امید گاهی به خانۀ ما میآید
به خندهاش بیدار میشویم
دورش مینشینیم
و چای سبز مینوشیم
امید دستان لطیفش را روی سرمان میکشد
و دلداری میدهد
بهخاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه
امید چون آهنگی آرام ما را آرام میکند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش میگیرد
دردهامان را با خود میبرد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه میگوید
در آستانهء در
امید گاهی به خانۀ ما میآید
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
به خندهاش بیدار میشویم
دورش مینشینیم
و چای سبز مینوشیم
امید دستان لطیفش را روی سرمان میکشد
و دلداری میدهد
بهخاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه
امید چون آهنگی آرام ما را آرام میکند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش میگیرد
دردهامان را با خود میبرد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه میگوید
در آستانهء در
امید گاهی به خانۀ ما میآید
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
عاشقانه های فاطیما
بهش میگوییم شاشِ شایان... خیلی اسم شیک و مناسبی شده مخصوصا با آن رنگ کدر و تکههای مخمر شناورش. و ما، من و رفیقم هر بار که لیوانهای بلند دستهدارمان را میزنیم به هم سلامتش میداریم. من با شاش شایان بارها زدهام زیر گریه. یکبارش را به بهانه شکست عشقی، یکبارش…
خدا كند انگورها برسند
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند .
خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند .
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند .
خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها .
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجرهها
دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری .
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
جهان مست شود
تلوتلو بخورند خیابانها
به شانهی هم بزنند
رئیسجمهورها و گداها
مرزها مست شوند
و محمّد علی بعد از 17 سال مادرش را ببیند
و آمنه بعد از 17 سال، كودكش را لمس كند .
خدا كند انگورها برسند
آمو زیباترین پسرانش را بالا بیاورد
هندوكش دخترانش را آزاد كند .
برای لحظهای
تفنگها یادشان برود دریدن را
كاردها یادشان برود بریدن را
قلمها آتش را
آتشبس بنویسند .
خدا كند كوهها به هم برسند
دریا چنگ بزند به آسمان
ماهش را بدزدد
به میخانه شوند پلنگها با آهوها .
خدا كند مستی به اشیاء سرایت كند
پنجرهها
دیوارها را بشكنند
و
تو
همچنانكه یارت را تنگ میبوسی
مرا نیز به یاد بیاوری .
محبوب من
محبوب دور افتادهی من
با من بزن پیالهای دیگر
به سلامتی باغهای معلق انگور
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
محبوبم!
نه اینکه غمهایم بیشمار نیستند
و دَستانم تنها نیست
اما عشقِ تو تَوانم میدهد
تا بَرخیزم
در آینه نگاه کنم
و به خیابان شَوم ...
#الیاس_علوی
پ. ن :
مهم نیست چند سالمان باشد،
چهارده یا چهل،
وقتی عشق میآید
بی سِنّ و سال میشویم ...
#جوی_فیلدینگ
@asheghanehaye_fatima
نه اینکه غمهایم بیشمار نیستند
و دَستانم تنها نیست
اما عشقِ تو تَوانم میدهد
تا بَرخیزم
در آینه نگاه کنم
و به خیابان شَوم ...
#الیاس_علوی
پ. ن :
مهم نیست چند سالمان باشد،
چهارده یا چهل،
وقتی عشق میآید
بی سِنّ و سال میشویم ...
#جوی_فیلدینگ
@asheghanehaye_fatima
با تو حرف میزنم
كه مقتول توام..
تمام آن لحظهها به تو خيره شدم
نمیتوانستی به چشمانم نگاه كنی
گفتی صورتم را بچرخانم
تا تازيانهات بیپروا بتازد
"چقدر شرمگيني تو"
.
.
و باز من ماندم و تو
"چقدر شبيه منی تو".
" انگشتانت را میشناسم
ما فرزند يک آدميم "
اين آخرين جملهام بود
پيش از آنكه انگشتانت با رگهای گردنم بياميزد.
مرا ببخش
كاش میتوانستم
ناله زيباتری بكشم
تا هر شب اينگونه نترسی
كاش يک صبح از خواب برخيزی
و يادت برود كه قاتل منی..
آن باد پنهان شاخهها
آن پرندهی ناشناس بر كلكين
آن سايه آرام همراهت
اين صدای موهوم در ذهنت منم
دست خودم نيست
حرفهای بسیاری دارم..
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
كه مقتول توام..
تمام آن لحظهها به تو خيره شدم
نمیتوانستی به چشمانم نگاه كنی
گفتی صورتم را بچرخانم
تا تازيانهات بیپروا بتازد
"چقدر شرمگيني تو"
.
.
و باز من ماندم و تو
"چقدر شبيه منی تو".
" انگشتانت را میشناسم
ما فرزند يک آدميم "
اين آخرين جملهام بود
پيش از آنكه انگشتانت با رگهای گردنم بياميزد.
مرا ببخش
كاش میتوانستم
ناله زيباتری بكشم
تا هر شب اينگونه نترسی
كاش يک صبح از خواب برخيزی
و يادت برود كه قاتل منی..
آن باد پنهان شاخهها
آن پرندهی ناشناس بر كلكين
آن سايه آرام همراهت
اين صدای موهوم در ذهنت منم
دست خودم نيست
حرفهای بسیاری دارم..
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
درخت گفت دلتنگم
کاش
آزادم آفریده بود چون تو
انسان گفت:
اینگونه ناشیانه اگر میدوم
ریشههایم را بریدهاند!
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
کاش
آزادم آفریده بود چون تو
انسان گفت:
اینگونه ناشیانه اگر میدوم
ریشههایم را بریدهاند!
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
"هزار شیطانکِ معصوم
میان پلکهات
گندمهای بافته را تعارف میکنند؛
گونههایت پیامبرانِ گناهند.."
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
میان پلکهات
گندمهای بافته را تعارف میکنند؛
گونههایت پیامبرانِ گناهند.."
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
لحـظاتی هست
استخوانهای اشیـاء میپوسد
و فـرسـودگی از در و دیـوار مـیبارد
لحـظاتی هست
نه آواز گنجشکِ فروردین
نه صدایی صمیمی از آن طرفِ سیم
و نه نگاه مـادر در قاب
قانعت نمیکند
زنـدگی قانعت نمیکند
و تـو به انـدکی مــرگ احتـیـاج داری
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
استخوانهای اشیـاء میپوسد
و فـرسـودگی از در و دیـوار مـیبارد
لحـظاتی هست
نه آواز گنجشکِ فروردین
نه صدایی صمیمی از آن طرفِ سیم
و نه نگاه مـادر در قاب
قانعت نمیکند
زنـدگی قانعت نمیکند
و تـو به انـدکی مــرگ احتـیـاج داری
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
مرا در آغوش بگیر
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
پیش از آن که فرو بریزم
چون فنجانی که از انگشت می ریزد
تکه های مرا جمع کن
و یکی یکی
به باد بسپار
من سبک شده ام
چون برگی بی ریشه
چون پری آواره
مرا محکم بگیر
مواظبم باش ...
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
.
امشب تو بهانه ي من باش
اي پرنده ي كوچك
من اگر خدا بودم
سكوت را به شب مي دادم
غم را به انسان
موسي را به بني اسرائيل
و تو را براي خود نگه مي داشتم
من اگر خدا بودم
تو را روي "اورست" بنا مي كردم
امشب تو بهانه ي من باش
اي پرنده ي كوچك من
شايد دچار ترانه اي شوم.
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
امشب تو بهانه ي من باش
اي پرنده ي كوچك
من اگر خدا بودم
سكوت را به شب مي دادم
غم را به انسان
موسي را به بني اسرائيل
و تو را براي خود نگه مي داشتم
من اگر خدا بودم
تو را روي "اورست" بنا مي كردم
امشب تو بهانه ي من باش
اي پرنده ي كوچك من
شايد دچار ترانه اي شوم.
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
خدا وقتی گونههای تو را میتراشید
لبهای تو را میبافت
پاهای تو را بنا میکرد
دستهایش نمیلرزید...؟
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
لبهای تو را میبافت
پاهای تو را بنا میکرد
دستهایش نمیلرزید...؟
#الیاس_علوی
@asheghanehaye_fatima
امید گاهی به خانهء ما میآید
به خندهاش بیدار میشویم
دورش مینشینیم
و چای سبز مینوشیم
امید دستان لطیفش را روی سرمان میکشد
و دلداری میدهد
بهخاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه
امید چون آهنگی آرام ما را آرام میکند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش میگیرد
دردهامان را با خود میبرد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه میگوید
در آستانهء در
امید گاهی به خانهء ما میآید
#الیاس_علوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima
به خندهاش بیدار میشویم
دورش مینشینیم
و چای سبز مینوشیم
امید دستان لطیفش را روی سرمان میکشد
و دلداری میدهد
بهخاطر مرگ پدر
سل مادر
سرمای بیرون دریچه
امید چون آهنگی آرام ما را آرام میکند
اما پریشان است هنگام رفتن
پاهایش ناتوان
نفسش میگیرد
دردهامان را با خود میبرد
«به امید دیدار»
به رسم همیشه میگوید
در آستانهء در
امید گاهی به خانهء ما میآید
#الیاس_علوی
#شما_فرستادید
@asheghanehaye_fatima