Darda
Shahram Shokoohi
درد
#شهرام_شکوهی
🔻
همیشه یک نفر هست که
بودنش ..
صدایش ..
نفس کشیدنش ..
اصلا سکوتش هم عشق است ..
خنده هایش که دیگر جای خود
غوغا می کند
دل و جان می برد ..
تو همان یک نفری عشق جان
زیباترین اتفاق
شیرین ترین احساس
دوستت دارم بسیار ... ♥️
#باران_قیصری
#شما_فرستادید
.
@asheghanehaye_fatima
#شهرام_شکوهی
🔻
همیشه یک نفر هست که
بودنش ..
صدایش ..
نفس کشیدنش ..
اصلا سکوتش هم عشق است ..
خنده هایش که دیگر جای خود
غوغا می کند
دل و جان می برد ..
تو همان یک نفری عشق جان
زیباترین اتفاق
شیرین ترین احساس
دوستت دارم بسیار ... ♥️
#باران_قیصری
#شما_فرستادید
.
@asheghanehaye_fatima
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
.
برای نگاه کردن به چشمهای تو
چند قرن آرامش
چند قرن سکوت و فاصله کم دارم
آواز که میخوانم
آتشی در آتش میپیچد
و مادرم پشتِ در مینشیند و با صدای بلند گریه میکند
و در صدای لرزانش مدام میگوید:
باز خواب او را دیده است
باز خواب او را دیده است
#شهرام_شیدایی
از کتابِ #آتشی_برای_آتشی_دیگر
.
@asheghanehaye_fatima
برای نگاه کردن به چشمهای تو
چند قرن آرامش
چند قرن سکوت و فاصله کم دارم
آواز که میخوانم
آتشی در آتش میپیچد
و مادرم پشتِ در مینشیند و با صدای بلند گریه میکند
و در صدای لرزانش مدام میگوید:
باز خواب او را دیده است
باز خواب او را دیده است
#شهرام_شیدایی
از کتابِ #آتشی_برای_آتشی_دیگر
.
@asheghanehaye_fatima
هنوز ناتوانی در نوشتن را میشود نوشت
تاریکیای را که در ما به همهچیز نگاه میکند
و هیچگاه و هیچجا جُفت نمیشود.
تو فکر میکنی ما میتوانیم بقیۀ خوابهایمان را پیدا کنیم؟
کتابهایی را که تمام میشوند ادامه دهیم؟
و بگوییم از تمامشدنِ هرچیزی باید ترسید؟
برویم و چند سال در دریا گم شویم
و وقتی که بیاییم بگوییم ما از دریا آمدهایم؟
تو فکر میکنی ما چهگونه همۀ این چیزهایی ساده را بلدیم:
بیدارشدن از خواب
قدمزدن
در خانه نشستن
و سکوت دربارۀ اشیا را؟
پیشگویی کُن که آینده قبلاً تمام شده
یکنوع بیماریِ مُسری در نگاهها پیدا شده:
تو غریبهای، من غریبهام
پدر غریبه، خواهر غریبه
زمین پُر از غریبههاست
ــ کسی این را مینویسد ــ
تو فکر نمیکنی ما همدیگر را، جایی دیگر، دیده باشیم؟
جایی در موسیقی؟
...
فکر نمیکنی داشتنِ چشم ابرو دهان سر
چیزِ بسیار غریبیست؟
آنقدر همهچیز را میبینیم
که هرگز نشناسیمشان
همیشه میترسم
که به این بازی
عادت کنم
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
تاریکیای را که در ما به همهچیز نگاه میکند
و هیچگاه و هیچجا جُفت نمیشود.
تو فکر میکنی ما میتوانیم بقیۀ خوابهایمان را پیدا کنیم؟
کتابهایی را که تمام میشوند ادامه دهیم؟
و بگوییم از تمامشدنِ هرچیزی باید ترسید؟
برویم و چند سال در دریا گم شویم
و وقتی که بیاییم بگوییم ما از دریا آمدهایم؟
تو فکر میکنی ما چهگونه همۀ این چیزهایی ساده را بلدیم:
بیدارشدن از خواب
قدمزدن
در خانه نشستن
و سکوت دربارۀ اشیا را؟
پیشگویی کُن که آینده قبلاً تمام شده
یکنوع بیماریِ مُسری در نگاهها پیدا شده:
تو غریبهای، من غریبهام
پدر غریبه، خواهر غریبه
زمین پُر از غریبههاست
ــ کسی این را مینویسد ــ
تو فکر نمیکنی ما همدیگر را، جایی دیگر، دیده باشیم؟
جایی در موسیقی؟
...
فکر نمیکنی داشتنِ چشم ابرو دهان سر
چیزِ بسیار غریبیست؟
آنقدر همهچیز را میبینیم
که هرگز نشناسیمشان
همیشه میترسم
که به این بازی
عادت کنم
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
فکر نمیکردی تنهاییِ من
پنجرهای کوچک را در گلویم
آنقدر بفشاردکه در دستهایم
زندانی شوم؟در چشمهایم؟
آیا عشق،تنها برای کور کردن
و سر بریدنِ ما میآید؟
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima
پنجرهای کوچک را در گلویم
آنقدر بفشاردکه در دستهایم
زندانی شوم؟در چشمهایم؟
آیا عشق،تنها برای کور کردن
و سر بریدنِ ما میآید؟
#شهرام_شیدایی
@asheghanehaye_fatima