﮐﺮﺩﯼ ﺧﯿﺮﻩ ﻣﺎﻧﺪﯼ ﺳﻮﯼ ﻣﻦ
ﺷﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺩﯾﻮﺍﻧﻪ ﯼ ﺧﻮﺩ ﺍﻧﺘﻈﺎﺭﯼ ﺩﺍشتی
ﺻﺒﺢ ﺑﻮﯼ ﮔﻞ ﺗﻤﺎﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﺭﺍ ﭘﺮ ﮐﺮﺩﻩ ﺑﻮﺩ
ﮐﺎﺵ ﻣﯿﺸﺪ ﺑﺎﺯ ﺩﺭ ﺧﺎﺑﻢ ﮔﺬﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
ﻋﺸﻖ ﯾﻌﻨﯽ ﺑﯽ ﮔﻼﯾﻪ ﻟﺐ ﻓﺮﻭ ﺑﺴﺘﻦ.. ﺳﮑﻮﺕ
ﺩﻟﺨﻮﺵ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺷﺒﯽ ﺑﺎ ﺍﻭ ﻗﺮﺍﺭﯼ ﺩﺍﺷﺘﯽ
(یکی از غزلهایم که در شبکه های مجازی به اشتباه بنام جاودانه یاد شهریار منتشر شده است.)
#شهراد_ميدرى
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خیــالِ صبـــحِ نوشیـــنه چه زیباست
هوایِ عشـــق در سیـــنه چه زیباست
جهان تعطیل و غم تعطیل و دل شاد
پگـــــاهِ روزِ آدیــــنه چه زیبـــــــاست
#شهراد_ميدرى
یادمون نره
تکتکِ ما چون اثری هنریِ تمام نشدهای هستیم که خداوند در هر لحظه مشغول به کمال رساندن ماست ...
هر حادثهای که برایمان رخ می دهد و هر جریانی که در زندگی با آن مواجه می شویم، در جهت برطرف کردن نقص های ما طراحی شده ...
چون هدف از خلق اثری به نام بشریت، بینقصی و کمال است ...
👤 #الیف_شافاک
📚 ملت عشق
درود دوستان مهربانم 😊✋
صبحتون نیک
روزتون مملو از شادی و عشق
@asheghanehaye_fatima
#صبح
هوایِ عشـــق در سیـــنه چه زیباست
جهان تعطیل و غم تعطیل و دل شاد
پگـــــاهِ روزِ آدیــــنه چه زیبـــــــاست
#شهراد_ميدرى
یادمون نره
تکتکِ ما چون اثری هنریِ تمام نشدهای هستیم که خداوند در هر لحظه مشغول به کمال رساندن ماست ...
هر حادثهای که برایمان رخ می دهد و هر جریانی که در زندگی با آن مواجه می شویم، در جهت برطرف کردن نقص های ما طراحی شده ...
چون هدف از خلق اثری به نام بشریت، بینقصی و کمال است ...
👤 #الیف_شافاک
📚 ملت عشق
درود دوستان مهربانم 😊✋
صبحتون نیک
روزتون مملو از شادی و عشق
@asheghanehaye_fatima
#صبح
دلتنگی برگ زرد یادم دادی
اندوه دو دست سرد یادم دادی
من بی خبری بیش نبودم ای عشق!
ممنونم از اینکه درد یادم دادی
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
اندوه دو دست سرد یادم دادی
من بی خبری بیش نبودم ای عشق!
ممنونم از اینکه درد یادم دادی
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
خورشید شکفته، صبحمان دلخواه است
عشق از تپش ثانیه ها آگاه است
لبخند بزن پنجره ها را بگشا
امروز خبرهای خوشی در راه است
#شهراد_ميدرى
درس امروز
مزرعه بدون حاصل است!
تنها موجودی که با نشستن
به موفقیت می رسد،مرغ است!
زندگی ما با تولد شروع نمی شود،
با تحول آغاز می شود ...
#جان_مکسول
@asheghanehaye_fatima
#صبح
عشق از تپش ثانیه ها آگاه است
لبخند بزن پنجره ها را بگشا
امروز خبرهای خوشی در راه است
#شهراد_ميدرى
درس امروز
مزرعه بدون حاصل است!
تنها موجودی که با نشستن
به موفقیت می رسد،مرغ است!
زندگی ما با تولد شروع نمی شود،
با تحول آغاز می شود ...
#جان_مکسول
@asheghanehaye_fatima
#صبح
برقصیم و لب جامی بیافتیم
در آغوش گل اندامی بیافتیم
خدا انگورها را آفریده
که گاهی یاد خیامی بیافتیم
#شهراد_ميدرى
درودتان شهریاران و شهرنگاران نازنین و نازآیین
بیست و هشتم اردی بهشت زادروز چارانه نیوش جاودانه نوش خمره بر دوش ارغوان پوش هزاره های مستانگی و فرزانگی و پروانگی، فر و شکوه نیشابور "عمر خیام" بر رهروان پیاله در دستش فرخنده و آکنده از بانگ نوشانوش باد...
"من بی می ناب، زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم"
#خیام
@asheghanehaye_fatima
در آغوش گل اندامی بیافتیم
خدا انگورها را آفریده
که گاهی یاد خیامی بیافتیم
#شهراد_ميدرى
درودتان شهریاران و شهرنگاران نازنین و نازآیین
بیست و هشتم اردی بهشت زادروز چارانه نیوش جاودانه نوش خمره بر دوش ارغوان پوش هزاره های مستانگی و فرزانگی و پروانگی، فر و شکوه نیشابور "عمر خیام" بر رهروان پیاله در دستش فرخنده و آکنده از بانگ نوشانوش باد...
"من بی می ناب، زیستن نتوانم
بی باده کشید بار تن نتوانم
من بنده ی آن دمم که ساقی گوید
یک جام دگر بگیر و من نتوانم"
#خیام
@asheghanehaye_fatima
مو طلا بافته و نقره تن و پنجه بلور
آفتاب آمده از جاده ی ابریشم دور
مملو از شوق حضور
منتظر مانده لب پنجره ات
غرق در شادی و شور
تا به گلدان خیال تو ببخشد گل نور
تا تو چون فاخته ها
مثل دلباخته ها
بالهای مژه ات را بگشایی با ناز
تا تو در سمفونی این پرواز
صبح خود را بنوازی و بسازی آغاز
در هوایی که نفسهای تو جاریست در آن
شعله ها باز به رقص آمده اند
می تراود به طراوت گل سرخ از قوری
چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت
در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق
باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را
و ببین صفحه ای از منظره را
با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش
با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش
روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش
وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی
و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست
مهربانانه بگو "صبح بخیر"
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
آفتاب آمده از جاده ی ابریشم دور
مملو از شوق حضور
منتظر مانده لب پنجره ات
غرق در شادی و شور
تا به گلدان خیال تو ببخشد گل نور
تا تو چون فاخته ها
مثل دلباخته ها
بالهای مژه ات را بگشایی با ناز
تا تو در سمفونی این پرواز
صبح خود را بنوازی و بسازی آغاز
در هوایی که نفسهای تو جاریست در آن
شعله ها باز به رقص آمده اند
می تراود به طراوت گل سرخ از قوری
چای دم میزند از رایحه ی باغ بهشت
در پگاهی که شده چشم جهان روشن از عشق
باز کن دفتر پرخاطره ی پنجره را
و ببین صفحه ای از منظره را
با/مداد آینه در قصر زلالینگی آب بکش
با/مداد عاشقی یک دل بی تاب بکش
روز نو، روزی نو، شادی نایاب بکش
وا کن آغوش به روی تب و تابی ابدی
و به لبخند خدایی که همین نزدیکی ست
مهربانانه بگو "صبح بخیر"
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
#دکلمه #شما_فرستادید #آریا @asheghanehaye_fatima
خداحافظ که میگویی در و دیوار میلرزد
میانِ سینه ام چیزی هزاران بار میلرزد
جهان انگار بر رویِ سرِ من میشود آوار
دلم زخمی و جا مانده تهِ آوار میلرزد
نگاهت میکنم یعنی نرو، پیشم بمان زود است
چنان گنجشکِ تنهایی که در رگبار میلرزد
تو اما التماسِ چشمهایم را نمی بینی
نمی بینی وجودم را که از اصرار میلرزد
از اینجا مثلِ باران میروی، پشتِ سرت اما
حواست نیست خوشه خوشه گندمزار میلرزد
پس از سوتِ قطارت سوت و کور است این شبِ مبهوت
سکوتِ خسته ای جا مانده در تکرار میلرزد
زمین دود و زمان دود و تمامِ آرزوها دود
به انگشتانِ لرزانم نخِ سیگار میلرزد
“زمستان است و سرما سخت سوزان است” بعد از تو
“امید”ِ خسته ام از سوزِ لاکردار میلرزد
نماندن هایِ تو شاعرترینم کرد و تا دنیاست
برویِ شانه هایِ دفترم خودکار میلرزد
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
میانِ سینه ام چیزی هزاران بار میلرزد
جهان انگار بر رویِ سرِ من میشود آوار
دلم زخمی و جا مانده تهِ آوار میلرزد
نگاهت میکنم یعنی نرو، پیشم بمان زود است
چنان گنجشکِ تنهایی که در رگبار میلرزد
تو اما التماسِ چشمهایم را نمی بینی
نمی بینی وجودم را که از اصرار میلرزد
از اینجا مثلِ باران میروی، پشتِ سرت اما
حواست نیست خوشه خوشه گندمزار میلرزد
پس از سوتِ قطارت سوت و کور است این شبِ مبهوت
سکوتِ خسته ای جا مانده در تکرار میلرزد
زمین دود و زمان دود و تمامِ آرزوها دود
به انگشتانِ لرزانم نخِ سیگار میلرزد
“زمستان است و سرما سخت سوزان است” بعد از تو
“امید”ِ خسته ام از سوزِ لاکردار میلرزد
نماندن هایِ تو شاعرترینم کرد و تا دنیاست
برویِ شانه هایِ دفترم خودکار میلرزد
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
پشتِ پلکت شعرهایِ ناب پنهان کرده ای
جنگلِ آرامشی در قاب پنهان کرده ای
دکمه یِ پیراهنت را باز کردی نور ریخت
در گریبانت مگر مهتاب پنهان کرده ای؟
اینهمه جا خُمره یِ انگورِ چشمت را چرا
زیرِ طاقِ کاشیِ محراب پنهان کرده ای؟
نُت به نُت سنتور را در مکتبِ مِشکاتیان
پشت پلکا پلکِ چون مِضراب پنهان کرده ای
روسری را پس بزن، یعنی چه از تاریخِ عشق
نسخه هایِ خطی و نایاب پنهان کرده ای؟
باخبر هستم اگر می گویی آهسته سلام
شوقِ خود را وقتِ دَقُ الباب پنهان کرده ای
بیخیالی ظاهرن میدانم اما مثلِ من
کنجِ سینه یک دلِ بی تاب پنهان کرده ای
خوش خرامی هایت آخر برملایش میکند
بره آهویی که از قصاب پنهان کرده ای
باغت آباد است اما ترس داری از حسود
سیب هایِ نوبر از ارباب پنهان کرده ای
آمدی دیشب به خابم، گفتمت غم را چرا
پشتِ رخساری چنین شاداب پنهان کرده ای؟
بوسه بر شعرم زدی با بغض گفتی عاشقی
عمری از من گرچه عشقِ ناب پنهان کرده ای
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
جنگلِ آرامشی در قاب پنهان کرده ای
دکمه یِ پیراهنت را باز کردی نور ریخت
در گریبانت مگر مهتاب پنهان کرده ای؟
اینهمه جا خُمره یِ انگورِ چشمت را چرا
زیرِ طاقِ کاشیِ محراب پنهان کرده ای؟
نُت به نُت سنتور را در مکتبِ مِشکاتیان
پشت پلکا پلکِ چون مِضراب پنهان کرده ای
روسری را پس بزن، یعنی چه از تاریخِ عشق
نسخه هایِ خطی و نایاب پنهان کرده ای؟
باخبر هستم اگر می گویی آهسته سلام
شوقِ خود را وقتِ دَقُ الباب پنهان کرده ای
بیخیالی ظاهرن میدانم اما مثلِ من
کنجِ سینه یک دلِ بی تاب پنهان کرده ای
خوش خرامی هایت آخر برملایش میکند
بره آهویی که از قصاب پنهان کرده ای
باغت آباد است اما ترس داری از حسود
سیب هایِ نوبر از ارباب پنهان کرده ای
آمدی دیشب به خابم، گفتمت غم را چرا
پشتِ رخساری چنین شاداب پنهان کرده ای؟
بوسه بر شعرم زدی با بغض گفتی عاشقی
عمری از من گرچه عشقِ ناب پنهان کرده ای
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
من اگر جای ِ تو بودم عاشق ِ "من" میشدم
دلبر ِ ابرو طلای ِ چشم روشن میشدم
قصرها میساختم از خشت خشت ِ آینه
قد بلند و خوشتراش و مرمری تن میشدم
تا تو رام ِ من شوی مثل ِ پلنگ ِ زاگرس
حضرت ِ آهوی ِ ناز ِ دشت ِ ارژن میشدم
طبق ِ آیین ِ نیاکان دل میاوردم به دست
بیخیال ِ راه و رسم ِ دل شکستن میشدم
با خط ِ میخی ِ مژگان می نوشتم عشق را
مثل ِ قانون ِ "حمورابی" مدوّن میشدم
هفت خوان را می گشودم با فقط یک خنده ام
تا ابد "تهمینه" بانوی ِ "تهمتن" میشدم
لب سمرقند و بخارا چشم ِ دوران ِ قدیم
"بوی ِ جوی ِ مولیان" در قرن ِ آهن میشدم
دف به دف بر روی ِ پنجه می خرامیدم به ناز
از تو دل می بردم و رقص ِ مطنطن میشدم
خانه را از عطر ِ یاس و پونه می آراستم
پله پله مقدمت گلدان ِ سوسن میشدم
با نوازش های ِ داغ و لهجه ی ِ غرق ِ عسل
بوسه شیرین، لب کلوچه اهل ِ "فومن" میشدم
یک خدای ِ شادتر برمی گزیدم بعد از این
خالی از هر گریه و اندوه و شیون میشدم
حیف! من زن نیستم تا اینچنین غوغا کنم
آه.. فکرش را بکن روزی اگر زن میشدم
عاشقانه های #شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
دلبر ِ ابرو طلای ِ چشم روشن میشدم
قصرها میساختم از خشت خشت ِ آینه
قد بلند و خوشتراش و مرمری تن میشدم
تا تو رام ِ من شوی مثل ِ پلنگ ِ زاگرس
حضرت ِ آهوی ِ ناز ِ دشت ِ ارژن میشدم
طبق ِ آیین ِ نیاکان دل میاوردم به دست
بیخیال ِ راه و رسم ِ دل شکستن میشدم
با خط ِ میخی ِ مژگان می نوشتم عشق را
مثل ِ قانون ِ "حمورابی" مدوّن میشدم
هفت خوان را می گشودم با فقط یک خنده ام
تا ابد "تهمینه" بانوی ِ "تهمتن" میشدم
لب سمرقند و بخارا چشم ِ دوران ِ قدیم
"بوی ِ جوی ِ مولیان" در قرن ِ آهن میشدم
دف به دف بر روی ِ پنجه می خرامیدم به ناز
از تو دل می بردم و رقص ِ مطنطن میشدم
خانه را از عطر ِ یاس و پونه می آراستم
پله پله مقدمت گلدان ِ سوسن میشدم
با نوازش های ِ داغ و لهجه ی ِ غرق ِ عسل
بوسه شیرین، لب کلوچه اهل ِ "فومن" میشدم
یک خدای ِ شادتر برمی گزیدم بعد از این
خالی از هر گریه و اندوه و شیون میشدم
حیف! من زن نیستم تا اینچنین غوغا کنم
آه.. فکرش را بکن روزی اگر زن میشدم
عاشقانه های #شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
عطر نرگس های باران خورده را
با خود آورده نسیم
باز مانند قدیم
از بهارین دشتهای سبزه پوش
از چمنزار حریر مادیان های چموش
آمده از چشمه سار مشک سود غرق عود آهوان
از فراز جنگلستان بلوط و بیدمشک
از فراسوهای جنگلزار افرا و تمشک
از بهشت ترد گندمزارها
رد شده از کوچه باغ مخملین سرو ناز
آمده با قاصدکها تا که باز
شهر را سرمست شیدایی کند
آمده تا باز با سرپنجه اش
پیش گام آفتاب
نت به نت بنوازد آهنگ پگاهی تازه را
تا ببخشاید به خوشبختی نگاهی تازه را
آمده تا با نوای سرخوش گنجشکها
لحظه ها را ناب و پرشور و تماشایی کند
محو چشم اندازهای بکر و رویایی کند
آمده تا بامداد عشق را
غرق زیبایی کند
پس سحرخیزانه پلکت را به هستی باز کن
پس دوباره زندگی را
شادمانه
عاشقانه
پرطراوت با ترانه
با گل سرخی شکوفا بر لبت در آینه آغاز کن
نازنین مهربان مشرقی صبحت بخیر...
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
با خود آورده نسیم
باز مانند قدیم
از بهارین دشتهای سبزه پوش
از چمنزار حریر مادیان های چموش
آمده از چشمه سار مشک سود غرق عود آهوان
از فراز جنگلستان بلوط و بیدمشک
از فراسوهای جنگلزار افرا و تمشک
از بهشت ترد گندمزارها
رد شده از کوچه باغ مخملین سرو ناز
آمده با قاصدکها تا که باز
شهر را سرمست شیدایی کند
آمده تا باز با سرپنجه اش
پیش گام آفتاب
نت به نت بنوازد آهنگ پگاهی تازه را
تا ببخشاید به خوشبختی نگاهی تازه را
آمده تا با نوای سرخوش گنجشکها
لحظه ها را ناب و پرشور و تماشایی کند
محو چشم اندازهای بکر و رویایی کند
آمده تا بامداد عشق را
غرق زیبایی کند
پس سحرخیزانه پلکت را به هستی باز کن
پس دوباره زندگی را
شادمانه
عاشقانه
پرطراوت با ترانه
با گل سرخی شکوفا بر لبت در آینه آغاز کن
نازنین مهربان مشرقی صبحت بخیر...
#شهراد_ميدرى
@asheghanehaye_fatima
خورشیدِ
طلا به احترامت مانده
هر غنچه ی گل،دلخوش نامت مانده
وا کن
مژه تا زندگی آغاز شود
یک صبح،معطل سلامت مانده ...
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
طلا به احترامت مانده
هر غنچه ی گل،دلخوش نامت مانده
وا کن
مژه تا زندگی آغاز شود
یک صبح،معطل سلامت مانده ...
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
گاه گنجشکی کنار ِ پنجره، گاه شوق ِ یاکریمم میشوی
سایه سار ِ باغهای ِ نوبرت، سیب ِ گونه توت ِ لبهای ِ ترت
شُرشُر ِ رود ِ عسل در دفترت، شعر ِ جنات ِ نعیمم میشوی
گردن آویزت صلیب ِ آفتاب، گیسوانت برگ ِ زیتون و شراب
بر لبت انجیل ِ برنابای ِ ناب، راوی ِ عهد ِ قدیمم میشوی
از بلندی های ِ جولان ِ تنت، تا نوار ِ غزه روی ِ دامنت
تا شب ِ اشغالی ِ پیراهنت، ماریای ِ اورشلیمم میشوی
عشوه ات اعجاز و دینت دلبری، عشق ِ خود را میکنی یادآوری
با دو ابروی ِ کج ِ پیغمبری، چون صراط ِ مستقیمم میشوی
جرعه جرعه ماهی و ماهوری و ارغوان پوشیده ی ِ انگوری و
کوچه گرد ِ شهر ِ نیشابوری و مست ِ خیام ِ حکیمم میشوی
خوش خرامان خوش کرشمه چون غزال، مثل ِ سایه میخزی با شور و حال
نرم و آهسته میایی در خیال، پنجه ورچین ِ حریمم میشوی
در به رویت میگشایم بیقرار، تا میایی میرسد فصل ِ بهار
چین به چین ِ دامنت غرق ِ انار، نقش ِ خوشرنگ ِ گلیمم میشوی
می نشینی روسری وا میکنی، بید ِ مجنون سهم ِ لیلا میکنی
عطرافشان شور برپا میکنی، بوستانی از شمیمم میشوی
آخر ِ شعر است این طرز ِ نگاه، پشت ِ ابری میرود از شرم ماه
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima
گاه گنجشکی کنار ِ پنجره، گاه شوق ِ یاکریمم میشوی
سایه سار ِ باغهای ِ نوبرت، سیب ِ گونه توت ِ لبهای ِ ترت
شُرشُر ِ رود ِ عسل در دفترت، شعر ِ جنات ِ نعیمم میشوی
گردن آویزت صلیب ِ آفتاب، گیسوانت برگ ِ زیتون و شراب
بر لبت انجیل ِ برنابای ِ ناب، راوی ِ عهد ِ قدیمم میشوی
از بلندی های ِ جولان ِ تنت، تا نوار ِ غزه روی ِ دامنت
تا شب ِ اشغالی ِ پیراهنت، ماریای ِ اورشلیمم میشوی
عشوه ات اعجاز و دینت دلبری، عشق ِ خود را میکنی یادآوری
با دو ابروی ِ کج ِ پیغمبری، چون صراط ِ مستقیمم میشوی
جرعه جرعه ماهی و ماهوری و ارغوان پوشیده ی ِ انگوری و
کوچه گرد ِ شهر ِ نیشابوری و مست ِ خیام ِ حکیمم میشوی
خوش خرامان خوش کرشمه چون غزال، مثل ِ سایه میخزی با شور و حال
نرم و آهسته میایی در خیال، پنجه ورچین ِ حریمم میشوی
در به رویت میگشایم بیقرار، تا میایی میرسد فصل ِ بهار
چین به چین ِ دامنت غرق ِ انار، نقش ِ خوشرنگ ِ گلیمم میشوی
می نشینی روسری وا میکنی، بید ِ مجنون سهم ِ لیلا میکنی
عطرافشان شور برپا میکنی، بوستانی از شمیمم میشوی
آخر ِ شعر است این طرز ِ نگاه، پشت ِ ابری میرود از شرم ماه
گاه بارانی و می باری و گاه، رقص ِ پُرشور ِ نسیمم میشوی
#شهراد_ميدرى
#عزیز_روزهام
@asheghanehaye_fatima