اما چطور میشد
از رنجی نشناختنی حرف زد
که مدام چون ابرها
تغییرِ شکل میداد
و چون باد
در پیچ و تاب بود؟
نه کلماتِ مناسبِ این کار را مییافت
نه فرصتش
و نه شهامتش را...
#گوستاو_فلوبر
@asheghanehaye_fatima
از رنجی نشناختنی حرف زد
که مدام چون ابرها
تغییرِ شکل میداد
و چون باد
در پیچ و تاب بود؟
نه کلماتِ مناسبِ این کار را مییافت
نه فرصتش
و نه شهامتش را...
#گوستاو_فلوبر
@asheghanehaye_fatima
چرا بایستی علیه عشق دم زد؟
مگر یگانه و زیباترین چیزی که روی زمین یافت میشود عشق نیست؟
عشق سرچشمهی تمام شجاعتهای انسانی است،
منشا تمام وجد و هیجانات،
شعر و موسیقی و هنر
و بالاخره منشا همه چیز عشق است!
#گوستاو_فلوبر
#مادام_بوواری
🌱
@asheghanehaye_fatima
مگر یگانه و زیباترین چیزی که روی زمین یافت میشود عشق نیست؟
عشق سرچشمهی تمام شجاعتهای انسانی است،
منشا تمام وجد و هیجانات،
شعر و موسیقی و هنر
و بالاخره منشا همه چیز عشق است!
#گوستاو_فلوبر
#مادام_بوواری
🌱
@asheghanehaye_fatima
باورش این بود که عشق باید یکباره، با درخششهایِ بسیار و تکانهایِ شدید از راه برسد، توفانی آسمانی که به زندگی هجوم بیاورد، زیر و رویاش کند، ارادهیِ آدمها را مثلِ شاخ و برگ بکٙنٙد و دل را یکپارچه ببٙرٙد و به ورطه بیندازد. نمیدانست که وقتی ناودانها گرفته باشد باران رویِ بامِ خانهها دریاچهها بهوجود میآوٙرٙد، و اینچنین خود را در امنیت میدانست تا اینکه ناگهان تٙرٙکی در دیوار کشف کرد.*
■✍: #گوستاو_فلوبر [ فرانسه، ۱۸۸۰-۱۸۲۱ ]
■مترجم: #مهدی_سحابی [ ۱۶ بهمن ۱۳۲۳ قزوین - ۱۸ آبان ۱۳۸۸ فرانسه ]
*بخشی از رمان: «مادام بوواری»
@asheghanehaye_fatima
■✍: #گوستاو_فلوبر [ فرانسه، ۱۸۸۰-۱۸۲۱ ]
■مترجم: #مهدی_سحابی [ ۱۶ بهمن ۱۳۲۳ قزوین - ۱۸ آبان ۱۳۸۸ فرانسه ]
*بخشی از رمان: «مادام بوواری»
@asheghanehaye_fatima