#تیکه_کتاب
رنگِ غمی در چشمهاش بود که مرا به سالهای گذشته میبرد، به سالهایی که زمانِ درازی بهش فکر نکرده بودم، به جوانیام، به جایی دیگر، زمانی گمشده، به مستیِ شبی شیرین که چیزی از آن در خاطرم نمانده بود. به لحظاتی پیش، بعد که فکر کردم دیدم به همهی زندگیام مربوط است ولی من هرگز آن زندگی را تجربه نکردهام. همه کار کردهام ولی هنوز نمیدانم خوشبختی چیست. در اوج خوشی همیشه به چیزی دیگر فکر میکردهام، به کسی دیگر و مدام نگران بودهام .
📗#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
رنگِ غمی در چشمهاش بود که مرا به سالهای گذشته میبرد، به سالهایی که زمانِ درازی بهش فکر نکرده بودم، به جوانیام، به جایی دیگر، زمانی گمشده، به مستیِ شبی شیرین که چیزی از آن در خاطرم نمانده بود. به لحظاتی پیش، بعد که فکر کردم دیدم به همهی زندگیام مربوط است ولی من هرگز آن زندگی را تجربه نکردهام. همه کار کردهام ولی هنوز نمیدانم خوشبختی چیست. در اوج خوشی همیشه به چیزی دیگر فکر میکردهام، به کسی دیگر و مدام نگران بودهام .
📗#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
چقدر آهنگهای قشنگ در اين دنيا وجود داشت كه من نشنيده بودم، چقدر چهره های زيبا از برابرم گذشتند كه من آنها را نديدم، چقدر روياهای عجيب ديدم كه وقتی از خواب بيدار شدم، هرگز ديگر به يادم نيامد و بوی عطری از دست رفته در دلم چنگ زد كه تا هميشه خودم را نبخشم.
زندگی يعنی چه؟
هميشه نصفه نيمه، هميشه ناتمام، هميشه ناگهان جايی قطع می شدم ...
#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima
زندگی يعنی چه؟
هميشه نصفه نيمه، هميشه ناتمام، هميشه ناگهان جايی قطع می شدم ...
#تماما_مخصوص
#عباس_معروفی
@asheghanehaye_fatima