همدیگر را وداع گفتیم
اما تصویرِ تو تا ابد در دلام باقیست
مانندِ شبحی کمرنگ از بهترین سالهای زندگیام؛
شبحی شادیآفرین.
وفادار ماندهام
و هیچ عشقِ تازهیی
تصویرِ تو را از دلام نخواهد زدود
همچون معبدی استوار که همواره معبد است
و همچون معبودی که همیشه خداست
#میخاییل_لرمونتوف
برگردان: #زهرا_محمدی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
اما تصویرِ تو تا ابد در دلام باقیست
مانندِ شبحی کمرنگ از بهترین سالهای زندگیام؛
شبحی شادیآفرین.
وفادار ماندهام
و هیچ عشقِ تازهیی
تصویرِ تو را از دلام نخواهد زدود
همچون معبدی استوار که همواره معبد است
و همچون معبودی که همیشه خداست
#میخاییل_لرمونتوف
برگردان: #زهرا_محمدی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
آن روزها که عاشقِ هم بودیم
میشد از سرنوشت راضی باشم
عاقبت روزی بوسه وداع را
از لبانِ مهربانت ستاندم
اما در این گرمای سوزان
و در این اسارتِ بیابانهای بیآب
قطرهها، عطشم را فرو نمینشاند
باشد که باز چیزی بیابی
که از دست دادناش نهراساندت
اما یک زن
نمیتواند عاشقی همچون من را
به فراموشی سپارد
و در سعادتمندانهترین لحظهها نیز
خاطرهها عذابات میدهند
و حس ندامت آزارت میدهد
و آنهنگام که جهان فرومایه
نامِ مرا به سخره گیرد و نفرینام کند
تو در تلاشی که حامیام باشی
تا در این ترحم جنایتبار
اسیر فریبی دوباره نشوی.
#میخاییل_لرمونتوف [ روسیه، ۱۸۴۱-۱۸۱۴ ]
@asheghanehaye_fatima
میشد از سرنوشت راضی باشم
عاقبت روزی بوسه وداع را
از لبانِ مهربانت ستاندم
اما در این گرمای سوزان
و در این اسارتِ بیابانهای بیآب
قطرهها، عطشم را فرو نمینشاند
باشد که باز چیزی بیابی
که از دست دادناش نهراساندت
اما یک زن
نمیتواند عاشقی همچون من را
به فراموشی سپارد
و در سعادتمندانهترین لحظهها نیز
خاطرهها عذابات میدهند
و حس ندامت آزارت میدهد
و آنهنگام که جهان فرومایه
نامِ مرا به سخره گیرد و نفرینام کند
تو در تلاشی که حامیام باشی
تا در این ترحم جنایتبار
اسیر فریبی دوباره نشوی.
#میخاییل_لرمونتوف [ روسیه، ۱۸۴۱-۱۸۱۴ ]
@asheghanehaye_fatima
وقتی تو نیستی،
حرفهای زیادی هست برای با تو گفتن،
و در حضورت،
تنها تشنهی شنیدن ام.
اما تو در سکوت،
با نگاهی عمیق به من مینگری
و من شرمسارانه خاموش میمانم.
چه کنم؟
نباید حرفهای بیهوده ام
لحظه های تو را به باد دهند.
اگر در اسارت اين همه اندوه نبودیم،
همه چیز،
خنده بر لبهایمان مینشاند.
#میخاییل_لرمونتوف (روسیه)
مترجم: #زهرا_محمدی
@asheghanehaye_fatima
وقتی تو نیستی،
حرفهای زیادی هست برای با تو گفتن،
و در حضورت،
تنها تشنهی شنیدن ام.
اما تو در سکوت،
با نگاهی عمیق به من مینگری
و من شرمسارانه خاموش میمانم.
چه کنم؟
نباید حرفهای بیهوده ام
لحظه های تو را به باد دهند.
اگر در اسارت اين همه اندوه نبودیم،
همه چیز،
خنده بر لبهایمان مینشاند.
#میخاییل_لرمونتوف (روسیه)
مترجم: #زهرا_محمدی
@asheghanehaye_fatima