This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
لبش را بر گردنم گذاشت
يك بوسه بود؟
دو بوسه؟
يا هزاران هزار؟
من در حال پرواز بودم
در خيال آفتاب
در خيال يك تابستان داغ
در رويای يك نيمكت چوبی و در هوای تاريك روشن يك باغ
در آن لحظه هاى شيرين
نه او بود
نه من بودم
نه ترس گناه بود
نه فكر فردا
تنها آغوشي بود پر شور
پر تمنا
بي هراس
بي پروا
تك بوسه هايي بود
بر گردنم
بر گونه ام
بر لبانم
و هزاران هزار بوسه
بر روحِ بي تابم
#نیکی_فيروزكوهی
@asheghanehaye_fatima
يك بوسه بود؟
دو بوسه؟
يا هزاران هزار؟
من در حال پرواز بودم
در خيال آفتاب
در خيال يك تابستان داغ
در رويای يك نيمكت چوبی و در هوای تاريك روشن يك باغ
در آن لحظه هاى شيرين
نه او بود
نه من بودم
نه ترس گناه بود
نه فكر فردا
تنها آغوشي بود پر شور
پر تمنا
بي هراس
بي پروا
تك بوسه هايي بود
بر گردنم
بر گونه ام
بر لبانم
و هزاران هزار بوسه
بر روحِ بي تابم
#نیکی_فيروزكوهی
@asheghanehaye_fatima
دستم را بگیر
و به من بگو
چگونه در گرگ و میش و این
روزگار پر بالا و پایین
همیشه خاکستری
هنوز می توانم بخندم ...
#نیکی_فيروزكوهی
@asheghanehaye_fatima
و به من بگو
چگونه در گرگ و میش و این
روزگار پر بالا و پایین
همیشه خاکستری
هنوز می توانم بخندم ...
#نیکی_فيروزكوهی
@asheghanehaye_fatima